انقلاب و شکست طلبى خرده بورژوایى ٬ در حاشیه حملات حزب کوروش مدرسى به حزب کمونیست کارگرى (بخش دوم)

جامعه، جنبش سرنگونی و پلاتفرم راست

بررسی حرکات و بحثها و تقلاهای دست اندرکاران حزب کوروش مدرسی در ماههای اخیر، براستی سرگیجه ای را که این حزب در مقال جنبش اعتراضی و انقلابی مردم دچارش شده است و تلاش میکند با فرافکنی خودرا نجات دهد، بروشنی جلوی چشم میگذارد. سیاستی که در پیش گرفته اند البته چیز عجبیبی نیست. یک سیاست راست است. چند سال است که این سیاست را آشکارا دنبال میکنند.

در جامعه ایران مثل همه جای دنیا جریانات و گرایشات راست کم نیستند. و راستهای شناخته شده با این معضل و دردسر عظیمی که این جریان با آن دست بگیریبان است مواجه نیستند. بالاخره صف و طیفی هستند که از دست اندرکاران امروز و دیروز جمهوری اسلامی، تا توده ای اکثریتی ها و دوم خردادیهای سابق و امروز، تا ناسیونالیستهای طرفدار فدرالیسم و قوم گرایی، تا طیفهای مختلف راست و پروغرب متمایل به سلطنت و امثال اینها را در بر میگیرد. مشکلات و معضلات خودشان را دارند که ناشی از کل موقعیت راست است. اما مدام ناچار به عملیات آکروبات سیاسی نیستند. اینها در مورد جنبش جاری از این سخن میگویند که کل تظاهراتها و التهاب اجتماعی اخیر پشت موسوی و "جنبش سبز" است، یا در چارچوب نظام اسلامی است و امثال اینها و تلاششان هم اینست که همین را تقویت کنند. یعنی جلوی انقلاب بایستند. جلوی رادیکالیسم بایستند. جلوی یه خیابان آمدن مردم بایستند. و جوابشان را هم میگیرند و بازهم سرراست حرفشان را میزنند و تلاششان را میکنند. مساله و معضل این حزب اینست که میخواهد همین ها را تحت نام چپ و کمونیسم و منصور حکمت ارائه دهد. و این طبعا کار ساده ای نیست. به مقادیر زیادی وقاحت و شانتاژ و دروغ پردازی و اینها نیاز دارد. و تازه بعد از همه اینها هم آشکارا محکوم به شکست بدی است. سناریوی سیاسی کوروش مدرسی خیلی ساده و همخوان است. از چند سال پیش تا کنون بیان شده و دنبال شده و تناقضی بخودی خود ندارد. سناریو اینست: راست در جامعه دست بالا را پیدا کرده +سوسیالیسم زود است مردم را رم میدهد + جنبش سرنگونی شکست  خورده است + جمهوری اسلامی میرود که با کوپل احمدی نژاد و خامنه ای به رژیم متعارف تبدیل شود و خودرا تثبیت کند. + انقلاب راه سرنگونی جمهوری اسلامی نیست + در شرایط کنونی اگر جمهوری اسلامی سرنگون شود سناریوی سیاه بر جامعه حاکم میشود و جامعه به دوره ای بدتر از دوره جمهوری اسلامی وارد میشود. این پلاتفرم تیپیک جنبشهای راست و بورژوایی در جامعه است. پلاتفرم شکست خورده ای است. جامعه به جایی رفته است که دیگر حرفهایی از قبیل اینکه جمهوری اسلامی خودرا تثبت کرده و متعارف شده و یا میشود، برای خود خامنه ای هم خنده آور است. راست جامعه نظیر کل ملی اسلامی ها و راست پروغرب و لیبرال مآب های جمهوری خواه و سلطنت طلب و امثالهم آنچنان وضع نزاری دارند که اگر کسی بگوید اینها در جنبش سرنگونی طلبی دست بالا را پیدا کرده اند، خودشان هم از پرت بودن گوینده شوکه میشوند. صحنه جامعه آنچنان از فضای سرنگونی طلبی انباشته و اشباع شده است که کسی که جرات کند مثل این جریان بگوید جنبش سرنگونی شکست خورده یا فروکش کرده یا تحت افق راست قرار گرفته باید برای اثباتش هذیان گویی کند. اسد گلچینی همین سه چهار هفته پیش جلسه پالتاکی گذاشته و قرار بوده نشان دهد که جنبش سرنگونی شکست خورده و حزب کمونیست کارگری در کنار موسوی و کروبی است. حوصله کنید این یک پاراگراف را که نمونه ای از تمام بحث یکی دو سه ساعته او و همچنین نوشته ها و بحثهای بقیه است و من با بدبختی پیاده کردم بخوانید ببینید چه دستیگرتان میشود: "پایه این بحث اینست که جنبش سرنگونی چه سرنوشتی پیدا کرده و از موقعی که جنبش سرنگونی در جریان بود یعنی هشت، نه، ده سال قبل سرنوشتی که جریانات مختلفی که در این جنبش بودند در کار امروز و در جنبش امروز هست و اعتقادات امروز نقش پیدا کرده. ..وقتی سرنگونی طلبی ای تحت افق و تاکتیک و فعالیتی که آمریکا و غرب داشت قرار گرفت، بسیاری از سلطنت طلبها، بسیاری از نیروهای پروغرب طرفدار این حرکت آمریکا و رسالت غرب بودند. از ناسیونالیستها تا پروغربی ها. و دقیقا همانجا که بوش و سیاستهایش و مساله فعالیتش در عراق و همینطور شکستش در عراق از دست جمهوری اسلامی، موقعیتی که جمهوری اسلامی پیدا میکند، موقعیتی که جمهوری اسلامی در دفاع ملی و موقعیت ملی قرار میگیرد، اینها را عقب میزند. و این نوع سرنگونی طلبی در واقع شکست خورد و عقب رفت و دیگر بعد از اینه که ما می بینیم اوباما میاد و اوضاع جهان تغییر میکند. اون موقع است که دیگر بسیار از این سرنگونی طلبها در تغییر رژیمی که اینها واسه خودشان قرار میدن بازم یک بخش قابل توجهشان قرار میگیرد و در ادامه که می بینیم جنبش سبز با اهدافی که واسه خودشون قرار میدن بسیاری از این نیروها را توچارچوبی که واسه خودشون تعریف کرده اند تو چارچوب سرنگونی طلبی و سرنگونی خواهی درست در کنار موسوی و رفسنجانی و کروبی و اینها قرار میگیرند.." نمیدانم شما چیزی دستگیرتان شد یا نه. من بعد از چندبار گوش کردن و خواندن این بحث از این پاراگراف چند جمله را حالی شدم یکی اینکه جنبش سرنگونی هفت هشت نه ده سال قبل جریان داشته و امروز تمام شده. این جنبش سرنگونی وقتی که پروغربی ها سرنگونی را کنار گذاشتند و رفتند کنار جمهوری اسلامی، تحت رهبری نیروهای ناسیونالیست و طرفدار آمریکا قرار گرفته! و بعد برای اینکه نشان دهد که چگونه افق ناسیونالیتسی بر جنبش سرنگونی غالب شده اینطور میگوید "…ما نه نیرو، نه امکان، نه توانش را داشتیم که اعتراض مردم و اعتراض کارگران و اعتراض زنان و جوانان مبارز و آزادیخواه رو بیاریم دنبال منشوری که ما میخواستیم که کارگران را باید کمونیستها رهبری میکردند و این ممکن نشد. واسه ما ممکن نشد، عقب رفت و افق ناسیونالیستی و آلترناتیو و راه حلهای خودش را به اعتر