نگاهها از کارکردهای چپ متفاوت است و هر کسی دارد از دریچهی خودی موقعیت گذشته و کنونی چپ را رقم میزند. تصویرهای داده شده، همخوانیای با واقعیات نهدارد. هر چقدر زیر و رویاش میکنیم، نمیتوانیم به جمعبند صحیحای که منطبق بر اعمال انسانیست، دست یابیم. بزعم خود دارند به نقد نادرستیها مینشیند ولی در عمل به راه دیگری میرونند و دارند نقش و پای خود را در بروز چنین وضعیتی کنار میکشند. همواره دارند نوک قلمشانرا به سمت دیگران نشانه میگیرنند و کاری به اعمال و رفتار خودی نهدارند.
این کار ساده، به سیاست روتین همهی نیروها و عناصر معتقد به آرمانهای کمونیستی تبدیل گشته است. درد کهنه شدهایست و بهدرجات متفاوت در ذهن همه ریشه دوانده است. بدون برو و بر گردی، شناخت چپ گذشته و امروزی، نیاز به نقد دیدگاهها، سیاستها و تاکتیکهایاش دارد؛ نیاز به آن دارد که در وحلهی نخست نسبت به انحرافات خودی بیرحم باشیم و ناکردهها و سبککارهایی که منجر به خسرانها گردیده است را بدون پردهپوشی و بدون پنهانکاری بر شماریم و در ثانی، سستیها و کمکاریهای دیگران را ردیف نمائیم. این قاعده است و عکساش، خلاف مسئولیت پذیری کمونیستیست. تا مادامیکه این سیاست یعنی سیاست نادیدهگیری اعمال خودی، سوار بر سیاست اصولی و تحولگرا باشد و تا مادامیکه روند تخریبی پا بر جاست، کاری به پیش نهخواهد رفت و اوضاع, چپ و جنبش، روز به روز، بد و بدتر هم خواهد شد.
اخیراً سایت اشتراک با چند "فعال چپ دانشجوئی" گفتگوئی پیرامون موقعیت "چپ دانشجوئی" و چپ انجام داده استکه بیفایده نمیباشد تا به جنبههایی از آنها، نگاهی بیاندازیم. گفتگوها و نوشتاری که منحیثالمجموع از استخوانبندیها و سئوالات یکسانی برخوردار بوده و هر یک از پاسخ دهندگان سعی نمودند تا به سهم خود بر نافرجامیهای "چپ دانشجوئی" و چپ اشاراتی داشته باشند.
در حقیقت روح پاسخها در این گفتگوها واحد و گُنگ میباشد. خواننده را از درک حقایق و آشنائی با انحرافات بدور میسازد. ردی از سیاستها، تاکتیکها و سبک کارهای ناصحیح را نمیتوان از میان این گفتگوها به بیرون کشید. امّا در عوض "فعالین چپ دانشجوئی" همهی تلاششان را بخرج دادهاند تا توپ را در "زمین" دیگران نگه دارند و گریبان خود را از اوضاع بهوجود آمده خلاص نمایند. بههمین دلیل تصویرها نادرست کشیده میشود، اشارهها غیر واقعی، غلو آمیز و به عبارت حقیقیتر، نفی جایگاه و نقش خودی، به جوهرهی این گفتگوها تبدیل میگردد. یا باید به نقد نشست و خارج از هر گونه ملاحظهکاریهای سیاسی – تئوریک، گذشتهی سراسر انحراف خود را به چهار میخ کشید و یا بهمانند دهها انسان و نیروی موجود، سیاست سکوت را انتخاب نمود. وارد شدن به میدان و تکرار آنچه را که ما گفتیم و ارزیابی نمودهایم، صحیح بود، پاسخگوی دردهای بیشمار جنبش نیست. این کار سرتاسر ایراد دارد و کمکی به رشد و شکوفائی جنبش نمیکند.
بههر حال گفتگوی "فعالین چپ دانشجوئی"، را اگر بهخواهیم منصفانه مورد بررسی قرار دهیم، در همان راستا و محتواییست که ما تا کنون، صدها نمونه از این دست را در سایتها دیده و خواندهایم. حقیقتاً در این گفتگوها به چیزی جز اینکه، "حزبی"، جنبش "چپ" را به سرقت برده و آنرا کله و پا نموده است، دست نهخواهیم یافت؛ در این گفتگوها به چیزی بهغیر از اینکه عدهای در یک روابط دوستی و خانوادگی، این بلا را بر سر "چپ دانشجوئی" آوردهاند، نهخواهیم رسید. واضح استکه اینگونه پاسخها را نمیتوان به حساب رد انحرافات گذشته نوشت. این نوع برخوردها رد پای درستی را بر جای نمیگذارد و نمایانگر عیار کمونیستی نیست و تاریخ به نیکی و با سربلندی از آنها یاد نهخواهد کرد.
برای نمونه «مزدک طوسینژاد» میگوید "امّا به نطر من حضور افراد مارکسیست و کمونیست در دانشگاه و در جامعه علت موثرتری بود. نسل جدیدی که با گسست از شیوههای چپ سنتی و روشهای روتین گذشته، کار را آغاز کرده بودند و مجهز به دانش اینکار بودند".
"از نظر من مبنای آشنایی ما با مارکسیسم و فعالیتهای ما در قالب فعالین مارکسیست تا سال ۸۴، صرفاً دانشگاه نبوده است و ما در جامعه یکدیگر را پیدا کردیم، کانون تأسیس کردیم، حلسات برگزار کردیم و بههر شکل و نحوی افراد مختلف را از درون جامعه در خودمان جای دادیم و این روند نتوانست ادامه پیدا کند، به این دلیل که از سال ۸۴، به بعد امکانات ما برای ادامه کار آرام ارام سلب شد و در عین حال فشارهای امنیتی افزایش یافت. از اینجا به بعد ما آرام آرام به ناچار تنها دانشگاه را بستر مناسب اینکار یافتیم و فعالیتهایمان در جامعه نتوانست توفیقی داشته باشد، اگر چه همچنان بر آن پای میفشردیم، چه در محیطهای کارگری و چه در فعالیتهای دیگری مانند حقوق زنان".
رویهی عجیب و غریبی بر "چپ" امروزی حاکم گردیده است. افتخار همه بر آن است تا گسست خود از "چپ سنتی" را بدون نقد جامع از کارکردها و روشهای مبارزاتیاش اعلان نمایند. بعد از چنین خطکشهای بی محتواییست که افراد، به "دانش" مارکسیستی مسلح میگردنند!! سئوال این است که چگونه میتوان مسلح و مجهز به دانش مارکسیستی شد، بدون اینکه نقد نوشته و اعلام شدهای نسبت به سیاستها، تاکتیکها و کارکردهای "چپ سنتی" داشت؟ سندیت نقد را میبایست در کجا یافت و آنرا مطالعه نمود؟ به غیر از این استکه میبایست هر نقد و ایدهای را بهعینه دید و خواند؟ به غیر این استکه میبایست شیوههای روتین و نادرست گذشته را که بر خیل خسرانهای چپ افزوده است و در خدمت به رشد و اعتلای جنبشهای انقلابی نبوده است را بر شمارد، تا هم جامعه بر تفاوتها آگاه گردد و هم بر وظیفهی کمونیستی خود جامهی عمل پوشاند؟ مازاد بر همهی اینها وقتی از تجمع و گرد هم آمدن ا