نگاهی به شعار “انقلاب انسانى براى حکومتى انسانى”

وقتی یک جامعه به نظام حاکم روز خود اعتراض میکند٬ دارد آن را نقد میکند! میخواهد بگوید چیزهائی سرجایش نیست٬ مشکلاتی وجود دارد٬ ما راضی نیستیم و از این قبیل نقدها. اگر این اعتراضات در سطح نیازهای معمول باشد به قوانین و تغییر آن رو میکند و اگر به کلیات باشد میخواهد کل آن نظام موجود را دگرگون کند و چیزی نو به ارمغان آورد.

وقتی جامعه اعتراض خود را عمومی میکند و نظام حاکم موجود را به چالش میکشد برای آینده خود آلترناتیو مشخصی باید ارائه دهد! معمولا این آلترناتیوها در زمان سلبی این اعتراضات از طرف جنبشها و احزاب سیاسى شان بصورت ایجابى و اثباتى هم ارائه میشود. تلاش میکنند تا آلترناتیو مورد نظر با نظر عموم جامعه یکسان شده و آنرا بپذیرند. هر کدام از گرایشات اجتماعى در جامعه تلاش خود را برای قانع کردن مردم در رابطه با آلترناتیو خود میکند و قاعدتا همه تلاش آنها این است که آینده این اعتراضات به نوع حکومت مد نظر آنها بیانجامد.
احزاب راست عموما آلترناتیوشان وابسته به سیستم موجود در دنیاى امروز است و سعی میکنند در جدال بسر قدرت و تغییر آن نظامی را پیشنهاد دهند که آنروز در جهان از دید آنها "انسانی تر و معقولتر" است. از دید آنها معمولا "انسانیت نقض نمیشود" اگر به قانون جهانی عمل شود. بهمین منظور آلترناتیو پیشنهادی آنان در بهترین حالت اساسش تعریف از انسان سرمایه داری است که مثل جوامع غربی زندگی میکنند (که صد البته از شرایط زندگی در کشورهائی مثل ایران بهتر و انسانی تر است) این انسان کار مزدی میکند ولی مزدش را دریافت میکند. بیمه دارد٬ سقفی بالاسر دارد و بچه هایش براحتی تحصیل میکنند! انسان سرمایه دارى جزو ابزار تولید است٬ کمتر از تولیدش مزد میگیرد٬ حق اعتراض معمولی را دارد وهر ۴ سال میرود دولتمردانی را انتخاب میکند تا آنها شرایط زندگی را همینطور نگه دارند و بدتر از این نشود. اینها خواهان دمکراسی هستند. میخواهند حرفشان را راحت بزنند و این حق را هم به مسئولین میدهند که حرفشان را آزادانه نشنوند! آزادی که اینها میخواهند در همین سطح است و بالاتر از این را آنارشیسم میدانند و معتقدند با فراتر رفتن از این چهارچوب سنگ بروی سنگ بند نمیشود. (فعلا وارد این نمیشویم که دمکراسى ایرانى و "جهان سومى" یک دیکتاتورى خشن براى کسب فوق سود و استثمار وحشیانه است و همه دمکراتها مجبورند راه احمدى نژادها را پى بگیرند.)
اما احزاب چپ جامعه٬ اگر کارگرى و کمونیستى باشند٬ تلاش میکنند اعتراض را بسمت ایجاد یک جامعه آزاد و برابر براساس اولویتهاى انسانى ببرند. تاریخا این جامعه و آرمان انسانى اسمش سوسیالیسم بوده و کمونیسم طبقه کارگر پرچمدار آن. یعنى هدف جناح چپ جامعه و مشخصا اردوى انقلابى و کارگرى٬ برخلاف جریانات راست٬ برانداختن وضع موجود و ایجاد جامعه اى نوین است.
اما گرایشات چپ در جامعه مانند گرایشات راست دسته بندی های متفاوتی است. اگر چپ مارکسیست  را در طبقه فوقانی مدافع ایجاد یک جامعه کمونیستی با آلترناتیو فورى جمهوری سوسیالیستی بدانیم٬ در طبقات پائین تر چپ هائی قرار خواهند گرفت که آلترناتیوی بجز شعار سوسیالیسم همین امروز را میدهند! این نوع چپ٬ مستقل از اینکه چه نامى بخود میگذارد و چه پرچمى دارد٬ چیزى جناح چپ بورژوازى نیست که اهداف سوسیالیستى برایش تشریفاتى است. سوسیالیسم راه حل و هدف جنبشى طبقه کارگر است. اینکه در مسیر جنگ برسر سوسیالیسم چه موانعى را باید پشت سر گذاشت و در هر مقطع شعارها و اهداف سوسیالیستى را چگونه باید پیشبرد٬ دراین موضوع که سوسیالیسم باید همواره تا برقراریش پرچم مبارزه و نقد باشد تفاوتى ایجاد نمیکند. جمهوری سوسیالیستی در عین حال که یک شعار اثباتى است اما بعنوان آلترناتیو درخود بمعناى نفی مادی شرایط موجود است. اگر شما خود را چپ و کمونیست بدانید و آلترناتیو دیگری –غیر سوسیالیستى – ارائه دهید٬ باید این شکل جدید اولا نفی مادی شرایط موجود را دارا باشد و دوما باید بار اثبات آنرا بدوش بکشید. وقتی شکلی ارائه میشود و بار نفی مادی شرایط موجود را در خود ندارد ( هر قدر هم زیبا و چشم نواز باشد) سیستم موجود آنرا از چنگ شما در آورده و شکل خود را به آن میزند! مثل انقلاب على العموم شما. دیدید که بیست جور انقلاب مثل قارج از زمین روئیدند. ضدانقلابى هاى دیروز همه "انقلابى" و طرفدار انقلاب طبقه خودشان شدند و شما را با یک کلمح انقلاب خلع سلاح و با خود بردند. براى همین مجبور شدید یک دم انسانى به کلمه انقلابتان بزنید. تازه باید کارگران و جنبش کمونیستى کارگرى با وسواس مواظب باشد که همین سوسیالیسم توسط طبقات دارا مصادره نشود و نوعى سرمایه دارى با دخالت بیشتر دولت را بجاى سوسیالیسم قالب نکنند. نمونه تاریخى کم نداریم.
با توجه به توضیحات بالا نگاهی کوتاه و روشنگرانه به یک شعار انحرافی میکنم و با توجه به دیدگاه بالا دلیل نقد خود را به این دوستان ارائه میدهم تا شاید! اگر از روی "دلسوزی سیاسمتدارانه و راه گشائی برای انجام انقلاب به هر قیمتی" این شعار آمده!! آگاه باشند که ممکن است این شعار زیبا بنظر آید آما نه ایده آل یک کمونیست است و نه مارکسیسم را نمایندگی میکند.
آقای محمد آسنگران در نوشته خود تحت عنوان در مورد شعار "انقلاب انسانى براى حکومتى انسانى" بعد از دفاع از این شعار (البته همراه با حمله مغرضانه و سطح پائین به منتقدین) این شعار را یک "آلترناتیو کمونیستی" مینامد! و مینویسد:
"جواب و آلترناتیو امروز کمونیستها به حکومتهاى دست ساز بورژوازى بر مبناى ملیت و قومیت و مذهب است. این شعار تاکید بر انسانى بودن انقلاب و حکومت دارد."
 خود شعار میخواهد بگوید انقلاب کنید از نوع انسانی آن! در تاریخ مگر تا بحال انقلابات به هر نوعی که بوده انسانی نبوده است؟ این ادعا کمی عجیب است. مثلا در تاریخ هیچ
وقت حمله نیروهای مسلح نظامی یک کشور به نظام جاری و براندازی آنرا انقلاب نمیخوانند! به آن کودتا میگویند. پس آنچه تا امروز شاهد آن بوده ایم انقلاب همیشه ظاهرا انسانی و بخاطر کسب حقوق و دستآوردهای انسانی مردم را پشت خود فراخوانده و به انجام رسیده است. مهم اینست انقلاب چه طبقه اى بوده است.
در مورد اینکه این شعار آلترناتیو کمونیستها به حکومتهاى دست ساز است٬ ادعای ناشیانه و ایدئولوژیکى بیش نیست. مثلا میخواهند در سلب شرایط موجود شعاری همه گیر داده باشند! ولی کمونیستها شعار خود را میدهند و تلاش میکنند شعار و اهداف سوسیالیستى و کمونیستى را همه گیر کنند. مهمتر اینست سوسیالیسم جنبش یک طبقه معین است که علیه سرمایه دارى است و با همین معرفه است. اما حکک تصورش اینست که میشود با پرچم پخمه انقلاب انسانى و حکومت انسانى مردم را سوار قطار کرد و بعد آنها را در ایستگاه سوسیالیسم پیاده کرد! شاید فکر میکنند مردم شعور ندارند و از سوسیالیسم گریزانند و یا آن را نمیشناسند. اما ایشان اگر بروند در روستاها از افراد مسن هم سوال کنند٬ نام لنین و دولت سوسیالیستى و دولت محرومان را با شعر و خاطره و شنیده برایشان تعریف میکنند. این تنها عدم اعتماد بنفس انقلابى و سوسیالیستى این حزب است که سر از اینجا درآورده است و نه راهگشائى سیاستمدارانه.
محمد آسنگران در ادامه توجیهات خود میآورد:
" جامعه و دنیای معاصر و تحولاتی که در آن اتفاق افتاده و ذهنیت هایی که بورژوازی معاصر با مهندسی افکار به آن شکل داده است٬ مشکل چپ غیر کارگری نیست. جوابها و پاسخهای این چپ قرار نیست در جامعه تحرکی ایجاد کند.  قد و قواره خود را میبیند و تئوریهایش هم بر اساس همان قدرت و توانش تنظیم میشود. قرار نیست "در گودی استخر شنا کند." وظیفه این چپ نق زدن به جریانات اصلی جامعه و قانع کردن و راضی نگهداشتن محفل خود است. این چپ قصد ندارد و نمیتواند جواب معضلات جهان امروز را بدهد و برای آن راه حل پیدا کند. اتفاقا یکی از تفاوتهای ما با افراد و محافل چپ حاشیه ای و غیر اجتماعی٬ همین شعار و بیان ماهیت انقلاب سوسیالیستی مورد نظر ما است که عمیقا انسانی است. "
خیلی واضح و روشن در این سطور آسنگران خود را چپ کارگری و خواهان سوسیالیسم میداند و تفاوت خود را با بقیه چپها در دادن همین شعار انقلاب انسانی خلاصه میکند و ماهیت انقلاب سوسیالیستی را در طرح این شعار میداند و معتقد است این شعار یعنی شنا در گودی استخر سیاست! و بدتر از همه اینکه معتقد است این شعار جواب "معضلات جهان" را میدهد و اصلا سوسیالیسم همین است!؟
آیا "حزب کمونیست کارگرى" به این فکر نکرده که شعار کمونیسم کارگری سوسیالیسم همین امروز است؟ آیا شعار سوسیالیسم ماهیت عمیقا انسانی برنامه کمونیزم کارگری را نمایندگی نمیکند؟ آیا سوسیالیسم روش و راه ایجاد یک جامعه آزاد و برابر و مرفه انسانى نیست؟ اگر آری پس چرا باید شعار دیگری جایگزین آن کرد و اگر نه پس چطور این شعار را میتوان بجاى سوسیالیسم و انقلاب سوسیالیستى گذاشت؟ در ثانی بالاتر توضیح دادم که اگر شکلی ارائه میشود باید نفی شرایط موجود را دارا باشد. آیا شعار "جمهوری انسانی" روى پاى خود این نظام را نفى میکند؟ مگر نشنیده اید که برخى از چپها٬ که تازه حکک به آنها پیوسته است٬ "سرمایه دارى با چهره انسانى" میخواهند؟ جمهورى آنها هم انسانى است. فرق شما با این جماعت راست چیست؟ سوسیالیسم اما بخودی خود نفی وضع موجود است و تاریخا چنین بوده است. اهمیت سوسیالیسم هم همین است و نه واژه آن.
در آخر هم آسنگران میگوید: "این شعار بر پایه تئوری و جهان بینی مارکسیستی و نگاه ما به انسان و جایگاهی که انسان در سیستم فکری ما دارد تدوین شده است. به همین دلیل موقعیت و جایگاه انسان در تئوری مارکسیستی و کمونیسم کارگری جایگاهی استراتژیک دارد. حکومت کارگری و حکومت سوسیالیستی نمیتواند حکومتی انسانی نباشد."
محمد آسنگران اگر واقعا معتقد است که حکومت کارگری و سوسیالیستی نمیتواند انسانی نباشد٬ پس چرا شعار کمونیزم کارگری یعنی زنده باد انقلاب و جمهورى سوسیالیستى را در پس شعار انقلاب و جمهوری انسانی مخفی میکند؟ چرا سر خودتان کلاه میگذارید؟ بنظر میرسد به این نتیجه رسیدید که شعار سوسیالیسم جماعت را رم میدهد!؟
من هم در آخر میخواهم بگویم یک کمونیست میگوید اساس سوسیالیسم انسان است و برای سازماندهى  یک انقلاب کارگرى و سوسیالیستی و برپائى فورى یک حکومت کارگرى و سوسیالیستى تلاش میکند. با افتخار این شعار و اهداف را اعلام میکند و برایش نیرو بسیج میکند. نفى هویت سوسیالیستى و اهداف و شعار سوسیالیستى وجه مشخصه همه چپهائى بوده است که راهنماى چپ میزنند و فرمان را به سمت راست میچرخانند! و بالاخره این ایجاد فاصله اى دیگر با منصور حکمت و کمونیسم کارگرى و مارکسیسم است. اگر هنوز قبول دارند که اساس سوسیالیسم انسان است و سوسیالیسم جنبشى براى بازگرداندن اختیار به انسان است٬ پس جمهورى انسانى بعنوان "آلترناتیو" یعنى جایگزینى با شعار آلترناتیو کمونیستها. خودتان دارید صریح میگوئید و بهتر است عصبیت را کنار زده٬ آبى به صورت تان بزنید و فکرى به حال این شعار ظاهرا زیبا اما پخمه و راست بکنید که یکجا حزبتان را به رنگ آبى ها در آورده است. دنیا پر است از بورژواها و مسیونرهائى که میتوانند صبح تا شب اندرباب انسانى بودن شعار انسانى و مذهب انسانى برایتان موعظه کنند. قرار بود شما ناسل