پاسخی کوتاه به اسدی گلچینی و حزب حکمتیست

چرا دوستان به اصطلاح حزب حکمتیست به این روز افتاده اند و به این شکل به حزب کمونیست کارگری حمله می کنند؟

هر کس سیاستهای آنها و حزب کمونیست کارگری را فقط اندکی تعقیب کرده باشد باید دلیل آن برایش خیلی ساده باشد. دلیلش این است که آنها روزگاری با حزب کمونیست کارگری بودند و الان در یک منجلاب سیاسی گرفتار آمده اند، وامانده اند و از همه جا رانده شده اند و راه پس و پیش ندارند. یادم است که در آستانه جدایی این دوستان عزیز از حزب کمونیست کارگری خطاب به آنها نوشتم: "در صورت جدایی در چنین ترکیبی کار به جایی نمی برید." نوشته بودم: "حتی مهم نیست در صورت جدایتان از این حزب با چه ادبیاتی حرف بزنید و چه سیاستی را در پیش بگیرید، با این وجود کسی شما را تحویل نخواهد گرفت."  

از آن زمان تا کنون از نظر کمیت نه تنها رشدی نکرده اند که به نصف هم تقلیل پیدا کرده اند. رو به بیرون سعی میکنند گاها ظاهر متحدی از خود نشان دهند اما از شدت درگیری و اختلافات داخلی، کنگره هایشان را پشت دربهای بسته برگزار میکنند و ۷ شبانه روز توی سر و کله هم میزنند و بر میگردند همان قطعنامه ها و قرارهای قبلی را تأیید و تأکید میکنند و به هیچ نتیجه دیگری نمی رسند.

خود را از همه چیز خلاص کرده اند. دیگر هیچ خیزشی را به خود مربوط نمی دانند. برای آنها دیگر انقلابی در کار نیست. اعتراض مردم هم برحق نیست، حرکت اخیر مردم را به جنگ دو جناح و بی ربط به مبارزه مردم جلوه میدهند، برای این دوستان همه چیز سیاه شده است. خودشان از دنیا و مافی بیزار و ناامید شده اند و میخواهند مردم را از انقلابی که در پیش دارند مثل خود نا امید کنند. اگر تا دیروز در خارج کشور در یکی دو تا کشور، ظاهری ۱۰- ۱۵ نفره از خود نشان میدادند اکنون قدرت آن را هم از دست داده اند. هر کدام سازی میزنند. توی سر هم میزنند و دستشان به جایی بند نمی شود. از همه مهمتر هر روز که مردم به خیابان میریزند ضربان قلبشان بالا می رود چون تحلیلهای این دوستان و مواضعشان بیشتر تضعیف می گردد.

جالب است که هر وقت تظاهراتی  می شود و مردم به خیابان می  ریزند و زیر پای رژیم را داغ می کنند این دوستان به اصطلاح حکمتیست به حزب کمونیست کارگری حمله میکنند و آسمان و ریسمان را بهم  میبافند. "البته کمی باید به آنها حق داد" چون کنگره حزب کمونیست کارگری در راه است و به طور علنی هم برگزار میشود نه پشت درهای بسته و قرار است در این کنگره علاوه بر مهمانان، ۲۰۰ نفر نماینده در آن شرکت کنند. این موضوع برای این دوستان به بهای زیادی تمام می شود و از آن ناخرسند هستند. قول دادند حزب بسازند و کمونیسم منصور حکمت را نمایندگی کنند اما به مرور کمونیسم و حکمتیسمشان قربانی سیاستهای من درآوردی کوروش مدرسی شد و روز به روز به سمت تبدیل شدن به یک فرقه غیر اجتماعی و مذهبی سوق پیدا کردند و هر آنچه که به کمونیسم منصور حکمت شباهت داشت از خصلت اجتماعی و سیاست کمونیسم کارگری مربوط بود از دستور کار آنها خارج شد و هرآنچه که گفته بودند در عمل چیز دیگری از آب در آمد.

کنگره ۷ حزب کمونیست کارگری که در دل انقلاب حاضر برگزار میشود قرار است مسیر این انقلاب را روشنتر و راه آن را هموارتر نماید و اعلام کند که این انقلاب در روند زندگی مردم ایران تغییرات بنیادی ایجاد خواهد کرد. قرار است در این کنگره با روشن بینی هر چه بیشتری اعلام شود آنچه که در جریان است اعتراض برحق و انقلابی مردم است. برای سرنگونی جمهوری اسلامی و تغییرات اساسی در زندگی کارگر ایرانی است؛ برای تغییر در زندگی و رهایی زن ایرانی است که ۳۰ سال است توی سرش میزنند و در شرایطی فرودست قرارش داده اند؛ در این کنگره قرار است اعلام شود انقلابی که در جریان است به زندگی و آینده جوانان ایرانی که برای خلاصی فرهنگی و آزادیشان از قید و بند مذهب و قوانین قرون وسطایی به میدان آمده اند مربوط است و حزب کمونیست کارگری با دست و دلی باز و با تمام قدرت در هدایت و رهبری این انقلاب شرکت خواهد کرد و تمام جهان را به یاری مردم ایران برای به سرانجام رساندن آن به کمک می طلبد.

آقای اسد گلچینی و دوستان حزب به اصطلاح حکمتیست از اینکه حزب کمونیست کارگری به اعتراض مردم برای انقلاب حاضر سمت و سوی سیاسی می دهد و آن را مترقی و آزادیبخش می داند و همه چیز را به جنگ جناحها ربط نمی دهد و هیچ وقت نگفته است جنبش سرنگونی شکست خورده و رژیم متعارف شده  است احساس بدی پیدا کرده اند. ما که تمام مسیر را با قطبنمای کمونیسم کارگری آمده ایم تقصیر ما چیست که شما قطبنمایتان را گم کرده اید و دور خودتان می چرخید و بر میگردید سر همان نقطه اول؟!

مردم چشم و گوش دارند می بینند و می سنجند و سیاست حزبتان را در برخورد به خیزشهای اخیر در ایران محک میزنند و قضاوت می کنند. دوستان عزیز، باور کنید مردم ایران برای زیر و رو کردن کل نظام به خیابان آمده اند. باور کنید جنگ جناحها در اثر مبارزه مردم به اینجا رسیده است. مردم تجربه زندگی در جمهوری اسلامی را صد برابر شما تجربه کرده اند. یک ذره انصاف هم چیز خوبی است. 

دقت کنید، ببینید که چگونه مردم در اوج سرکوب جمهوری اسلامی از کوچکترین فرصت استفاده می کنند و به هر بهانه ای سوار سر رژیم میشوند. حزبی که به چنین مبارزه ای پشت میکند باید انتظار داشته باشد که از قافله نیز عقب بماند، باید انتظار داشته باشد که از تاریخ مبارزه مردم حذف شود، باید انتظار داشته باشد که کسی به فرمانش بسیج نشود، باید بدانید و ببینید که صرفا با قسم خوردن به س
ر منصور حکمت و طبقه کارگر، کسی  دیگر شما را باور نمیکند چون وقتی مردم به شما احتیاج داشتند وجود نداشتید؛ چون مبارزه آنها را به حساب جنگ جناحها نوشتید؛ چون در کمال بی انصافی مبارزه حق طلبانه مردم را ارتجاعی خواندید.

بهتر است بروید کمی فکر کنید، فکر کنید و برای خود تجسم نمایید که اگر منصور حکمت زنده بود مثل شما به اوضاع کنونی ایران مینگریست یا مانند حزب کمونیست کارگری ایران؟

دوستان عزیز، حزب شما در حساسترین دوران سیاست ایران، قربانی شد و حداقل از تاریخ این دوره حذف گردید بنابراین نه چسباندن حزب کمونیست کارگری به موسوی و نه چسباندن کومه له و حزب کمونیست ایران به وزارت اطلاعات و نه ارتجاعی خواندن انقلاب مردم، هیچکدام نه تنها نانی به سفره شما اضافه نخواهد کرد بلکه سفره شما را از نظر سیاسی به کلی از رونق خواهد انداخت. اجازه بدهید یک نکته را هم در مورد حمید تقوایی که مورد بی لطفی و ناسزا گویی شما قرار گرفته است بگویم، چه شما خوشتان بیاید و چه نیاید حمید تقوایی کسی است که انقلاب و نشانه های انقلاب و نحوه شکلگیری آن به نام وی ثبت شده و بعنوان رهبر جنبش کمونیستی ایران به ضرورتی مهم دررهبری و هدایت تحولات آتی ایران تبدیل شده است.

۱۵ نوامبر ۲۰۰۹

****