فرو ریزی ارکان اصلی رژیم و جریان کوروش مدرسی

جمهوری اسلامی از بدو به قدرت رسیدنش برای شکست انقلاب به صف زنان آزادیخواه و برابری طلب حمله کرد. اعلام داشت یا روسری یا توسری. حجاب را به زنان تحمیل کرد و هزاران زن و دختر را روانه زندانهای مخوف کرد. بعد از آن وحشیانه ترین شکنجه ها و توهین و تحقیرها را به دستور خمینی "نماینده خدا" به مردم اعمال کرد. جوانان را در زندانها مورد تجاوز قرارداد  و اعدام کرد.

 شوراها و تشکلهای کارگری را منحل کرد. صدها هزار نفر از بهترین فرزندان مردم، اعم از زن و مرد را به جرم آزادیخواهی به بند کشید و مورد شکنجه و تجاوز قرار داد و پس از اعدام، در گورهای دسته جمعی دفنشان کرد تا اینکه بتواند با تکیه براین ارکان جنایت و توحش قرون وسطایی به حکومت ننگین خود ادامه دهد و کار ارزان را از کارگر خاموش بگیرد و دسترنج کارگر و ثروت جامعه را راحت تر ببلعد.

 تنها به این هم بسنده نکردند و همراه با زندان و اعدام وتجاوز و با تحمیل و حقنه کردن ارتجاعی ترین و پوسیده ترین  فرهنگ لمپنی، آخوندها را روانه مدارس و دانشگاهها کردند و آنها را اسلامی اعلام کردند ، معابد و اماکن اسلامی و مساجد بنا کردند. بر تمام در و دیوار و خیابانها و حتی تک تک تیر برقهای هر شهر و روستایی نیز آیات قرآن و خزعبلات امامانشان را نوشتند . روزهای معینی را در نظر گرفتند تا برای ارعاب بیشتر وچنگ و دندان نشان دادن، اوباشان و جنایت کارانش را به خیابان بیاورند. گشتهای ارشاد راه انداختند و هزاران جنایت در حق مردم انجام دادند . اما دیدیم که نه فقط مردم مرعوب نشدند بلکه انجام هر جنایتی بر نفرت مردم از رژیم افزود.

 تا اینکه مردم به بهانه انتخابات در سطح میلیونی به خیابانها آمده و انزجار و اعتراض خود را نسبت به ٣٠ سال جنایت اعلام داشتند و عملا انقلاب پا به عرصه نهاد و یکی پس از دیگری خاکریزها را از رژیم گرفت و می بینیم که امروز با قدرت دارد پیشروی می کند و ارکان اصلی رژیم را مورد حمله قرار داده است و آنها را فرو می ریزد . اصل ولایت فقیه و قانون اساسیشان را نشانه رفته است . مرگ و لنگه کفش نثار رهبر و وزیر و رئیس جمهورش می شود. مردم اعلام کردند حکومت اسلامی را نمی خواهیم، جنبش علیه اعدام اوج گرفته و روزهایی که رژیم در آنها قدر قدرتی خود را به رخ جامعه می کشید اکنون به ضد خودش تبدیل شده است و از آنها می ترسد!! تا جایی که به یاد داشته باشم شاه در ایران و چاوشسکو در رومانی و صدام حسین در عراق را دیدیم تا مقطعی که حکومتشان سقوط نکرده بود مردم نتوانستند مجسمه هایشان را پایین بکشند ولی در ایران خشم انقلابی مردم به حدی بالا است که مردم منتظر رفتن و سرنگونی رژیم ننشستند و پلاکاردها و عکسهای خامنه ای را پایین آورده و روی آنها رقصیدند و رژه رفتند که این باعث شد سران رژیم از هر جناحش مرگ خود را حتمی و قطی ببینند و به چشم خود دیدند که ارکان اصلی یکی پس از دیگری دارد فرو می ریزد.

 این واقعیات باعث شد که به قول منصور حکمت ژورنالیسم نوکر و مدیای غرب و آیت الله بی بی سی نتوانند آنرا کتمان کنند و ناچار شدند به  انقلابی که در جریان است اعتراف نمایند ، اما آنچه جای تعجب است این است که صدای ریزش ارکان رژیم هنوز نتوانسته است جریان پرت و حاشیه ای کوروش مدرسی را از خواب بپراند و هنوز دارند با سیلی روی خودشان را سرخ نگه می دارند. به چرندیات  اسد گلچینی و خالد حاجی محمدی از رهبران این جریان در کمونیست هفتگی توجه کنید. اسد گلچینی با تمسخر به انقلاب نگاه می کند و خالد حاجی محمدی به شرح زیر در مورد ١٣ آبان قلم فرسایی می کند و اعلام می دارد که:

١.سیزده آبان رژه سرداران سپاه بود ٢.بسیاری از مردم نقش سربازان جنگی را داشتند که اهداف شکست و پیروزی جنگ به آنان مربوط نبود ٣.جنگ میان دو جناح از سرمایه داران بود و مردم انقلابی که در هر طرف ماجرا درگیر شدند خارج از نیت خیر و شر خود پشت این رهبران به صف شده بودند ۴.آزادیخواهی در این روز در هیچ جا نمایندگی نشد و قرار هم نبود بشود ۵. مردمی که به این مناسبت به خیابان آمدند با هر نیتی که داشتند زیر پرچم ضد انسانی کلیت جمهوری اسلامی ایستادند.

به نظر نمی آید در تمام صفوف سران رژیم یک نفر پیدا شود که نسبت به ١٣ آبان به این صورت خوش بینانه به این روز نگاه کند و نسبت به سرنگونی حکومتشان پس از ١٣ آبان شک یا توهمی داشته باشد . بلکه این تنها جریان کوروش مدرسی است که گویا با نشان دادن ضدیت با حزب کمونیست کارگری و انقلاب جاری با پرت و پلا گویی قادر است ارکان فرو ریخته رژیم را ترمیم نماید.

زنده باد حزب کمونیست کارگری
پیروز باد انقلاب انسانی
١۶ نوامبر ٢٠٠٩