جنبش مردم برای سرنگونی جمهوری اسلامی، چپ جدال بر سر استراتژی مشترک،استراتژی و آلترناتیو کمونیستی کدام است؟

بخش آخر!

 توضیح: در بخش اول این نوشته همراه با توضیحاتی در مورد چگونگی جنبش مردم برای سرنگونی جمهوری اسلامی، بررسی مختصری از مواضع حزب کمونیست کارگری ایران- حکمتیست در رابطه با این جنبش و اعتراضات اخیر آمده بود. این بخش به بررسی مواضع حزب کمونیست کارگری ایران و آلترناتیوکمونیستی در جواب به اوضاع  سیاسی ایران اختصاص دارد.

اعتراضات خرداد ۱۳۸۸ و حزب کمونیست کارگری ایران!

 

حککا رویدادهای اخیر را انقلاب و یا انقلاب جاری میداند و برای  بسر انجام رساندن این "انقلاب" تمام نیرو و امکاناتش را بکار انداخته و با وجود اینکه در این دوره بیشتر از بقیه احزاب چپ توجه ها را بخود جلب نمود نتوانسته خط کمونیستی و حتی چپ را در عرصه اجتماعی نمایندگی کند. در مصاحبه حمید تقوائی با کانال جدید در نشریه انترناسیونال ۳۰۲ تحت عنوان"انقلاب جاری و نیروهای در گیر با آن" نکات درستی در رابطه با استفاده مردم از پدیده موسوی و کروبی برای پیش بردن اعتراضات خود، نوع رابطه مردم با آنها و حاشیه ای شدن سریع سبزها و تفاوت شعارهای اولیه هر تحرک توده ای و قالب بیان خواستها در ابتدای آن با مراحل متکامل تراش آمده است. این نکات در آن مصاحبه در تقابل با موضع راست حککح که کل حرکت مردم را به پای دو جناح سیاه و سبز نوشت آمده و منعکس کننده سیاست اصلی این حزب در قبال تحولات اخیر نیست. نکته مهم این است که سرانجام این تحرکات توده ای، رفتن اش بزیر عبای سبز و سیاه، به خون کشیدن آن، چپ تر شدن آن و یا رو آمدن شکل دیگری از نیروهای ملی و مذهبی هیچکدامش محتوم نیست و سرنوشت این اعتراضات بستگی به نوع دخالت و نقش نیروهای سیاسی در آن دارد. نه تز "انقلاب جاری" و نه تز "ترادژی" توهم این جنبه ساده و اساسی و نقش پراتیک کمونیستی را مورد نظر ندارند و هر یک بنوعی شیپور ختم سناریو را زده اند. 

 

سیاست های حککا و تاکتیک هایش از استراتژی "انقلاب" مورد نظرش مایه گرفته و این استراتژی قطب نمای حرکت آن است. اگر دینامیسم ناظر و تعریف شده بر اعتراضات توده ای همانگونه باشد که در این مصاحبه آمده است، میبایست این حزب بیشتر از بقیه جریانات متوجه اهمیت جایگاه حزب و رابطه آن با اعتراضات اخیر شده باشد. اما در عمل اینطور نیست، جاذبه استراتژی "انقلاب" عملا دامنه مانور و عمل این حزب را محدود کرد و حزب را دنباله رو فضای عمومی در ایران و بعضی از جریانات راست در کشورهای اروپائی کرد و دنباله روی بخاطر "انقلاب" موجه شد. حزبی که تحولات اخیر را مساوی با "انقلاب" بحساب آورد طبیعی است که برای تحقق آن "انقلاب" با همه نیروهای شرکت کننده در این اعتراضات همراه گردد. در این مصاحبه رویدادهای اخیر را "انقلاب جاری" میداند که گویا در ادامه خود روز بروز گسترش می یابد و رادیکالتر میشود و در نهایت حکومت را فلج میکند و به "انقلاب" منتهی میگردد. تز رادیکالتر شدن خود بخودی مبارزات توده ای و در ادامه آن سرنگون شدن جمهوری اسلامی با انقلاب ، تزی بشدت نادرست و ساده انگارانه است و در بطن خود نفی حزب و نقش آگاهانه آن و پراتیک کمونیستی را دارد. این تز حزب را به سیال بودن در فضای عمومی و بازی در لابلای رویدادها میکشاند و روندهای پایه ای و تعیین کننده را نادیده میگیرد. امکان اینکه تحرکات توده ای فعلی در ادامه به آلترناتیو راستی تن دهد و یا رادیکالتر شود هست و در هر صورت نقش احزاب کمونیست و چپ محور است. حزب جدی و سیاسی نمی تواند امر خود را به امان خدا رها کند و بر شانه توده ها لم دهد. اضافه بر این، این تز در مقابل گرایشات دیگر ارتجاعی و بورژوائی حساسیتی از خود نشان نمی دهد و وظیفه ای برای خود در نظر نمی گیرد. اینجا منظورم صرفا بالا بردن حجم شعارها و خواستهای رادیکال و بالا بردن میزان افشاگری از جریانات بورژوائی و عقب مانده نیست. شاید این کار لازم باشد و فکر نمی کنم این حزب و هر جریان دیگر مدعی چپ در این زمینه ها کم بیاورند و مسئله اصلی عدم برنامه و نقشه هدفمند برای تقویت جنبش کمونیستی و قوی تر شدن حزب از نظر اجتماعی در دل این رویدادها است. تقابل با جریانات بورژوائی اساسا به این معنی مورد نظر است و معیار پیشروی آن قوی بیرون آمدن حزب در دل هر شرایط و تحولی در جامعه است. تماس تلفنی بینندگان تلویزیون به کانال جدید رهبران این حزب را راضی میکند، به سر شوق میآورد، اما نداشتن نقشه و استراتژی و تعیین نکردن گامهای عملی برای رسیدن بدان آنها را به فکر وا نمی دارد. بسنده کردن به حرف رادیکال زدن، شعار رادیکال دادن، تکرار اصول بدونه اینکه متوجه باشند امروز قدم را کجا می گذارند و فردا کجا، چپ نمائی و دفاع ایدئولوژیک هست و با فعالیت کمونیستی فاصله زیادی دارد. متاسفانه پراتیک ایندوره تمام احزاب چپ در این محدوده دور میزد.

 

با این وجود آن "انقلابی" که قرار است حزب را به پایش قربانی کرد و بخاطرش دل خیلی از نیروهای ارتجاعی را از خود نرنجاند چه نوع انقلابی است؟ آیا سرنگونی جمهوری اسلامی انقلاب مورد نظر است یا انقلاب سوسیالیستی؟ انقلاب را علی العموم تقدیس کردن و بعنوان هدف حزب تعریف کردن سر از دریائی از تعاریف راست و چپ از انقلاب در میآورد که سر راست ترین آنها الگوی بر گرفته ای از انقلاب ۵۷ است. این الگو و آن تجربه و تکرارش جواب امروز کارگر آگاه و احزاب چپ و کمونیست به وضع موجود ایران نیست. در انقلاب ۵۷ مردم رژیم شاه را سرنگون کردند چرا مشتی آخوند و آدمکش سر از حکومت در آوردند و انقلاب را به خون کشیدند؟ چگونه میشود جلو تکرار دو باره چنین داستانی را گرفت؟ کمونیست ها باید انتهای آن انقلاب را نقط شروع ا