سبز اسلامی به دست و پا افتاده است! باران میخواستند٬ سیل آمد!

اصلاح طلبان دولتی به دست و پا افتاده اند. فکر نمیکردند اوضاع به این شکل پیش برود. بر این تصور بودند که به سازشی با جناح راست میرسند و دوباره قدرت از دست داده را بدست میاورند. اما اوضاع کاملا از دستشان خارج شده است. مشکل این جریان اینست که متوهم است. اینها هم نفرت و بیزاری مردم از رژیم اسلامی و خواست و عزم شان برای سرنگونی را دست کم گرفتند و هم ظرفیت جریان راست را در سرکوب و کشتار. حالا از اینجا مانده و از آنجا رانده شده اند.

چه گذشت؟

پیش از مضحکه انتخابات٬ ابتدا خاتمی جلو آمد٬ با این حساب که ۴ سال احمدی نژاد مردم را چنان به مرگ گرفته است که میلیونی به تب خاتمی رضایت میدهند.  پیش خود حساب کرده بود که مردم بر مبنای ضرب المثل "لنگه کفش کهنه در بیابان غنیمت است" در این برهوت بی آلترناتیوی٬ برای خلاصی از ۴ سال دیگر تحمل حماقت و بلاهت جنایتکارانه محض یک تیر خلاص زن٬ پای صندوق ها میروند و او را دوباره از صندوق در میاورند؛ همان مردمی که در اواخر ریاست جمهوری اش دو خرداد را دفن کردند٬ در دانشگاه به استیضاح و استهزایش گرفتند٬ بطوری که از کوره در رفت٬ تبسم را قورت داد و با فریاد دانشجویان را تهدید کرد که همان بلایی که سر سازمان "پیکار" آوردند سر آنها هم خواهند آورد. میخواست گذشته را تکرار کند. پیش خود فکر میکرد که یکبار به یمن "نه" به ناطق نوری رئیس جمهور شد٬ این بار هم "نه" به احمدی نژاد او را رئیس جمهور خواهد کرد.

 

اما جناح اصلاح طلب با یک حساب دو دو تا چهار تا خنجری از پشت به خاتمی زد و موسوی را جلو انداخت. بنظر خودشان زبلی کردند و به جناح خامنه ای – احمدی نژاد رو دستی زدند. موسوی هر چه باشد در حساس ترین شرایط یار وفادار جمهوری اسلامی و غلام حلقه بگوش "امام" بوده است. در زمان قتل عام بیش از صد هزار جوان در زندان های مخوف اسلامی در دهه ۶۰ نخست وزیر بود. در زمانی که پسر بچه ها را با یک کلید دو زاری "بهشت" به دور گردن٬ روی مین های جبهه جنگ با عراق میفرستادند٬ ایشان راس دولت بود. پرونده اش "پاک پاک" است. از این اسلامی تر و وفادارتر در خط اصلاح طلبان دولتی نمیتوان یافت.

موسوی به امید دل و چراغ خانه بی نور اصلاح طلبان دولتی بدل شد. از نظر استراتژیسین های این جناح٬ کارنامه اش برای راست برنده بود. مشکلش مردم بود. احتیاج به کمی کاریزمای مد روزی داشت تا جوانان و زنان هم به او تمایل نشان دهند. این بود که خانم زهرا رهنورد را علم کردند. ایشان مد روز و دمدگی اسلامی  را با یک بلوز جین و یک چادر کرپ سیاه با هم آمیخت و برای چاشنی ملی یک روسری گلدار ترکمن هم زیر چادر سیاه بر سر کرد و دست در دست همسر کوشید تصویر میشل اوبامای اسلامی برای خود بتراشد. از قرار آقا شازده های هاشمی رفسنجانی نیز که در "بیزینس" ید طولایی دارند و آنقدر چاپیده اند که در میان پولدار ترین های دنیا قرار گرفته اند، یک ابتکار اسلامی باب روز زدند. رنگ سبز اسلامی را به اشکال روز درون کمپین انتخاباتی بردند. میگویند میلیون ها خرج این پارچه های سبز کرده اند. راستش مدیر کمپین انتخاباتی باراک اوباما و هیلاری کلینتون هم نمیتوانستند اینقدر ابتکار بزنند. تبدیل سبز کپک زده محمدی – اسلامی به یک کالای روز واقعا که جایزه نوبل لازم دارد.

اما زمانی که دو سه روز پیش از رای گیری صدها هزار نفر، بخصوص جوانان به خیابان آمدند٬ هر دو جناح شوکه شدند. لاک ناخن سبز٬ رنگ موی سبز٬ ماتیک سبز٬  و صورت های رنگ شده سبز دیگر جزء برنامه نبود. ریخت و قیافه های این دختران جوان که رنگ سبز را مطابق مد روز استفاده کرده بودند٬ استخوان های محمد و علی و حسن و حسین و تمام خاندان امامان شیعه را در قبر به لرزه میاندازد. این لرزه عینا٬ همچون واکنش زنجیره ای، در اندام خامنه ای٬ احمدی نژاد و سپاه پاسداران رعشه مرگ انداخت. اگر تا آن روز هم مطمئن نبودند که تقلب بکنند یا نکنند٬ یا چقدر تقلب کنند و داشتند تسبیح میانداختند و استخاره میکردند٬ این تظاهرات کار را یکسره کرد. سپاه اطلاعیه داد و تهدید کرد که جلوی هر تحرک سرنگونی طلبانه خواهد ایستاد. نقشه ریختند که چنان تقلبی کنند که راه بازگشت را برای خودشان هم ببندند. پل ها را کاملا پشت سر خراب کنند. اتفاقات پس از آن هم که دیگر شهره خاص و عام است.

 اینکه نوارهای سبز به سالن های مد ایتالیا و فرانسه راه پیدا کرد٬ از تصدق سر آقای موسوی و خانم رهنورد نبود. نسل جوان مدرن آزادیخواه ایران چنان الگوهای مبتکرانه ای از اعتراض٬ سرپیچی و استقامت عرضه کرده است که تداعی شدن با آن امروز بازار هر عطاری را هم گرم میکند. تضاد میان عهد عتیق و مدرنیسم٬ میان سرکوب و آزادیخواهی٬ حاکمیت مذهبی و سکولاریسم٬ قیود تنگ مذهبی و خلاصی فرهنگی٬ میان آپارتاید جنسی و حجاب اسلامی با آزادیخواهی و اعتماد به نفس زنان٬ تمام دنیا را بهت زده کرده است. تابستان داغ و پرتحول امسال تمام این تضادها را با برجستگی ویژه ای در مقابل انظار جهانی گذاشت. تمام فریادهای دروغین و فریبکارانه ی "علمای" اصلاح طلب دولتی، دپارتمان های "اورینتال" دانشگاه های غربی و رسانه های جیره خوار بین المللی مبنی بر اینکه "جامعه ایران اسلامی است" پوچ شد و به هوا رفت. 

اینجا بود که نه فقط جناح راست، بلکه اصلاح طلبان دولتی هم به هراس افتادند. این شرایط دیگر قابل کنترل نیست. سیل خروشانی به راه افتاده است که با هیچ طرح و استراتژی ای نمیشود بندش آورد. آنها باران خواسته بودند ولی سیل دریافت کردند. باید انصاف داد٬ موقعیت شان سخت و پیچیده بود. اگر در مقابل یورش خونین و ضد بشری رژیم مقاومت نمیکردند که دیگر آبرویی برایشان باقی نمیماند. هر چه داشتند از دست میدادند. برای معامله و چانه زنی با راست هم شده باید کمی ژست مقاومت میگرفتند. موسوی از تمام شان واقع بین تر است. وی از همان روز اول نه بر مقاومت