آینده و چشم ‏اندازهای اعتراضات مردمی

چندی‏ست که مخالفت‏های مردمی علیه‏ی رژیم جمهوری اسلامی دور دیگری به‏خود گرفته است و ده‏ها سئوال را در مقابل هر انسان آزادی‏خواه و کمونیست قرار داده است که آیا حمایت، پشتیبانی و دفاع از اعتراضات، به‏حق است؟ آیا رژیم جمهوری اسلامی قادر به باز گرداندن فضای دهه‏های گذشته بر جامعه‏ی ایران می‏باشد؟ آیا منافع و منفعت "رهبران سبز" هم‏طراز با منفعت و منافع‏ی مردمی‏ست؟ آیا تداوم روند کنونی، به‏خواسته‏های پایه‏ای توده‏های ستم‏دیده پاسخ مثبت خواهد داد؟ آیا جنبش بدون سر و هدایتِ سالم، قادر به نابودی سلطه‏ی سرمایه بر تار و پود جامعه‏ی‏مان می‏باشد و بالاخره وظیفه‏ی کمونیست‏ها در قبال بروز رخ‏دادهای اعتراضی و حوادث اخیر چگونه تعریف می‏گردد؟

چنان‏چه به‏خواهیم به علل و فلسفه‏ی وجودی اعتراضات مردمی و آن‏هم در زیر سلطه‏ی استثمار و سرکوب، من‏حیث‏المجموع پاسخ دهیم، در یک کلام می‏توان گفت که مبارزات، خیزش‏ها و جوشش‏های مردمی به‏منظور بازستانی مطالبات پایمال شده‏ی‏شان، به‏حق و قابل حمایت و پشتیبانی‏اند؛ اعتراضات و نارضایتی‏هایی که حاصل چندین دهه فقر و نداری میلیون‏ها انسان محروم است؛ حاصل زندگی اسف‏بار توده‏های ستم‏دیده‏ا‏ی‏ست که دارند در زیر حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی له و لورده می‏شوند. این روند را می‏توان در تمامی دوره‏های رژیم جمهوری اسلامی نشان داد و براستی که هر دهه‏ی آن، با دهه‏ی بدبختی و با دهه‏ی به فلاکت‏بار کشانده شدن هر چه بیش‏تر زندگی کارگران و زحمت‏کشان تمام شده است. به‏موازات آن‏ها‏ فضای سیاسی جامعه بسیار بسته، یک‏طرفه و خفقاق آور است. حق اعتراض را کاملاً از مردم سلب نموده‏اند و پاسخ هر مخالفتی، زور و گلوله است. البته که چنین رویه و کارکردی از جانب سران حکومت تازگی نه‏دارد و با ماهیت آنان جور در می‏آید. از دولت‏مردان رژیم جمهوری اسلامی تصوری به‏غیر از بگیر و به‏بند و سرکوب نمی‏توان داشت؛ از سران حکومت انتظاری به‏غیر از به‏خاک و خون کشاندن معترضین، مخالفین، کارگران و زحمت‏کشان نمی‏توان داشت. این‏ها برای به یغما بُردن سرمایه‏های مملکت، چپاول و غارت دست‏مایه‏های توده‏های محروم به‏میدان آمده‏اند. این‏ها آمده‏اند تا از منفعت سرمایه‏داران دفاع نمایند. بنابراین بناحقی رژیم جمهوری اسلامی کاملاً واضح است و حمایت و پشتیبانی از قوانین آن‏، به‏هر دلیل و به‏هر بهانه‏ای هم، بناحق است. جمهوری اسلامی با همه‏ی منادیان‏اش و با هر رنگ و لباسی باید بروند تا جامعه روی سعادت و خوش‏بختی محرومان را به بیند. قوانین طبقات حاکم باید سوزانده شود؛ قوانینی که در تخالف با منافع‏ی کارگران و زحمت‏کشان نوشته شده است و دفاع از آن‏ها، به‏معنای دفاع از سرمایه است. شکی در آن نیست که مدافعین مبارزه در چهارچوبه‏ی قوانین جمهوری اسلامی، نمی‏توانند همراه و هم‏گام با مردم باشند؛ نمی‏توانند از منظر و از منفعت مردم و در مخالفت با سیستم سرمایه‏داری به‏میدان آیند؛ چرا که وظیفه‏ی آنان حفظ و حراست نظام است؛ وظیفه‏ی‏شان گردش چرخ‏دنده‏های سرمایه است و می‏بایست حساب این‏دست از "مبارزین" و "مخالفین" علیه‏ی جناح‏های رقیب دولتی را با حساب توده‏های محروم، جدا نمود و از آن‏ها استنتاج واحد و یکسانی ارائه نه‏داد.

از منظری دیگر مسلم است‏که مردم بعد از انتخابات با انگیزه‏ها و با خواسته‏های متفاوتی به خیابان‏ها سرازیر شده‏اند و هر یک خواهان حقوق پایمال شده‏ی خویش از سردمداران نظام‏اند. مسلم است‏که هر یک از طبقات و اقشار متفاوت دارند از فضای به‏وجود آمده، مطالبات و خواسته‏های خویش را بیان می‏نمایند و دارند رژیم را به چالش می‏کشند. این نمودها و تفاوت‏ها را از یک‏طرف می‏توان در طرح شعارها به‏عینه دید و از طرف دیگر می‏توان مشاهده نمود که چگونه مدافعین نظام دارند شعارهای خود را به‏میان مردم می‏برند. در این میان جمهوری اسلامی هم تلاش‏اش بر آن است تا بر اوضاع مسلط گردد؛ کاملاً آگاه‏ست که چگونه شعار "رأی مرا پس بده"ی روزهای اولیه‏ی بعضاً معترضین، به شعار "مرگ بر خامنه‏ای" و "مرگ بر رژیم جمهوری اسلامی" تبدیل گشته است. این حقایق در درون عینیت دارد و بنابراین یک‏دست نمودن اعتراضات مردمی و وصل همه‏ی آن‏ها به "جنبش سبز" و هم‏چنین انتساب همه‏ی آن‏ها به مخالفین نظام اسلامی، نادرست است. به عبارتی واقعی‏تر باید تاکید ورزید که اعتراضات همگانی‏ست و به تبع از آن خالص نیست. این خاصیت هر اعتراض عمومی‏ست؛ اعتراضاتی که اگر چه از مضامین روشن و با برنامه برخوردار نمی‏باشند؛ امّا ینویه و با مخالفت‏های عملی خود توانستند فضای جامعه را تغییر دهند و سران حکومت را به مخمصه اندازند. بی دلیل نیست که این‏روزها تقلاهای سردمداران رژیم جمهوری اسلامی صد چندان شده است و در این میان هر یک از آنان دارند، مسیر و جهت اعتراضات کنونی را منحرف و به مسیر و منفعتِ جناح‏های خودی سازمان می‏دهند. 

حقیقتاً که جامعه‏ی ایران در چنین شرایطی قرار گرفته است و رنگ "سبز" در متن شکاف عظیم طبقاتی و در چارچوبه‏ی تضادهای درونی رژیم علم شده است و در این میان همه‏ی تلاش‏ "سبز" بر آن است تا مبادا روزی پایه‏های نظام جمهوری اسلامی در اثر "بی لیاقتی" و "بی مدیریتی" بعضاً دولت‏مردان در هم ریخته ‏شود. به‏همین دلیل است‏که دارند تلاش می‏ورزند تا مبادا، مسیر اعتراضات مردمی از مسیر دل‏بخواه‏ی‏شان جدا شود و ریشه‏ی همه‏ی آنان سوزانده شود. واقعیت این است‏که سران نظام زنگ خطر و ندای حق طلبی بعضاً اعتراضات مردمی را شنیده‏اند و بی دلیل نیست که کروبی در پیام ویدئوئی خود بعد از اتفاقات ۱۳ آبان می‏گوید که: "..من هم اعلام کردم که میآم هفت تیر و از هفت تیر هم میریم به سمت سفارت، به خصوص گفته بودم که هر کجا شعارهای انحرافی داده بشه، من اونجا توقف می‏کنم، که شعارهای انحرافی داده نشه و مردمی که می‏خواهند شعارهای انحرافی بدهند از من جدا بشند".

پیام کروبی کاملاً گویاست و می‏داند که بعضاً مردم از کل نظام متنفراند و خواهان نابو
دی همه‏ی مدافعین آنند. بنابراین در منطق کروبی، طرح شعار انحرافی از جانب مخالفین نظام، چیزی جز شعار مرگ بر رژیم جمهوری اسلامی نیست؛ شعار انحرافی از منظر کروبی و "رهبران سبز" چیزی جز مخالفت با قانون اساسی ارتجاعی آن نیست؛ قانونی که سی سال آزگار مردم را در جهل و بدبختی نگه داشته است و حقوق اولیه‏ی بیش از نیمی از نیروی فعال جامعه، یعنی زنان و دختران را لگدمال نموده است؛ قانونی که هزاران تن از انسان‏های آزاد اندیش را، از دم تیغ گذراند. روشن است‏که خط فاصل کشیدن بعضاً مردم و جوانان با شعارهای طرح شده از جانب "رهبران سبز" به‏معنای عبور از خط قرمز تلقی می‏گردد و به همین دلیل است‏که پیشایش دارند حساب خود را با حساب هر شعار رادیکالی که دارد کل نظام را نشانه می‏گیرد، جدا می‏سازند.

البته که چنین موضع‏گیری‏هایی را جامعه بارها و بارها از زبان "رهبران سبز" شنیده است و بارها و بارها دست‏اندرکاران و مدافعین نظام کوشیده‏اند تا خواسته‏ها و مطالبات بنیادی مردم را با خواسته‏ها و مطالبات نظام هم‏سو سازند. وقیحانه دارند تلاش می‏‏نمایند، قانون اساسی نظام را منطبق بر موازین انسانی و مردمی جلوه دهند و به‏دروغ «میر حسین موسوی» دارد می‏گوید که: "مردم می‏خواهند باز گردنند به دهه اوّل جمهوری اسلامی". واضح است‏که منظور پرچم‏دار "سبز"، از دهه‏ی اوّل رژیم جمهوری اسلامی، همانا دهه‏ی جنگ و جنایات، کُشت و کُشتار، حمله به خانه و کاشانه‏ی توده‏های محروم و بی‏دفاع، قتل عام کمونیست‏ها، مبارزین و مخالفین در درون زندان‏های جمهوری اسلامی‏ست؛ دهه‏ای که در دانشگاه‏ها را به بهانه‏ی "انقلاب فرهنگی" بستند و بر سر و صورت زنان و دختران "بی حجاب" اسید ‏پاشیدند. بنابه این دلائل و فاکتورهای روشن است‏که "رهبران سبز" نمی‏توانند به‏عنوان سخن‏گویان و زبان گویای منافع‏ی مردمی به حساب آیند و متأسفانه این جانیان بشریت دارند به‏دلیل فقدان آلترناتیو سالم در درون، از نیرو انرژی مردمی به‏عنوان سکوی پرش خود در کنار زدن جناح‏های رقیب حکومتی استفاده می‏نمایند. 

این‏ها انگیزه‏های اساسی "رهبران سبز" را تشکیل می‏دهد و در چنین اوضاع در هم ریخته‏ای‏ست که توانسته‏اند، بعضاً افکار عمومی را به سمت خود جلب نمایند و بخش وسیعی از اعتراضات مردمی را به مسیر دل‏بخواه‏ی خود سوق دهند؛ واقعیت این است‏که به‏دلیل نبود صحنه‏گردانان واقعی در درون جامعه، میدان برای "رهبران سبز" آماده شده است و این جانیان هم با علم و با شناخت از نارضایتی عمومی نسبت به جناح‏های رقیب حکومتی دارند از موقعیت به‏وجود آمده بهره‏برداری‏های سیاسی خود را می‏نمایند. در متن چنین اوضاعی‏ست که پرچم و رنگ "سبز"، به کعبه‏ی آمال و آرزوهای بخشاً اعتراضات مردمی تبدیل گشته است و بعضاً از آنان دارند قدرت و منافع‏ی خود را، حول قدرت و منافع‏ی "رهبران سبز" تعریف می‏نمایند.

بدون کمترین شک و شبهه‏ای تداوم و کرنش به سیاست‏های "سبز"، تداوم بندگی و اسارت و آن‏هم در قالب و در شکل و شمایلی دیگر است. تنها با عروج از پرچم و رنگ "سبز" و هم‏گام شدن با بعضاً اعتراضات رادیکالِ مردمی‏ست که سلطه‏ی جهنمی رژیم جمهوری اسلامی به زیر کشیده خواهد شد. بنابراین ضروری‏ست تا نیروی جوان و مردمی پله‏های ترقی و بعدی را، فارغ از سیاست‏های دیکته شده‏ی "سبز" انتخاب نمایند و بر خلاف "رهبران سبز"، بر منافع‏ی بنیادی خویش پای فشارند. با انتخاب چنین مسیر و روندی‏ست که اعتراضات مردمی گام‏های روشن‏تری را بر خواهند داشت و رنگ و پرچم خود را در برابر رنگ‏های انتخابی سرمایه علم خواهند نمود. بدون عبور از رنگ‏های تعیین شده‏ی سران نظام و بدون مسلح شدن به ایده‏های سالم و بدون مرزبندی روشن و قاطع با جناح‏های رقیب حکومتی، سر, اعتراضات مردمی به سنگ خواهد خورد. بنابر این، وظیفه‏ی هر عنصر کمونیست و مدعی منافع‏ی مردمی‏ست تا واقعیات جاری را بدون نادیده‏گیری و زیاده‏روی، توضیح دهند و هم‏چنین ماهیت صحنه‏گردانان اصلی رویدادهای اخیر را افشاء سازند و به‏موازات آن‏ها تلاش ورزند تا در کاری سازمانیافته و با نقش آفرینی‏های عملی در مقابل دم و دستگاه‏های حکومتی، توجه‏ی اعتراضات مردمی را به سمت سیاست‏های صحیح و اصولی جلب نمایند. باید دانست که در شرایط کنونی سکان اعتراضات مردمی در دستان ضد انقلابیون و مدافعین نظام سرمایه‏داری قرار گرفته است و باید دانست که جنبش‏های اعتراضی بدون سر و ایده‏های سالم، ره به‏جائی نه‏خواهند بُرد و به‏مانند دوره‏های پیشین برندگان واقعی آن کسانی جر مدافعین پر و پا قرص نظام‏های سرمایه‏داری نه‏خواهند بود. جنبش‏های اعتراضی و بویژه جنبش روشنفکری باید به‏داند که مبارزه‏ی خودبه‏خودی مردم با هر سطح و عیاری، به‏خودی خود قادر به زیر و رو نمودن سلطه‏ی سرمایه نیست. نیاز است تا از درون این جنبش و تحولات اخیر نیروی جدی و کمونیستی‏ای سر باز نماید و مسیر اعتراضات بعضاً رادیکال مردمی را همگانی و همگانی‏تر نماید. تنها با گام نهادن در چنین شرایط و روندی‏ست که جنبش‏های اعتراضی از آینده و چشم‏اندازهای روشنی برخوردار خواهند گردید.
 

۲۴ آبان ۱۳۸۸

۱۵ نوامبر ۲۰۰۹