زورگویی امپریالیستی و حقارت جمهوری اسلامی در مذاکرات اتمی …

 زورگویی امپریالیستی و حقارت جمهوری اسلامی در مذاکرات اتمی  ، کودتای «سبز» -نظامی امپریالیستی  و کودتای سیاه-نظامی  جمهوری اسلامی همسو   برعلیه مردم زحمتکش ایران

در اینکه پروژه اتمی رژیم ایران درجهت نیروگاههای اتمی برای مصارف صلح آمیز انرژی یک پروژه ضد مردمی است که درجهت منافع مردم زحمتکش ایران نیست  هیچ شک وتردیدی نیست . در اینکه یک دولت دمکراتیک مردمی  وسوسیالیستی بهیچ روی نیروگاههای اتمی انرژی را نبایستی برای تامین انرژی انتخاب کند نیز تردیدی به خود راه  نمیدهم زیرا که این تنها کنسرنهای بزرگ اتمی هستند که  خواستار ادامه این نوع تولید انرژی خطرناک میباشند .برای مصارف پزشکی وکشاورزی نیز میتوان آنرا خرید که مقدار خرید محدود است و چند دهه میتواند تامین کننده برای این نوع مصارف باشد. به عنوان یک راه  حل درمقابل این راه حل که میلیاردها دلار هزینه داشته است وخواهد داشت که از انرژی خورشیدی  میشد استفاده کرد با توجه به موقعیت جغرافیایی ایران یک آلترناتیوی است که آینده ای روشن وپاک دارد. برعکس انرژی اتمی محدود ، خطرناک برای انسان ومحیط زیست  میباشد. اگر تعداد نیروگاههای اتمی در جهان افزایش نیابد اورانیوم موجود در جهان میتواند تنها پنجاه سال دیگر تامین کننده این نیروگاهها باشد. امروز مردم مترقی وآگاه در کشورهای غربی هم نیز خواستار متوقف کردن کار این نیروگاهها میباشند.

اما رژیم ایران این را با مانور های تبلیغاتی تبدیل به یک «غرور ملی  وافتخار ملی » به خیال خود نمود ه است و بخشی از مردم متوهم را نیز به سوی خود کشانده است  وهمچنین به عنوان یک تبلیغات انحرافی مورد استفاده قرار میدهد تا بتواند بخشی از مردم متوهم وزیر سلطه خود را همچنان بدنبال خود بکشد. وبخشی  از رژیم نیز این بحران را عظیم تر وگسترد ه تر میخواهند تا بتوانند در مقابل رقبای «سبز مرتجع » خود ودنبالچه هایشان در خارجه کشور وبه عنوان «اپوزیسیون تبعیدی» دنباله رو «سبز»برنده مسابقه ای در دجالیت و سرکوبگری باشد.
از طرف دیگر امپریالیستهابا زروگویی تمام به یک جنگ روانی که طرف دیگرش بخشهایی از رژیم مانند خط خامنه ای –احمدی نژآد میباشند کمک مینمایند که این بازی تبلیغاتی تا حد مرز برخورد مسلحانه اگر از دید آنها «لازم »باشد به پیش برود.
ولی اکنون رزیم ایران ظاهرا در مقابل قلدرهای بزرگتر از خودش به دنیال یک «راه  حل آبرومندانه » میباشد و احمدی نژاد بعد از آن همه هارت وپورتها ی «ضد  استکباری» و «ضد صهیونیستی » نشان میدهد که برای حفظ قدرت هم خودش وهم رهبرش به حقیرترین وضع در مقابل خواسته  زورگویانه امپریالیستها میخواهند تن دهند وبعد از آنها همه مانور که «عقب نخواهند نشست »یک قرار داد دیگر «ترکمانچای » را میخواهند به عنوان «پیروزی» جا بزنند.
در این بین زورگویان امپریالیستی نشان میدهند که در رفتار وکردار کلونیالیستی خود هیچ تغییری نداده اند و هنوز با قلدری خودرا «جامعه جهانی » مینامند وچند  دنبالچه  آنها که با دلارهای پنتاگون «برای  حمایت از مبارزه با سانسور » سبیلهایشان چرب شده است  به عنوان اپوزیسیون همراه با این «جامعه جهانی » که خود دارای سلاح مهیب بمب اتمی میباشند و هم پیمانشان در منطقه خاورمیانه اسرائیل دویست بمب اتمی دارد ، برای دیگران خط ونشان میکشند که نبایستی «بمب اتمی » داشته باشند هرچند که حد اقل از نظر امکانات خود  ودستگاههای اطلاعاتی اشان هرچند یکبار با توجه به اوضاع  اهداف سیاسی اشان اخبار متناقض منتشر میکنند همانگونه که با عراق انجام دادند و آنرا به  بهانه داشتن «سلاحهای کشتارجمعی » و «ارتباط باتروریست های القاعده » اشغال نمودند و وزیر امورخارجه وقتشان پاول آن نمایش مولتی مدیا  در همین رابطه را در سازمان ملل بپا کرد که بعدها خود این دروغ را  «لکه ننگی »برای دوران زندگی کاریش نام نهاد. واکنون این بازی در رابطه با رژیم ایران با کش وقوسهای متفاوت ادامه دارد.
آنچه که مردم زحمتکش ایران با آن روبرو هستند یک رژیم ارتجاعی میلیتاریسم سرکوبگر است واز طرف دیگر با جریانهای زور گوی امپریالیستی که با هزاران حیله «سبز» درواقع علیه جنبش واقعی مردم میخواهد «کودتای مخملی » کند ودر این راه مردم ما با دو کودتا گر وجنگ طلب وبحران طلب روبرو هستند یکی جریان کودتا گر حاکمیت ودیگری کودتا گر های «سبز » که به کمک امپریالیستها در جهت به پیش بردن خطوط ارتجاعی امپریالیستی برای حفظ وادامه حاکمیت امپریالیستها بر جهان ومنطقه میباشند . این دو جریان ارتجاعی علی رغم غیرنظامی گر بودن شان از حمایت دو میلیتاریسم امپریالیستی و رژیم برخودار هستند که هرکدام به دوسیاست روی آورده اند وا زبحران میلیتاریستی وتهدید یکدیگر به ضرر مردم سود میبرند.
انها هردو یعنی رژیم و امپریالیستها نقشه ها وطرحهای  سیاسی خود را با تهدید میلیتاریسم وجنگ درمقابل مردم رنج کشیده ایران به پیش میبرند . یکی با «جنبش سبز»کودتاگر با تهدیدهای نظامی غرب و اسرایئل ودیگری خط کودتای  خامنه ای –احمدی نژاد که ا زحمایت سپاه و تهدیدات متقابل نظامی به رودرورویی میپردازند ولی هردو یک چیز را دنبال میکنند حاکمیت سرمایه داری و زنجیر از گرده زحمتکشان کشیدن .یکی سبز است ودیگری سیاه ولی هردو در جهت سرکوب  کارگران وزحمتکشان با دوشکل متفاوت میخواهند حاکمیت کنند وهردو نیز از میلیتاریسم سود وبهره میجویند و هردو یک جنگ روانی را به مردم زحمتکش تحمیل کرده اند و همچنین سعی میکنند که بازی را در این دو زمین اداره  کنند .
پرچم سرخ زحمتکشان که «نود درصد مردم ندار » ایران را تشکیل میدهند نبایستی که بر افراشته شود و تمامی دسیسه های کودتای «سبز » وسیاه در این است که دقیقا این صدای سرخ  در گلو خفه گردد وبی جهت نیست که در زیر این پرچم «سبز » وسیاه تمامی مرتجعین سرکوبگر جمع میباشند