فمینیسم،سنگرگریز

قبل ازپرداختن به بحث فمینیسم میخواهم درموردبحث قبلی واشاره به نظررفیق پارسانیک- جوتوضیح کوتاهی بدهم.اگرچه نوشتم این بحث ازنظرمن تمام است،امااین اشارۀ ایشان که برخوردمن باعث سوءتعبیرورنجشش شده است رابایدقدری توضیح دهم.رفیق پارسادراَخرین نوشته اش بنام:"خودشکن،آینه شکستن خطاست،پاسخی به نقدرفیق بهروزشادیمقدم"اَورده است:"رفیق بهروزشادیمقدم که خودازخواننده گان مقاله اش خواسته بودتابه نقدوبررسی مقاله ی ایشان بپردازند،اکنون ازنقدنوشته ی خودبرافروخته شده وبه جای تن سپردن به نتایج مکالمه و تصحیح گفته های خویش،میکوشدباتهمت وافترا،منتقدراازکرده ی خویش پشیمان کند.

 ایشان در مقاله ای باعنوان«مارکسیسم یک کلیت است»که دروبلاگ اکتبرمنتشر کرده است،مدعی شده است که من به جای فاکت آوردن ازنوشته ی ایشان،باتفسیروتعبیرخودساخته،به نقدعبارت ایشان پرداخته ام.به بیان دیگرایشان مدعی شده اند،آن چه من گفته ام ربطی به گفته ی وی ندارد.رفیق بهروزدرمقاله ی«مارکسیسم یک کلیت است»برای اثبات مدعای خودبه سه نمونه ازگفته ی خودو نقدمن استناد کرده است.من درادامه بی پایه بودن ادعای ایشان رااثبات خواهم کرد.اماشایسته تر آن بودکه رفیق بهروزصادقانه وشجاعانه مسئولیت گفته های خودرامیپذیرفت،وبارفع خطاهای خود،برثمربخش بودن گفت- و-گوی بین ماتاکیدمیکرد.امامتاسفانه ایشان ترجیح داده است پرونده ی جدلی راکه میتوانست نمونه ای ازگفت-وگویی روشنگر باشد،باافتراوتهمت به پایان برساند. بگذریم."

رفیق پارسادرجریان این بحث چندجاازگفته های من فراتررفته ونظرات ومواضعی رابه من نسبت داده است.اشاره من به این مواردبود.اَن مواردرامیاورم:

– «من نمیدانم رفیق بهروزچگونه توانسته است این همه تناقض وآشفتگی رادریک بندبه رشتۀتحریردرآورد.ازاین بابت بایدبه وی تبریک گفت.وی از یک سومیگویدمخالف اعدام اسیران ودستگیرشده گان وتسلیم شده گان است،ازسوی دیگرمیگویدنبایدبگذاریم مخالفت باحکم اعدام،دست وپای مارادراعدام کردن اسیران ودستگیرشده گان وتسلیم شده گان ببندد.البته ایشان چارۀرفع این تناقض را هم یافته است،میگویدکمونیست هانبایددرسیاست رسمی وعلنی شان حکم اعدام رادردستورکارشان بگذارند،به عبارت دیگربه زعم ایشان میتوان به طوررسمی وعلنی مخالف حکم اعدام بود،امابه طورغیررسمی وپنهانی به اعدام دستگیرشده گان واسیران پرداخت.آیااین چیزی جزماکیاولیسم سیاسی است"

– "تحلیل وی ازوضعیت موجودنیزبسیارقابل توجه است،ایشان براین باوراندکه درشرایط کنونی،وضعیت برای پراتیک نظرات مارکسیست هاچندان مساعدنیست.ایشان البته توضیح نداده اندکه وضعیت برای پراتیک کدام نظرات مارکسیست هامساعدنیست.آیامنظوروی این است که دروضعیت کنونی،شرایط برای پراتیکی کردن ایدۀ تیرباران واعدام مساعد نیست؟اگرمنظوروی اشاره به این امراست،حق با ایشان است."

– "ایشان توضیح نداده اندکه مابه رغم مخالفت جدی بااعدام ودرحالی که درسیاست رسمی وعلنی نیزاعدام کردن رادردستورقرارنداده ایم،چگونه میتوانیم خودراازاعدام کردن محروم نکنیم."آیادرچنین شرایطی جزبه طورغیررسمی وغیرعلنی اعدام کردن،راهی پیش روی ماوجوددارد؟"

دراین سه پاراگراف بخش هایی راکه برجسته کرده ام،مواردی است که به بحث من ونظرمن ربطی ندارد.اگرنوشته ام که درسیاست رسمی وعلنی مان بایدبیایدکه مخالف اعدام هستیم،درکنارش هم اَمده که ممکن است وشایددرشرایطی به این ابزار(اعدام)متوسل شویم.دیگراضافه کردن جملاتی که بوی ِروش وسیاست غیراصولی وِتوطئه گرانه میدهد،مثل:"امابه طورغیررسمی وپنهانی به اعدام دستگیرشده گان واسیران پرداخت."و"آیادرچنین شرایطی جزبه طورغیررسمی وغیرعلنی اعدام کردن،راهی پیش روی ماوجوددارد؟"حرف ونظرمن نیست.یادرجای دیگرومجزاازبحث اعدام نوشته ام:"دروضعیت کنونی،شرایط برای پراتیک کردن سیاست هایمان مساعدنیست."اینجاهم بااَوردن اضافاتی ازطرف رفیق پارساروش اوراغیرسیاسی برخوردکردن وطنعه زنی میدانم که نوشته:"آیامنظوروی این است که دروضعیت کنونی،شرایط برای پراتیکی کردن ایدۀ تیرباران واعدام مساعدنیست؟اگرمنظوروی اشاره به این امراست،حق با ایشان است."

من به مواردفوق دراین بحث اشاره کرده ام واَنراروشی نابجاکه به سطح بحث لطمه خواهدزد،دانستم وبه هیچ وجه قصدتوهین وافترانداشته ام.

بااین حال استقبال رفیق پارساازبحث سیاسی،استقلال فکریش،روشنگری،مرزبندی های درستش باچپ موجود،طرفدارمبارزۀ نظری بودنش،ازبرخوردهای چپ دوربودنش ونحوۀ بحث ایشان درمچموع نشان دادکه ازاستثنأرفقای جدی وصاحب نظراست.من نه تنهاقصدهیچگونه تهمت وافترایی به ایشان نداشته ام،بلکه برایش احترام قائلم.

      ++++

فمینیسم،سنگرگریز

درضمن بحث قبلی،بحث فمینیسم نیزپیش اَمد،دراین جاابتدابرای روشن شدن،متن حرف های رفیق پارساوخودم راخواهم اَورد:

رفیق پارسانیک جو:"برای مثال پیش ازآن که افق وموضع فمینیستی شکل بگیرد،زن ستیزی جاری درادبیات فارسی امری پنهان وپذیرفته شده بود،درواقع آشکار شدن زن ستیزی جاری درادبیات فارسی ونقدآن،حاصل بازخوانی ادبیات فارسی بارویکردی فمینیستی است."

بهروز:"اینجابه فمینیسم وجایگاه ووزن اَن اهمیت خاصی داده ای.فمینیسم همچون عکس العمل واقعی ودرست ِزن وستم وارده براوکه ستمگرش رامردمیشناسدوتلاشش این است به هم سطح بودن بامرددرجامعه برسد،قابل درک است وبایدازاین جریان وخواسته وشعارهای درستش دفاع کرد.امافمینیسم نه ضدسرمایه ونه ضداین نظام است ونه برابری طلب،همچون مارکسیست هاوتمام تلاش وحرفش اینست که زن رادرهرنظامی تامرحله وجایگاه مردان بکشاندوضدمردبودنش درنزدافکارعمومی بیشترازهمه چیزش است.حالاچگونه تنهااین جریان توانسته"نقادادبیات ِزن ستیزفارسی"بوده باشدوتفکر"بازخوانی ادبیات فارسی"وضدیت باضدزن بودن درادبیات  نتیجۀ"رویکردی فمینیستی"است،نظرنادرست رفیق پارساا
ست.قطعا"فمینیسم هم براین ادبیات نقدداشته وتلاش کرده است،اماهمۀنگرش نقادانه رادراین موردبه پای اَنهانوشتن کمی زیادی سخاوتمندانه است وکم التفاتی صاحب این نظررابه تاثیرات مارکسیسم برادبیات مردسالارانه ازجمله درادبیات فارسی میرساند.ورفیق پارساقبول داردکه تنهانگرش درست،اصولی،برابری طلبانه وضدزن ستیزی فقط مربوط به افکارمارکسیستی است."

رفیق پارسانیک جو:"اماآن چه ازاین نیزچشم گیرتراست،آگاهی اندک ایشان ازجنبش ونظریه های فمینیستی وجسارت فوق العادۀوی درمعرفی ونقدفمینیسم است.نزدایشان فمینیسم نه جنبش ونظریه،بل عکس العمل است.جای بسی تاسف است که یک مارکسیست باادبیاتی شبیه ادبیات روزنامۀکیهان این چنین به معرفی فمینیسم میپردازد.ایشان اگربافمینیست های سوسیالیست یاکمونیست آشنابود،دست کم یادآورمیشدکه بورژوا-فمینیست هایالیبرال– فمینیست هاچنین میپندارند،نه آن که این گونه غیر مسولانه این تصورات خام رابه تمامی فمینیست هانسبت دهد."

ردوبدل نظرات من ورفیق پارسادراین موردسبب شدتانظرم دربارۀ فمینیسم بنویسم.بااین توضیح که هدف اصلی این نوشته نقدوبررسی فمینیسم نیست،بلکه نقدنگرش وموضع چپ به این پدیده است.درنوشتۀ کوتاه بالانخواستم فمینیسم راتوضیح داده باشم.بلکه چهارچوبۀ کلی نگرش ووضعیت این جریان رادروضعیت حاضربیان کردم.

درضمن لازم است گفته شودکه طرف این بحث ومخاطبش،اََن بخش اززنان چپ ومبارزی است که درروندمبارزه ودرتنگناهای اَن ازکمونیسم روی برگردانده،گریزی زده وسنگرامن وراحت تری رابرگزیده اند.همچنین طیفی ازچپ که ازفمینیسم پدیده ای مثبت ساخته ومدافع وپشتیبانش شده است.

فمینیسم جریانی سابقه دارباافت وخیزهایش،جنشی براَمده ازسالهای محرومیت وبی حقوقی زنان،تلاشی برای کسب حقوق پایمال شدۀ نصفی ازانسانها،درجوامعی که ازحقوق زنان دراَن خبری نبوده ونیست،هست.امااکنون این جریان تنهاشامل مواردفوق نیست،بلکه پدیده ای التقاتی،باناروشنی ها،توهم اَفرینی هاوانحرافات دیگرراهم شامل میشود.

به نظام اجتماعی وبنیادهای پایه ای جامعه بی توجه بودن،طبقات جامعه راندیدن،اصل رابرمبارزۀ طبقاتی وتغیرنظام(سرمایه داری)نگذاشتن(کلیت فمینیسم)،بنیادوبرپایی نظامی برابررادراهداف خودقرارندادن(کلیت فمینیسم)،درعوض برسرخواسته ها،مطالبات ونیاززنان رفتن وازبورژوازی واقمارش این مواردراطلب کردن،مشکل رافقط درموقعیت نابرابرزن بامرددیدن،تلاش اصلی وسعی فراوان نمودن که زن به موقعیت مرد(مردبه مثابه محصول جامعۀ سرمایه داری)رساندن واصل مبارزۀ خودرابراَن گذاشتن وبه ضدمردتبدیل شدن هم،کلا"تصویری است از کلیت فمینیسم درشرایط ووضعیت کنونی.

فمینیسم نه مسئلۀ ماونه راه حل است،پدیده ای  است که ادعای جنبشی وراه حل بودن داردودرمیدان عمل خود،مشکل زاوتوهم اَفرین شده است.درپائین مطلبی ازیک سایت که به طورمختصرفمینیسم رامعرفی کرده،میاورم.(۱)

فمینیسم هرچه هست ونیست،بایدبه مثابه جریان،گرایش وتفکراَنرادربطن هرجامعه ای که موردارزیابی است،شناخت وموردنقدوبررسی قرارداد.فمینیسم هامختلف اند.(۲)بااین احوال بحث من اینجادرموردفمینیسم به صورت مشخص ومجردنیست،بلکه درموردچپ"فمینیسم شده" یا"فمینیسم زده"است.

تسلط گرایشات غیرکارگری وغیرمارکسیستی برچپ ایران،شکست چپ درمقابل جمهوری اسلامی دردهۀ۶۰،ناکامی دراَرمان های براَوردنشده وندیده اش،قدبرافراشتن واقعیت های خشن وواقعی زندگی وفرهنگ غالب ومسلط جامعه،منجمله درروابط ومناسبات اجتماعی بین زن ومردونگرش حاکم براین روابط درمقابل مبارزین،درخودداشتن ِپیش زمینۀ فرهنگی وفرهنگ موجوددرجامعه درموردنگرش زن به مردوبلعکس وطغیان درمقابل مردسالاری،مایوس ازکمونیسم ودوردیدن وشایدغیرممکن دانستن اَن(ازنظربرخی)،اینهاطیفی اززنان متعلق به عرصۀ مبارزۀ سیاسی واحزاب وسازمان های چپ رابه دامن  فمینیسم کشانده است.این طیف هنوزخودراکمونیست دانسته وازفمینیسم وفمینیسم بودن خودنیزدفاع میکندواین تفکردرتفکرشان،اَنهایی که خودراکمونیست میدانندوهم فمینیسم،جای سئوال وبحث است.

این نوع نگرش وازدودیدگاه به مسائل نگریستن تنهادرصورتی ممکن است که باتوجه به فاصلۀ نگرشی دوراین دوجریان(کمونیسم وفمینیسم)،ازشدت یکی به نفع دیگری کاست وازایده هاوسیاست های سوسیالیستی،به نفع فمینیسم کم وکوتاه اَمد.کمونیستی که به فمینیسم تکیه میدهدوخودرافمینیسم هم میداند!یاکمونیسم رانشناخته ویاباکمونیسم وکمونیست بودنش مشکل داردویامیخواهدگام به گام ازموضع قبلیش عقب نشینی کندودرسنگرگریزبماند.

شایدگفته شودکه جریانات وگرایش های فمینیستی مختلف،باهم فرق دارندوفمینیسم واقعی چیزدیگری است.قطعا"فلان جریان فمینیستی بامثلا"«فمینیسم ِاسلامی»درسالهای اخیردرایران،که تجسم جریانی توسری خورده(ازجمهوری اسلامی)،لیبرال واسلام زده است،فرق داردومابایدبین اَنهااین تفکیک راقائل شویم.امابحث برسروضعیت عمومی ِکلیت فمینیسم،باتوجه به دیدگاه ونگرششان به جامعه،پروسۀ تغیروتحولات اَنها،سمت گیریها،تاثیراتی که تابه حال ازخودبرجایی گذاشته وجایگاه سیاسیشان است.

زمانیکه جریانی،تفکری،جنبشی دریک جامعه همۀ هم وغمش این باشدکه موقعیت زن ولابدشخصیت زن رابه موقعیتی ِمشابه مو