نگاه بر زنان درجوامع مذهبى و برابرى آنان

سالهاست که بعضی از مفسران  دینی  یا روشنگران  دینی  ، خواسته های زنان را  در زیر نام  " حقوق زنان و آزادی آنان ، درقالب حقوق  انسانی ، کالبد شکافی و  زوایای آن را مورد  نقد  و کنکاش ، به عرصه   نبرد و جدل حقوقی همانند حقوقهای رایج دیگرکشانده اند.

در حقیقت وبه رأی من، کسانی که  مسئله و مشکل زنان را از زوایای حقوقی، بررسی  می کنند   درتناقض با   برابری  انسانها  خارج از موئنث ومذکر بودن است و این شبه را ایجاد می کند که  این  یک نوع  درجه بندی خودی  و غیر خودیست حصار کشیدن در بین نر و ماده بودن است. تفکیک  از لحاظ  جنسی   و  مسامحه کاری و زینت و آرایش دادن به آن  درقالب و قواره  امتیاز دهی است . نه چیز دیگری .

 مقدمه :

 

 برابری  برای  آحاد جامعه، از دیدگاه آپارتاید جنسی و نژادی ،   مقوله ای  جدا ازحقوق است .   برابری و حقوق   دو فرضیه  جدا از هم  تقریبا با هم در تضاد وموازی   یکدنگرند .

حقوق یعنی کاری که انجام می دهید؛  در راستای ان  تلاش می کنید تا درقبال  ان تلاش، چیزی را بستانید یا  باز پس بگیرید  .  درمعنای دیگر تلاش برای دستیابی  به چیزی که در حصار و یا در قید و بند کسیست که از دست داده تا  ان را  به دست آورد .

حقوق در اصل واقع مفاهیم زیادی را در بر می گیرد ؛ که هر مفاهیمی معنی خاص خود را در شرایطهای معینی از جامعه ، به عرصه طبقاتی و نبرد اندیشه ها  کشیده می شود .

و اما  برابری  ،  همسان یک دیگر کار کردن ، همانند  هم  تلاش  کردن  ، همانند هم بودن ، همسان یکدیگر اسنفاده کردن   یعنی در اصل واقع با هم برابری کردن در کارها  و تقسیم امورات، از خوشیها و کامیابیها ،  درشکستها  ،   موفقیتها  ،  در  تلخترین وسخت ترین کارها همانند  هم بودن،  در دردها ومحنت کشیدنها  ،   خلاصه  آنچه که برای خویش پسندیدن و برای طرف مقابل خواستن ،  و غیره ……

کلمه حقوق خود به خودی خویش"  به علل در تصرف بودن خواسته ها در تصرف  عده ا ی که برای آن مرزی و یا خطوط  قرمزی کشیده اند "  کلمه مقدس قابل بذیرش  ومقبول  در درون  جامعه ای  که فاصله  طبقاتی در آن بر جسته و نمایان است ؛ این بذیرش که به کارزار طبقاتی  تبدیل می شود  عکس العملها و واکنشهای را از جانب  به ظَََاهر مالکین حق،  آنهای که فکر می کنند حق ارثی است و در تصرف آنان است   وحق بگیران را درپی دارد.

جدل وکشمکش در میدان  تصاحبان حق" تصاحب یعنی مالکیت  خاص و خصوصی  یا وارثان حق" درمقابل  در خواست کنندگان  که حق خواهان نامیده می شود؛  در دو شخص و خواه  در کشمکش قدرت حاکمه  با تک  تک آحاد جامعه ،  در قالب وقواره های من جمله : حق زیستن ، حق شهروندی ، حق یک ملیت بودن ، و غیره … دیده  و اصل انکار ناپذیر ضدیت با فاصله طبقاتیست.

 حق ، یا حقوقها در کجا قد علم می کنند و چگونه به اندیشه  طبقاتی  تبدیل می شوند.

 رکن و اساس حقها، از نا عدالتی و نا برابری ، تبعیض  در اکثریت و اقلیت بودن  ، آپارتاید جنسی و نژادی،  جنس به ظاهر قوی از لحاظ جسمانی و یا رنگ برتر،  توسط  اربابان  فدرت  و یا حاکمان  حق گذار، به جنگ  و گریز حق خواهان ،  تبدیل می شود .

کشمکش وپیکار برای به دست آوردن حق و حقوق ، در  جوامع عقب افتاده  مخصوصا در خاورمیانه  نسبت  به  کشورهای صنعتی ویا پیشرفته  ،  در وضع اسفبارتری  قرار گرفته  که هر گونه و در هر شکل وقواره ای  بیشتر مورد تهاجم  قرار می گیرد ؛ مخصوصا کشورهای که در زیر لوای دین ومذهب یا  اسلامیسیون  قرار گرفته اند.

 

 حقوق انسانی زن  هم ،  درجوامع مذهبی  هم چون امتیاز دهی از طرف حاکمان قدرت، ( مردان  ) به عرصه های حقوقی ،  همانند حقوقهای رایج ، از طرف قدرت داران  به زیر دستان " بی قدرتان "   به حق ویژه ای  تثبیت شده؛   این برتری انسانی، به تصرف درآوردن زنان در  مالکیت خصوصی( مردان ) است  . چرا ؟ زیرا که  در میدان زورآزمائ   از دیدگاه دین ، قدرت   در اختیار مردان است .

درحقیقت آنچه که امروز زنان در جامعه ما با ان روبرو  گشته اند، حقی است که از آنها به عنوان انسان بودن  سلب شده و تلاش می کند تا خود را به سطح برابر برسانند؛  آمر این گرفتن حقوق انسانی، مذهب است که برای ان مرزبندی نموده .

به درازای تاریخ  در مورد آزادی وبرابری برای عموم انسانها از دیدگاه مذاهب ( البته سرمایه هم یک قطب  ازاین  ماجراست  که  خارج از حوصله  بحث ماست )  نکات زیادی گفته و در سطح وسیعی مطرح شده و هر کسی به تعبیر و دلخواه  خویش تفسیر نموده و آن را در قالبها ی گونا گونی بیشتر از زاویه حقوقی بوده ( یعنی یاز پس گرفتن حقوقی که  مردان از انها سلب نموده اند )    نه  برابری ،  آن را  در جوامع فرموله بندی و ترزیق نموده اند .

در این بابت سعی می کنم نمونهای از لفاظی که در روابط همزیستی بین زن و مرد و نگرش مردان  نسبت به زنان  در جوامع  مذهبی  را در رابطه با حقوق  انسانی ، در زیر لوایت  برابری انسانی، را بازگو کنم و در این رابطه آمر و مسببین این عاملین را به نگارش در بیآورم که شاید  گوشه ای از این حقایق شفاف یابی شود.

عده ای بر این باورند که زن ومرد همسان
و همانند  یکدیگرند  تنها تفاوت آنها ( یعنی زن  و مرد ) در جسم  ونحوه بافت اندام،  آنها را از هم  جدا می سازد ؛  والا از نظر  انسانی  هیچگونه تفاوتی باهم  ندارند.

در حقیقت نحوه بینش به آن، در  همان پاره گراف لفظی و یا نوشتاری ، اکتفا می کند و در عرصه عمل چیز دیگری  به ما نشان می دهد ؛ این نحوه بینش را دررفتارها و مناسبتهای اجتماعی نسبت به زنان ازسوء استفاده های جنسی گرفته تا تبعیض های دیگر همانند جنس برتر و کم اهمیت دادن به عنوان زیر دستان ، وکم به حساب آوردن از خلاقیتهای آنان و انواع و اقسام ستم کشیهای دیگر به وفور دیده و قابل لمس ومشاهده اند ؛ که می توان در این مورد به خود زنان مراجعه نمود که آیا به راستی این گزینه در میدان عمل واقعی است. یا تعارفی بیش نیست .

زیادند ازکسانی که ألم برابری  زن و مرد  را  برافراشته می کنند و در بحثها  و تحلیل ها یشان  می نویسند و می گویند ، ما خواهان برابری زن و مرد هستیم . اما  بر عکس همان تحلیلها ونقدها  و در رفتارها  و بینش  اجتماعیشان  ضد زن  و  برابری و آزادی  انسانیند .

 ستم کشی بر زنان از محیط های درون خانگی گرفته، تا محیطهای کاری ،  در روابط های اجتماعی همانند به عنوان عبد به آن نگریستن و قوانین خشک تربیتی تحت تأثیر یاساهای  مذهبی ،  ظلم و ستم ،  تصویب قوانین اجتماعی در مجالس قانون گذاری و  اجرای آن بر روابط  اجتماعی  آنان  و نگرش به عنوان زیر دستان  و  در زیر منگنه قرار دادن آنان مکررادامه داشته و  دارد  . بگذاریم با زنان خویش در این باره همانند مردان ، تصمیم گیر باشند  ببینیم خود چه می گویند و چی می خواهند .

 

  آزادی زن  و برابری  آنان با مردان ،  فقط این نیست که کارهای خانه را از انها سلب کنیم و آنها را خارج از خانه به کار بگماریم ، یا سلاحی را  به دوش آنها گذاشته و روانه  میدان جنگ  و کارزار   کنیم   . یا روانه بازار کار در کارگاهها و کارخانه ها  بکنیم  ویا آنان را سهیم  درپستهای مملکتی و راهی  وزارت خانها  بکنیم. به این نمی گویند برابری انسانی ،  بلکه این  نیمی از خواستهای انسانی آنان است  که شاید بتواند مقداری جوابگوی مطالبات انباشته شده انان  باشد .

 اگر مقداری ریزبین باشیم در مناسبتهای روزمره یک نوع جنگ  و گریز را در جوامع مذهبی در بین زن و مرد را شاهد خواهیم بود؛ شواهدی دال بر زیر دستان بودن زنان را، به نمایش در میآورد. برا ی نمونه :  کلمه زن که به میان میآید و روبروی مردان می شود، مردان  با این کلمه احساس حقارت  و شرمندگی می کنند در اینجا بجای کلمه انسان باش،  بیشتر ادبیات  فرهنگی و اجتماعی  زن و مرد ، خود و غیر خود  را به عرصه جدل لفظی می کشاند  .

به باور و از دیدگاه من،  آزادی وبرابری " نه حق و  حقوق "    در آن خلاصه می شود که آنچه برای خود می پسندیم  برای  دیگری  خارج از زن  و مرد  برای  دیگری  بپسندیم . آنجه که برای خویش جایز ورواست برای برابر هم  بدون در نظر گرفتن زن و مرد جایز و روا  باشد . این است حقوق انسانی .و این است کرامت انسانی.

 والا پست و مقام  دادن به زن  وتحمیل کردن به کارهای دیگر،  به جزء خانه  به همتای مردان  و یا به اصطلاح همکار به این نمی گویند برابری  و ازادی ،  بلکه این ستم دیگری است که بر زنان روا می شود .  زیرا که به غیر از آشپزی کردن و بزرگ نمودن فرزندان ،بار دیگری را بر دوش آنها گذاشته و  کار آنان را دوبرابر گرانتر وسنگین تر و متحمل تر می کند." هرچند که خود مخالف با کار زنان نیستم  بلکه بحث من نحوه نگرش به آنان و برابری آنان است "

بر خلاف کار مردان سبکتر و آسانتر می شود چرا ؟ زیرا که، زنان دوباره موظف به انجام  وظایفی هستند که مردان برای آنها تعین تکلیف کرده ونیمی از کارهای خویش را بر دوش آنان می گذارند تازه گاهی اوقات مردان اگر کاری را در خانه نظیر شستن ظروف غذا ویا شستن لباس و….انجام دهد با شوخی وطنز  به باد مسخره می گیرند.

 زنان در جوامع مذهبی  ، برای آزادی و حقوق وستمی که بر آنها روا می شود حاکمانشان ( مردان ) نمی گذارند  که  خود  فکری  به حال  خویش کنند بلکه این مردان هستند که خط و خطوط آن را ترسیم می کنند؛ مردان هستند که به آنها می گویند چکار باید کرد و نکرد   نه خود آنان.

ویا عده ای  می گویند نه خیر،  حقوق زنان زمانی  تآمین شده است ومی تواند به حق وحقوق  خود برسند  که منبع در آمدی  داشته باشند  دراینجاست  که خارج از اراده مردان می توانند قدرت استقلال داشته باشند و برای خویش تعین تکلیف کنند .

این درست است که زن از نظرمالی مستقل می شود . اما زیادند از زنانی که صبح تا شب در خارج و بیرون از خانه به کارهای طاقت فرسا مشغول به کار و فعالیتند .  امورات منزل هم از قبیل نگهداری از فرزندان و پرورش دادن آنان ،  از جارو کردن منزل گرفته تا اشپزی ،همه را بدون وقفه در آن به انجام می رسانند و بار شوهر و یا مرد را سبکتر نموده ولی خود باز هم    درروابط زنان شوی و در روابط همزیستی، مورد ستم کشی  واقع می شوند.

عده ای دیکر از رووشنگران دینی  و یا سیاسیونی که هنوز
تحت تآثیر دین قرار گرفته اند وهنوز حامل مسمومیت مذهب گریست می گویند باید با زنان همچون مردان نگریسته شوند.تا اینجا درست هر انسان برابری طلب صادقی این را می پذیرد و باید از نظر انسانی  همینطورهم  باشد. دراینجا یک سوال از کسانی که به ظاهر طرفدار همچنین ایده ای  هستند ،  و می گویند باید زنان بدون هیچ گونه موانعی آزاد و هر طور که دلش می خواهد انجام دهند و هیچ گونه ظلمی  و ستمی  بر آنها واقع نشود . آیا برای زنان خویش همچنین حقی و آزادی خواهانند ؟! یا نه فقط برای زنانیست که خارج ازفرمانروای آنان به شمار می روند .

 اگر در جواب این سوال اری می گویند ،  پس چرا در غیاب زنانشان به هوس پردازی و  چشم چرانی  می پردازند و زنان دیگر را به بیراهه می کشانند و می خواهند آنان را ابتلا به  ان امراضی   کنند  که ( فساد اخلاقی ) خود آنان  دست به گریبانند.

خیلی ها شاید شنیده باشند که فلان زن ده شوهر کرده.  دراینجاست که کار زن (  تازه زن از طریق سنتهای ارتجاعی همانند نکاح و طلاق و  تمام قوانین را طی می کند )  به عملی ننگین یاد می شود  وبه جشم منفور و  مترود  به ان نگریسته می شود  ؛  بر خلاف اگر مردی ده بار ازدواج کرده باشد کس سخنی به  میان نمی آورد  وبه عمل بدی شمرده نمی شود  کسی هم  دم  برنمی آرد  خیلی هم برای مرد  جایز و رواست. ولی برای زنان حرام ، و جایز  و روا نیست !

آیا این تبعیض جنسی نیست؟ کجای این عمل برابری انسانیست؟ 

در این مقاله بحث ما بحث انسانیست نه حقوقی و نه  چیز دیگری . بنده خویش نمی دانم اشخاصی که می گویند نه خیر آقا ماها همه انسانیم جوان و پیر همه با هم برابریم .

اگراین صحیح است که  من هم می گویم صحیح است .  پس چرا؟ اگر دختری هیجده ساله با رغبت وتمایل  خویش  به یک نفر پنجاه ساله  شوهر کند  زمین وآسمان را  به اشک  درمی آرند  که فلان دختر بدبخت و سیاه روز شده  وزندگیش تباه  و به آن ستم  شده  و چنان وانمود می کنند که  انگار مرد شصت ساله ، انسانی وحشی است که خوی درندگی و حیوانی  را دارا ست !

 به خاطر اینکه مرد بیچاره مسن و افتاده حال ، قدرت امیال نفسانی آن کمتر است و نمی تواند میل نفسانی آن را بر طرف کند .  پس به خاطر چیست ؟

چرا باید زن  شرف و ناموس مرد باشد ولی مرد شرف و ناموس زن نباشد؟

معلوم و واضح است  که تمام مشکلات زنان و مردان ( از دیدگاه مدافعین حقوق  )   به امیال نفسانی گره خورده شده  نه چیز دیگری، و آن چیز دیگری که گفته می شود آرایش و  زینت دادن به آن  است؛  و الا غیر از این  جوان و پیر،  سالم و مریض،  همه انسانند و حق تساوی در زیستن بدون مخل و بانی اذیت و آزار برای دیگران را داراند، هر گونه که خود دوست دارند و می خواهند زندگی کنند  .

راستی اگر مونث و مذکر همانند یکدیگرنند، ( زن ومرد )چرا فلان شاعر ویا چرا فلان آواز خوان و یا ترانه سرا ( منظورمردان است ) در رمانها و شادیها  ساعتها و یا بیشتر به قد وقامت زنان ، از خال گرفته تا  گردن و پستان، به زنان می سریایند و می خوانند؟

در جواب این پرسش بعضی ها یعنی مردان می گویند زنان زیبایند اما به این نمی اندیشنند که از روانگاه زنان مردان هم زیبایند و زنان هم دوست دارند که به قد و  قامت این زیبای ترانه بسرایند مردان هم  جذاب و  زیباست.

 چرا  به  زنان این اجازه داده نمی شود  که  به قد وقامت مردان  شعرو آواز خوانده شود  ؟

اگر زنی شعری و یا  آوازی به قد و قامت مردان  به سرایید و یا بخواند به زنی منفور شمرده می شود  و به چشم  بی  اخلاق  نگریسته می شود .

 چرا برای مردان جایز و روا و حلال است اما برای زنان حرام و مکروح  ؟

تازه اگر زنی  ازدواج کرده و شوهر داشته باشد و شعری به قامت مرد دیگری به سراید اگر مرد هرچندکه  از حامیان حقوق زنان هم باشد اگر   امکان  داشته باشد  وی را می کشد  و یا از زندگی مشترک محروم می کند و کار به طلاق و جدای می کشد  .

اگر زنان برابر مردانند وباید همانند هم به آن نگریسته شود .چرا باید مرد ویا جوانی با  زن  و یا  دختری  بخواهد  ازدواج کند  تمام  اشیا‍ء خانه را تکمیل کند و خارج از آن از زر و زیور گزفته تا به اشیا‍‍‍ عادی خانه  بر دوش مردان  گذاشته شود ،مرد بیچاره به علل فقر مالی تا ابد زیر آوار قرض نتواند  شانه  خالی کند ؛ در زیر ان بسوزد و بسازد  و هرگز نتواند به خاطر فشار اقتصادی یک روز را  به آرامش و امنیت  برساند و زنان همانند  هر چیز و یا هرکالای بازرگانی خرید و فروش  شوند؟  

تا اینجا چکیده ای از این حقوق و بینشیست  که درجوامع مذهبی برای زنان و حقوق انسانیست که روشنگران دینی و یا عده ای ازسیاسیون تحت تآثیر مذهب که همانطور در چند سطر فوق بدان اشاره کردم در لباس و جامه دیگری  به جدل حقوقی کشانده اند. و ادعا می کنند که دین اسلام که اتمام کننده بقیه دیگر ادیان است بهترین نمونه والگوی برابری انسانیست . و یا عده ای با  پوششی  دیگر اما به ظاهر متمدنتری اما با جامه ای دیگر  ازان سخن پراکنی می کنند و در زیر نقاب فریبک