در سالگرد قیام بهمن ۱۳۵۷ , نباید به گوشت دم توپ جنگ جناحهای بورژوازی تبدیل شد

از اواخر سال ۱۳۵۶ و در طول سال ۱۳۵۷ تا مقطع قیام بیست و دوم بهمن، اعتراضات توده ای و مبارزات برحق کارگران و مردم آزادیخواه، دانشجویان و جوانان پرشور و زنان برابری طلب اوج گرفت و هر روز بیش از روز دیگر گسترش یافت و قدرتمند تر شد. مبارزات زحمتکشان در محلات خارج از محدوده برای ایجاد مسکن و سرپناه و علیه بی مسکنی و اعتراضات دانشجویان چپ و آزادیخواه دانشگاهها سرآغاز این مبارزات انقلابی بود. اعتراضات کارگری و مهمتر از همه اعتصاب سراسری و قدرتمند کارگران نفت کمر رژیم شاه را شکست و نقطه پایانی گذاشت بر ادامه حاکمیت استبدادی و سرکوبگرانه رژیم سلطنتی.
در تمامی سی و یکسالی که از سرنگونی رژیم شاه گذشته و امسال هم بیش از هر زمان دیگر این سئوال موضوعیت دارد که چرا حاصل آن مبارزات عظیم و بر حق کارگران و مردم آزاده منجر به حاکمیت سی و یکساله یک رژیم سیاهتر، مستبدتر، دیکتاتورتر و حاکمیت تماما ضدکارگری و ضد انسانی شد؟ جواب به روشنی این است که جریان اسلامی به رهبری مرتجعی چون خمینی با افق و سیاست خود و با اتکاء به شبکه مساجد، آخوندها و فیضیه ها و نهادها و مراکز سیاه مذهبی جنبش خود را و قدرت خود را در میان مردم ساخت. تحت نام “همه با هم” همه به زیر پرچم خمینی رفتند. احزاب و جریانات غیر مذهبی و ظاهرا سکولار آن زمان از لیبرالهای جبهه ملی تا حزب توده و چپ رادیکال آن دوره که سازمانی مثل “چریکهای فدایی خلق” نیروی اصلی آن را تشکیل میداد با توجیه “جنبش همگانی را نباید شقه شقه کرد” زیر شعار عمومی “مرگ بر شاه” در مقابل افق و سیاست و رهبری جنبش اسلامی تمکین کرده و زانو زدند. در تقابل با به چپ چرخیدن جامعه و “شبح کمونیسم” جنبش سیاه اسلامی به عنوان تنها آلترناتیو توسط بورژوازی بین المللی و قدرتهای بزرگ  در کنفرانس “گوادولوپ” رسمیت پیدا کرد. در نتیجه در مقابل این آلترناتیو ضد کارگری و ضد انسانی بورژوازی، بدیل انقلابی، رادیکال و کارگری  قد علم نکرد. رهبران و پیشروان کارگری از جمله در مراکز کارگری پرقدرتی چون صنعت نفت فاقد افق و سیاست روشن کارگری و کمونیستی نتوانستند راه و مسیر دیگری را به طبقه کارگر نشان دهند. چپ رادیکال و پوپولیست آنزمان اگر چه به لحاظ سازمان و نیرو و به لحاظ عملی در موقعیتی بود که جنبش دیگر و بستر دیگری را ترسیم کند، اما دقیقا چون او هم فاقد تصویر سیاسی روشن و کارگری و کمونیستی بود نتوانست  مسیر دیگری را نشان دهد. در نتیجه حاصل مبارزه همه ما به جیب جریان اسلامی تحت رهبری خمینی رفت. این جریان در همان روز قیام ۲۲ بهمن که به قدرت رسید، انقلاب کارگران و مردم را برای در هم کوبیدن کل بنیادهای بورژوازی متوقف کرد. خلع سلاح مردم را شروع کرد. همه را به تبعیت از خود و “دولت موقت” فراخواند. در روز ۸ مارس همان سال علیه زنان تیغ کشید و تضییقات را شروع کرد. کارگران بیکار را به گلوله  بست. نوروز خونین سنندج و کشتار ترکمن صحرا را راه انداخت . دانشگاهها را سرکوب و بستند و حمله سراسری به کردستان را شروع کردند. در یک کلام به نام “انقلاب” سرکوب انقلاب را شروع و به فرجام رساندند. لذا درس ساده انقلاب و قیام ۵۷ برای امروز ما این واقعیت است که طبقه کارگر و مردم آزادیخواه ایران بار دیگر نباید به زیر پرچم جنبش بورژوایی و ارتجاعی بروند. باید پشت دستمان را داغ کرده باشیم که با هیچ مصلحتی و از جمله مصلحت ” جنبش همگانی و عمومی” هرگز به سیاهی لشگر بخش دیگری از ارتجاع بورژوازی تبدیل نشویم. این مهمترین درسی است که به مناسبت ۲۲ بهمن امسال باید بر آن تاکید کرد.

اما در جریان تحولات سیاسی ۶-۷ ماهه اخیر بخش عمده اپوزیسیون اعم از جناح راست و چپ آن و متاسفانه بخش قابل توجهی از آنهایی که به نام کارگر و کمونیسم صحبت میکنند، این درس اساسی دوران انقلاب ۵۷ را عامدانه فراموش کرده اند. بخش عمده چپ و راست اپوزیسیون به زیر پرچم جناح دیگری از بورژوازی یعنی جنبش سبز که اتفاقا در پیکره  نظام اسلامی نمایندگی میشود، رفته اند. عده ای با توجیه  “دمکراسی خواهی” و عده ای به نام “حقوق بشر و جنبش مدنی” و عده ای به نام “انقلاب و حضور در جنبش توده ای” به افق و سیاست جنبش سبز سرمایه داری ایران تمکین کرده اند. کارگران و مردم آزادیخواه را به صف آن فرامیخوانند. خوشبختانه تاکنون مراکز مهم کارگری و اسکلت اصلی طبقه کارگر ایران توجهی به جنبش سبز و حواریون چپ آن نکرده است. این را باید به فال نیک گرفت، اما کافی نیست و مراکز کلیدی کارگری میتوانند با گام گذاشتن به جلو ستون فقرات جنبش متمایز کارگری و انقلابی را تشکیل دهند.
اکنون جنبش سبزیهای رنگارنگ، از ملی مذهبی های درون و بیرون نظام و ناسیونالیستهای ایرانی و کرد و پوپولیستهای ریز و درشت چپ،  کارگران و مردم آزادیخواه را به حضور در مراسمهای روز ۲۲ بهمن فرامیخوانند. تا آنجا که به چپ پوپولیست برمیگردد، چنین فراخوانهایی نه تنها تمکین به تحرک و سیاست جنبش سبزیها است، به علاوه از ذره ای درایت و احساس مسئولیت و عقل سلیم تشخیص تناسب قوا به دور است. در شرایطی که هر دو جناح جمهوری اسلامی برای زور آزمایی خود را آماده میکنند، به ویژه جناح حاکم با بسیج گله سپاه پاسداران و بسیج و همه اعوان و انصار و مواجب بگیران و دستجات باند سیاهی اش قرار است خیابانها را به کنترل درآورد و علنا اعلام کرده از هیچ سرکوب و کشتاری ابایی ندارد، “چپ هپروتی ما” مردم را به شعار “خیابانها مال ما است”! فراخوان میدهند.لطفا میشود توضیح دهند در این تناسب قوا چگونه “خیابانها مال آنها است”؟! جریاناتی که بدون اینکه بتوانند نشان دهند که در یک محله هم امکان جابجایی نیرو دارند، با فراخوان هپروتی مردم را به شلوغیهای عمومی در خیابان فرا میخوانند. این چیزی جز فراخوان مردم به گوشت دم توپ شدن جنگ جناحهای بورژوازی و جمهوری اسلامی نیست.
در مقابل،  کارگران آگاه و کمونیست و مردم آزاده و متکی بر تجربه سی و یکسال قبل انقلاب ۵۷ چنین فراخوانهایی را رد میکنند و با صدای رسا باید اعلام کرد جای ما در چنین صف و شلوغیهایی نیست. ما باردیگر گوشت دم توپ جنگ دشمنان طبقاتیمان نمیشویم .

کارگران، مردم آزادیخواه!
روز ۲۲ بهمن امسال قرار است دو جناح سبز و سیاه بورژوازی ایران بر سر سهم خود از قدرت اقتصادی و سیاسی در مقابل هم قدرت نمایی کنند. نزاع و کشمکش آنها هر اسمی بر آن بگذارند، مستقیما علیه منافع کارگران و مردم آزادیخواه و برابری طلب است. اگر درسی از انقلاب ۵۷ گرفتیم، اینست نباید به سیاهی لشگر جنگ این دو اردوی بورژوازی تبدیل شد. در مراسمهای ۲۲ بهمن نباید شرکت کرد. به فراخوان جنبش سبزیهای راست و چپ ، به فراخوان ناسیونالیستهای ایرانی و کرد و … و به فراخوان پوپولیستهای چپ اهمیتی ندهید. با عدم شرکت خود به هر دو جناح سیاه و سبز بورژوازی و جمهوری اسلامی “نه” محکم بگویید.
 
به مثابه طبقه کارگر و صف آزادیخواهی میتوان از این مناسبت برای پیشبرد بسیاری کارهای موثر دیگراستفاده کرد.  از این فرصت و از شکاف دشمنان طبقاتی برای تقویت جنبش خودآگاه کارگری و انقلابی باید استفاده کرد. در مراکز مهم کارگری میتوان جمع شد، درسهای انقلاب ۵۷ را بررسی کرد، و ادعا نامه کارگری رو به جامعه اعلام کرد. در هر جا در محل کار وزیست ، در کارخانه و کارگاه و محله و دانشگاه و . … هر جا که امکان اجتماع داریم، به مناسبت انقلاب بهمن و اهداف و مطالبات برآورده نشده آن، سمینار و سخنرانی و بحث و تبادل نظر هدفمند را پیش برد. ماهیت دو جناح سبز و سیاه بورژوازی را افشا کرد و ضرورت سیاست و پلاتفرم روشن کارگری و کمونیستی را به میان کارگران ومردم برد. اتحاد و همبستگی و راههای گسترش آن را در مبارزات جاری و در نبردهای تعیین کننده پیش رو تاکید کرد. هر جا تشکلی داریم راه تقویت آن را نشان دهیم  و آنجا که فاقد تشکل هستیم، پایه مجامع عمومی کارگری و دیگر تشکلات را بنیاد نهیم. سیاست و حزب کمونیستی را انتخاب کنیم. به فکر جمع آوری نیرو و متشکل کردن آن باشیم. بر این اساس سیمای سیاسی و سازمانی جنبش متمایز کارگری و کمونیستی را برجسته کنیم. بر اساس نقشه خود برای دخالتگری روشن در جامعه آماده شویم. به این ترتیب جنبش خود آگاهی بسازیم  که زمان و مکان و فرصت نبرد موثر و قطعی خود را با بورژوازی، و وقت مناسب به خیابان آمدن و تظاهرات و اعتصاب و حضور در هر تحول سیاسی به نفع جنبش خود را خود تعیین کند. این را همزمان دو تجربه متفاوت اولی قیام پیروزمند۱۹۱۷ اکتبر روسیه و دومی تجربه تلخ شکست قیام بهمن ۵۷ ایران به هر رهبر کارگری آگاه و هر کمونیست روشن بین یادآور میشود.
***