کارگران و معضل تشکل

درباره معضل تشکل کارگران هر چقدر هم آدم بنویسد و حرف بزند، باز هم کم است. در این یادداشت به چند نکته اشاره خواهم کرد و به بهانه نوشته‌ای از رفقای ایران خودرو که در شماره ١٠٩ نشریه "کارگر کمونیست" هم منتشر شده بود، بر حداقل یک نکته مهم، که سال‌هاست آن را مرتب به فعالین کارگری یادآوری می‌کنیم، بار دیگر تأکید خواهم کرد؛ و آن هم اینکه "ایجاد سازمان کارگران، امر خود کارگران است".

به نظر من امروز مبارزه کارگران وارد یک مرحله کاملا تعرضی شده است، حتی اگر ظاهر قضیه این باشد که مبارزه و اعتراض کارگران بر سر دستمزدهای پرداخت نشده و اعتراض به بیکارسازی‌ها باشد. همین مسئله تلاش برای سازمانیابی کارگران را هر چه بیشتر در دستور روز فعالین کارگری و جنبش کارگری میگذارد. در این باره حداقل خود من بارها نظرم را نوشته‌ام و با فاکت و مشاهده، سعی کرده‌ام آن را ثابت کنم. اما اجازه بدهید اینجا به همان موضوع بالا بپردازیم.

ایجاد سازمان کارگران، امر خود کارگران است
امری که نگران کننده است و بارها دیده‌ایم که فعالین کارگری خود را به آن مشغول کرده‌اند، در انتظار ماندن دولت و کارفرما برای اجازه دادن به ایجاد تشکل کارگری است. اجازه بدهید به نوشته رفقای ایران خودرو اشاره کنم. در بخشی از این نوشته که تحت عنوان "کارگران ایران خودرو، رو درروی مدیریت" منتشر شده است، آمده است: "کارگران همچنان اعتقاد داشتند راه ارتباطی که میتواند خواست‌های کارگران را با مدیریت و جامعه مطرح کند تشکل است. بدون تشکل کارگران نمیتوانند خواست‌های خود را به طور سیستماتیک مطرح و پیگیری کنند. کارگران از مدیر عامل پرسش کردند چرا اجازه ایجاد تشکل داده نمیشود." این نوشته دوستان ایران خودرو میگوید که این مسئله همراه با مسائل دیگری در یک جلسه مشترک کارفرما و حراست در یک طرف و نمایندگان کارگران از طرف دیگر، مطرح شده بود.
مشکل من با این نوشته دوستان درست از همینجا شروع میشود. نمایندگان کارگران انتظار دارند که مدیریت اجازه تشکل به کارگران ایران خودرو بدهد. مسئله این است که اگر توده کارگران یک چنین مسئله‌ای را مطرح میکردند، شاید شایسته خرده گرفتن نمی‌بودند. اما وقتی که نمایندگان کارگران، کسانی که قرار است معتمدین کارگران باشند، یا فرموله کنندگان مطالبات کارگران و یا کسانی هستند که در مبارزات کارگران شرکت کرده و آنها را رهبری کره‌اند، انتظار میرود که این توهم را دامن نزنند. چرا که در جریان مبارزه برایشان ثابت شده که کارفرماها و دولتشان با چنگ و دندان از موقعیت پراکنده‌ای که کارگران در آن قرار گرفته‌اند، دفاع کنند و نگذارند ظرفی برای متشکل شدن پیدا کنند.
نکته دیگری هم لازم است که به این بحث اضافه شود. در همه دنیا و شاید عریانتر از هر جای دیگری در ایران زیر سیطره جمهوری اسلامی، مسئله تشکل کارگری از حیطه کارفرما و مدیران یک شرکت خارج است. کارگران این مملکت ٣٠ سال است که جنگی تمام عیار با جمهوری اسلامی را به پیش می‌برند و هر جائی که توانسته باشند کارفرما و حراست یک شرکت خاص را عقب بنشانند، سر و کله نیروی انتظامی از جمله پاسداران و اطلاعات پیدا شده و دنبال کسانی بوده‌اند که خواست تشکل را مطرح کرده‌اند. جمهوری اسلامی قانون کاری دارد که در آن رسما آمده است اگر کارگران سمج بازی در آوردند می‌توانند شورای اسلامی کار تشکیل دهند و شرط عضویت در آنها هم التزام عملی داشتن به ولی فقیه و همکاری با مدیریت و مسلمان و غیره بودن است. هر تلاش دیگری برای متشکل شدن غیرقانونی است و با لاجوردی و خامنه‌ای و سران حراست و وزارت اطلاعات و دیگر جانوران جمهوری اسلامی سر کار خواهند داشت. اما با وجود این کارگران این قانون را به چالش طلبیده‌اند و سندیکای کارگران اتوبوسرانی تهران و سندیکای کارگران هفت تپه را ایجاد کردند. هر روز علیرغم تهدید و چماقداری شوراهای اسلامی و حراست و کارفرماها، مجامع عمومی خود را تشکیل میدهند و مبارزات خود را به پیش میبرند. در قوانین‌شان آمده است که اعتصاب ممنوع و حرام است، اما در این مملکت روزانه ده‌ها اعتصاب بزرگ و کوچک را شاهد هستیم. میخواهم بگویم که کارگر الحق منتظر اجازه کسی برای زیر پا نهادن قوانین بردگی نمی‌ماند. منتظر کسی نباید بماند که کی و چگونه شورا و سندیکای خود را ایجاد کند. در این رابطه شاید لازم باشد بار دیگر نوشته درخشان و جاودانه منصور حکمت تحت عنوان "ایجاد سازمان کارگران امر خود کارگران است" را مرور کنیم و در منطق و مثال‌های آن بار دیگر دقیق شویم.
بحث این است که اگر توده کارگران (یک محیط کار) تشکل میخواهند، فعال کارگری باید با اتکا به همین خواست کارگران آنها را بسوی متشکل شدن ببرد و این خواست را به کارفرما و دولتشان تحمیل کند. اگر کارگران نسبت به بی تشکلی بی‌تفاوت هستند، همین فعال کارگری آنها را به متشکل شدن ترغیب کند.

نمایندگان کارگران
بحث دیگری را که در نظر داشتم در فرصتی به آن بپردازم، مسئله نمایندگی کردن کارگران است. قبلا در شماره ٨ نشریه "کارگر کمونیست" به این موضوع پرداختهام. اینجا به بهانه نوشته رفقای ایران خودرو بار دیگر به این موضوع و از منظری دیگری اشاره خواهم کرد.
یکی از رهبران کارگری که اخیرا با ما آشنا شده است، سئوالی را مطرح کرده بود که در همین رابطه است. سئوال ایشان این بود که گاها در جلسات بین مدیریت و نمایندگان کارگران، از نمایندگان کارگران خواسته میشود که نیت مدیریت برای کاهش مزایا و دستمزد و بالا بردن ساعات و فشار کار و غیره را به کارگران اعلام کنند. نوشته دوستان ایران خودرو هم در جائی میگوید: "یک طرف مجمع مدیر عامل شرکت ایران خودرو همراه با هیت مدیره و نیروهای حراستی و یک طرف آن نمایندگان کارگران شرکت ایران خودرو که برای در خواست خواستهای خود رودروی مدیریت ایستاده بودند که همه آنها نماینده هر کار
گری بودند که نه حرف خود بلکه حرف دوستان کارگر سالن خود را مطرح می کردند و چهره‌ها همه مصمم برای رسیدن به خواستهای خود که ١٠ تیر برای آن اعتصاب کرده بودند …"
ابتدا باید این موضوع را روشن کنیم که این نمایندگان کارگران در هر کارخانه و محیط کاری، طی چه پروسه‌ای نمایندگی کارگران برای مذاکره و طرف شدن با مدیریت را کسب کرده‌اند. شاید بشود در کارگاهی با ١٠ ـ ١٢ کارگر، طی پروسه‌ای اعتماد کارگران را جلب کرد و بدون اینکه رسما مجمع عمومی برگزار کرد و شورا و سندیکائی داشت، و با در رابطه تنگاتنگ قرار گرفتن کارگران با همدیگر، کسی سخنگوی کارگران بشود. حتی در یک چنین موقعیتی هم سخنگوی کارگران نمیتواند و نباید خودسرانه تن به مطالباتی از جانب مدیریت بدهد که مستقیما و بطور منفی بر سرنوشت همکاران او تأثیر بگذارد. سخنگونی کارگران میتواند و بهتر است، از مدیریت بخواهد که وقتی از ساعات کار را به مجمع عمومی کارگران اختصاص بدهد که کارگران بتوانند در مورد این موضوع بحث و تبادل نظر بکنند. کارگران میتوانند این مجامع عمومی خود را روتین کنند و به کارفرما فشار بیاورند که هر از چند مدتی، ساعاتی از ساعات کار را به این موضوع اختصاص بدهد. جواب مدیریت هر چه باشد، فعال کارگری باید این فرصت را غنمیت بشمارد و مسئله مجمع عمومی را چه مدیریت تن بدهد و چه تن ندهد، مشغله کارگران بکند و هیچگونه تصمیمی بدون رأی اکثریت کارگران اتخاذ نکند.
موضوع اما در کارخانجات و محیط کارهای بزرگ با صدها و هزاران کارگر، مثل ایران خودرو و پالایشگاه‌ها و پتروشیمی‌ها، کاملا فرق میکند. در اینجا دیگر ابدا نمیتوان نماینده کارگری مثل نمونه بالا داشت. حتما باید در یک پروسه بحث و تبادل نظر و مجمع عمومی از قبل انتخاب شده باشند. هیچ کارگری به اندازه کافی نمیتواند معتمد کلا کارگران کارخانه‌ای با جمعیت ٣۵ هزار نفر، مثل ایران خودرو باشد. نمایندگان کارگران در چنین شرایطی باید بر اختصاص دادن مدیریت به ساعاتی از ساعات کار به مجمع عمومی کارگران تأکید و پافشاری کنند. حتی اگر نمایندگان کارگران در یک مجمعی انتخاب شده باشند، باید در مذاکراتشان با مدیریت خواست برگزاری روتین روز خاصی در ماه در ساعات کاری به هزینه مدیریت را مطرح کنند. و این ابدا نباید به این معنی تعبیر شود که جواب رد مدیریت آخر کار است. فعالین و نمایندگان کارگران باید به هر صورتی که امکان پذیر است، کارگران را منظما دور هم جمع کنند و بر سر مسائلی که مشغله عمومی کارگران است، بحث و گفتگو کنند. کارفرما مجبور است، همچنانکه در مورد ایران خودرو ثابت شد، نمایندگان کارگران را به رسمیت بشناسد. اما نمایندگانی که تصمیمی بر علیه منافع کارگران میگیرند و موضوع را به مجمع کارگران واگذار نمی کنند، دارند خودشان را به معرض مخاطراتی می گذارند که اعتماد کارگران را شاید برای همیشه از دست بدهند!
این موضوع مربوط به تشکل‌های غیررسمی کارگران است. حتی در تشکل‌های رسمی کارگران هم، مانند شورا و سندیکا، نماینده کارگران وکیل تمام و کمال و صاحب رأی او نیست. موضوعات مطرحه را باید بطور روتین در جلسات این سازمانهای کارگری به بحث و تبادل نظر گذاشت. باید نتایج مذاکرات را مرتب در جلسات شورا و سندیکا مطرح کرد و آنها را به بحث و تبادل نظر اعضای این تشکل واگذار کرد و تصمیم نهائی را آنجا اتخاذ کرد. یک مشکل اصلی ما با سندیکالیست‌ها و تریدیونیونیست‌ها همین است که آنها میخواهند صاحب رأی کارگر بشوند و برای مدتی تعریف شده، بجای آنها تصمیم بگیرند. کمونیستها اما میگویند که کارگران توده بی‌شکلی نیستند و باید در تمام تصمیماتی که بر سرنوشت آنها تأثیر دارد، شرکت داده شوند. بهررو در باره مسائل مطرح شده در این نوشته میشود بیشتر حرف زد و حتما در نوشته های دیگر جوانب مختلف آن را به بحث خواهیم گذاشت.
٢٣ اکتبر ٢٠٠٩