فرصتها و نگرانیها !

hoshyaresmaeil@yahoo.com
 
 
باز هم یک فرصت دیگر.
روز ۱۳ آبان ۱۳۵۸ رژیم جمهوری اسلامی با تسخیر سفارت امریکا در تهران ، به قول خمینی دست به یک انقلاب دیگر زد ! مثل انقلاب فرهنگی و بقیه دجالگری هایی که سالها نانش را خورد ، شعارها داد ، ضد امریکایی بودن و ضد اسرائیلی بودنش را در ذهن عوام تثبیت کرد و خلاصه به قول خودشان از انقلاب ۵۷ هم سود و استفاده بیشتری برای اسلام داشت .

چند روز مانده به چنین روزی ، تقریبا همه جا و همه کس نگاهش را به ۱۳ آبان دوخته است . نه اینکه کسی منتظر معجزه باشد اما مهم است . منتها زاویه اهمییت این فرصت برای همه یکسان نیست . بعد از سرکوب قیام مردم توسط اسلام محمدی مردم به تجربه شکارچیان مجربی شده اند در شکار لحظه ها . مثل روز قدس که همه ساله رژیم اسلامی در چنین روزی حرفهایش را میزد اما بعد از قیام ، مردم حرفشان را درهر فرصتی و مناسبتی در اشکال مختلف بیان میکنند . روز ۱۳ آبان هم از آن فرصتهایی است که هم رژیم میداند یعنی چه و هم مردم ؟ بیچاره اسلام و خامنه ایی که در آستانه چنین روزی اعلام ضد ضربه ناپذیری رژیم اسلام را کرده است ! هذیان که شاخ و دم ندارد .
چنین روزها و یا مناسبتهایی که ساخته ذهن اسلامی خود رژیم است ، زیاد نیستند و از آن فرصتهایی است که نیازی به تشریح ندارد . سالها این روزها برای اسلام مثل عسل عمل کرد اما این روزها حالا دیگربرای رژیم زهر شده است . از آن روزها و فرصتهایی که نهایتا مثل بازی بیست و یک میماند ولی فقیه چه کارت بکشد و چه نکشد ، دو سر سوز است .
آنچه که در سرفصل انتخابات خرداد ۱۳۸۸ شروع شد یک اتفاق و محصولی یک شبه نبود . نبردی در اعماق بین تمامییت جامعه و تمامییت رژیم اسلامی سالها جریان داشت و انتخابات بهانه و فرصتی شد تا این نبرد به سطح و خیابان کشیده شود و خودی نشان دهد . چه دلمان بخواهد و چه دلشان نخواهد…چه بدشان بیاید و خوشمان بیاید این نبرد و یا قیام ادامه دارد و دیگر قایم کردنی نیست . قانونمندیهای اجتماعی و مبارزاتی در هر مرحله ایی تابع یک حکم تکاملی است و آن هم بازگشت ناپذیری حرکتهای تاریخی است . مولودی که متولد شد باید به رسمییت شناخته شود و انکارش فقط کار احمقان تاریخ است . جامعه پدیده میرایی نیست و در هر فرصتی صدایش را خواهید شنید صدای تغییر را !
چه اهمییت دارد در درجه اول اسمش انقلاب باشد یا جنبش سبز و یا….اما اهمییت دارد که همه متوجه این تغییر و مرحله تکاملی در تاریخ جامعه ایران بشوند .تغییر در تقدیر است و جامعه و مردم کار خودشان را میکنند . جامعه منتظر کسی با دهان باز ننشسته تا به او بگویند چه روزی یا شعاری یا فرصتی خوب است و یا بد ؟بلکه بقیه و مشخصا طیف اپوزسیون اگر غفلت نکند یاد میگیرد مثل مردم که چطور از شکار لحظه های تاریخی غافل نشود .
جای نگرانی نیست اما جای ترس هست .این ترس نظم نوین را و ولی فقیه و عاشقان اسلام نظم نوین را در موقعییتی بد قرار داده است . این را میشود از رهنمودهایی که این نفرات و جریانات برای مردم میدهند متوجه شد . رهنمودهایی که نسخه اش برای همه فرصتها و روزها یکسان است . غافل از اینکه نسلی که برای تغییر خیز برداشته هیچ مشکلی با ارتفاع بلند و پرواز ندارد و آنان که از هر خاستگاه و طبقه ایی و با هر شعار و سمبلی جامعه و مردم را از ارتفاع و پرواز منع کنند خیلی ابله و احمق هستند . بلاهت این افراد و جریانات زیاد هم غیر منطقی نیست .
اگر چه نظم نوین تا به امروز با تمام قوا پشت ولی فقیه و اسلام را چسبیده و از سقوطش جلوگیری کرده ، اما خودشان هم میدانند موقتی است . نظم نوین سالها در تلاش بود تا مثلا رژیم را از درون استحاله کند . و اگر رژیم هم توان این کار را داشت بدون تردید تا به حال گردن گذاشته بود . اما برای غده سرطانی و سرشار از عفونت ، آن هم از نوع پیشرفته راه علاجی نیست . اقتصاد و پایگاه طبقاتی اش ربطی به امروز ندارد حتی به همین نظم نوین .
مشکلات ریشه ایی ناچارا تغییرات ریشه ایی را هم طلب میکند . تا جایی که به نظم نوین و اسلام بر میگردد آنها تلاش میکنند تا سقف و شکل این تغییر را برای جامعه مهندسی کنند. ابزار سرکوب توسط اسلام در داخل ایران و مدیای جهنمی غرب در خارج از ایران به مثابه دو تیغه قیچی ، برای تحقق چنین هدفی است . مدافعان سبز نظم نوین در خارج از ایران عمله این مهندسی احمقانه هستند . غرب و سبزهای نظم نوین در هر فرصتی نظیر روز قدس و یا ۱۳ آبان با هر شعاری که به میدان آمده ، هیچ هدفی به جز محدود کردن سقف تغییر در جامعه ایران را ندارد . شعارهای خودشان را دارند و کاراکترهای مشخص . ظاهرا در خارج از ایران به زبان نمیآورند اما عاشقند ، عاشق جمهوری اسلامی …نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیشتر….اهل عشق و حال و لب تر کردن و نظم نوین و دود و دمی….به جنبش سبز ارادت دارند…..مثلا اهل قلم هستند…..گل سر سبدشان همان مهاجرانی است !
بلوغ سیاسی جامعه ایران حاکی از آن است که مردم از هر فرصتی بهترین استفاده و راندمان را خواهند داشت ، بنابراین کسی نگران این موضوع نباشد . ترس رژیم هم که به خاطر حیاتش طبیعی است . ترس نظم نوین هم ناشی از قرار گرفتن در موقعییتی خطرناک و غیر قابل کنترل در سطح منطقه است ، و اپوزسیون هم نگران شعارهایش که در هر فرصتی جز تکرار آنها کار دیگری نمیکند .
تغییر فقط مختص جامعه و مردم نیست بلکه بقیه و از جمله اپوزسیون هم از آن گریزی نیست . ایستادن در تاریکی و تکرار اشتباهات فاحش و کودکانه نیم قرن گدشته از سوی بخشهای مختلف اپوزسیون  یک راه است و راه دیگر اندیشیدن به اینکه نقطه مختصات و خواستهای جدی مردم و جامعه چیست ؟ و نقطه مختصات جریانات سیاسی در طیف اپوزسیون خارج از کادر نظم نوین کجاست ؟ آیا حداقل هماهنگی و آمادگی در رابطه با شرایط و خواستهای جدی مردم در کجاست و اصلا وجود دارد ؟ آیا جریانات سیاسی با هر تفکری نقطه مختصاتشان همانجایی است که لازم است باشد و یا جایی هستند که خودشان دوست دارند ؟
هر گون