عصبانی بودن «اپوزیسیون » جنگ طلب ایرانی از توافقات هسته ای ومنطقه ای

واقعا ما با معجون عجیبی بنام «اپوزیسیون » ایرانی روبرو هستیم واز آن  رنج میبریم .سی سال است که هیچ جز ضرر وزیان جز بدنام کردن خویش در نزد مردم ایران نداشته ااند. روزی به دل صدام حسین  رفته اند وروز دیگر به سوی جناحهای مختلف قدرتها برای «تحریم وجنگ و قاطعیت » روی آورده اند واینگونه بدنامی برای خود وبخشی از «اپوزیسوین » خریده و میخرند. در عین حال مانند آقای یزدان حاج حمزه از «شورای ملی مقاومت » ایران  به کشورهای اسرائیل وعرب پند میدهند که درمقابل « رژِیم ایران یک جبهه » ایجاد نمایند که به مثابله به «دسیسه های رژیم » در منطقه وعراق بپردازد.

البته این عضو شورایملی مقاومت مجاهدین که باصطلاح «رئیس کمیسون  اقتصاد » بخوانید توپچی مجاهدین خلق هم  میباشند این خط جدید را زمانی میدهند که  همسان با «جبهه  ضد بنایدگرایی »خانم رجوی که کوششی چند ساله بود وهست که از «خطر هیتلر » و «بمب هسته ای » رژیم  غولی میساخته اند و با رزیم نازی ها مقایسه مینمودند  و مرتبا ومکررا نیز به آنها توصیه میکردند که با این رژیم «مماشات ومذاکره »ننمایید که مذاکره با این رژیم مانند مذاکره با «هیتلر » در جنگ جهانی دوم است  که البته این سخن سیاستمداران اسرائیل هم همیشه بوده و هست . این سیاست که البته همه اش برای ایجاد فضای جنگی و ایجاد جرقه جنگ وایجاد جرقه نجات برای مجاهدین از مخمصه عراق  است که از زمان اشغال عراق در آن گیر افتاده اند  ، رنگ خود را مقداری باخته است . این نوع از اپوزیسیون جنگ طلب ودر خط رژیم  دچار یک معجون متناقض تئوریک است  زیرا
ا: معتقد است که رژیم دارای دو «عصا» به گفته آقا ی مهدی ابریشمچی  همسر سابق خانم مریم رجوی  وعضو بلند پایه مجاهدین و رئیس «کمیسیون صلح »، البته جنگ بخوانید بهتر است ،  شورای مقاومت مجاهدین خلق میباشد . یکی عصای ایجاد «بحران خارجی » ودیگری «عصای سرکوب » داخلی . با همین تئوری البته در زمان جنگ بین ایران وعراق معتقد بودند که اگر عصای «جنگ رژیم » ترک بردارد ، در داخل هم «سرکوب ترک » برخواهد داشت و رژیم از هم میپاشد . البته آنزمان هم شعار «صلح وآزادی » مجاهدین در مقابل «جنگ جنگ » رژیم بود ولی عملا در یک جبهه جنگ وارد صحنه به نفع عراق شده بودند و عملا نیز خواستار صلح بین رژیم ایران و عراق صدامی نبودند ولی شعار صلح را میدادند و همزمان نیز برای آتش جنگ هیزم آوری میکردند مثل امروز . بهرروی با همین تئوری هم  بعد از توافق آتش بس بین رژیم ایران و صدام حسین اینها عملیات موسوم به «فروغ جاویدان »یا بقول بعضی از جداشدگانشان  «دروغ جاویدان » نمودند چون بر این اساس واین تئوری رژِیم اکنون دیگر از هم پاشیده بود وآقای رجوی شعار «دیدار ما در تهران » را در نشست قبل از عملیات میدادند و حتی محل مقر فرماندهی خود در تهران را نیز مشخص کردند. ولی نتیجه این عملیات ذهنی بر اساس آن تئوری عقب نشینی وشکست کامل ذهنیات آاقای رجوی در عمل بود که البته ایشان گناه را در نزد  ذهنیات «رهبرایدئولژیک » وتئوریهای  «خداگونه »خود ندانسته بلکه مشگل را در این دیدند که  جنگجویانشان «صددر صد و خالص » همراه نبوده اند وبرای همین «خداوند یقه اشان را گرفته وآنها را باز گردانده است » . وهرگز به عنوان «رهبر انقلاب نوین » با کمک سلاحهای بیگانه ودیکتاتوری مانند صدام جوابگوی این حرکات نظامی شکست خورده نبوده ونیستند که منجر به کشته شدن هزاران انسان شده است .
بهرروی گریزی بود به گذشته برای پند گرفتن ومقایسه برای حال … بر همین اساس یعنی تئوری دو عصا اکنون نیز بسیاری ا ز گروههای  جنگ  طلب  وفرصت طلب اپوزیسیون معتقد به این میباشند از یک طرف که رژیم به «صدور بحران » برای «سرپوش گذاشتن » بر بحرانهای داخلی وسرکوب داخلی استفاده میکند.
خوب این معقول هم هست وقابل قبول ! و از یک طرف  هم بخشا اپوزیسیون چپ هم معتقد است که این فضاسازیهای جنگی در منطقه و میلیتازیزه شدن آن به نفع مردم منطقه از جمله مردم ایران و جنبش مردم زحمتکش نیست .

این هم معقول است و درست ومنطقی !
ولی به محض اینکه مذاکراتی برای حل مساله هسته ای وبحران هسته ای که  برداشته میشود این حضرات دچار مشگل میشوند و این را «مشروعیت بخشی » به رژیم ایران میدانند ویا عصبانیت خود را از این گونه مذاکرات به وضوح نشان میدهند و از مذاکره با رژیم ناراضی میباشند ویا از اینکه کلینتون بگوید «مساله هسته ای ایران صلح آمیز است » دچار مشگل میشوند ومانند سایت دیدگاه ضمن گزارش این خبر تیتری  این چنین مینیویسد « کلینتون هم بعله !» ود رادامه خبر نیویورک تایمز از که از قول هیلاری کلینتون گفته شده است که « اهداف هسته ای ایران صلح امیز است » را درج میکند. ویا  سرمقاله خود را در روز بیست وسوم اکتبر با تیتر «مذاکرات هسته ای  ومشروعیت برای رژیم » درج مینماید ویا در بخش کامنت گزارش «مذاکرات رِم واسرائیل » خود از قول یک نفر از موضع چپ این رژیم را «ساخته وپرداخته امپریالیسم و صهیونیزم » میداند .
این نوع اپوزیسیون در عمل دچار تناقض میباشند چون از  یک طرف خواستار فشار وعدم مذاکره با رژیم میباشند وا زطرف دیگر در عمل در خط رژیم ،چون موافق  عدم مذاکره وحل بحران خارجی  وگرفتن «صدور بحران » از رِژیم عملا از  فضای بحران سازی و جنگی استقبال میکنند و در بهترین شکل آنرا «فشار »به رژیم و «قاطعیت » درمقابل رژیم ترجمه میکنند که تا حد ایجاد فضای  جنگی  وجنگ به پیش میروند . ودر همین جهت است که در استفاده از «بحران » وفضاسازی با رِژیم در یک خط میباشند .
مثلا اگر رژیم از مساله فلسطین واسرائیل در سطح منطقه وکشور و فضای جنگی ومیلیتازیر  شدن آن همراه با امپریالیسم سود میبرند پس برعکس آن باید از کاهش دادن این نوع فضای جنگی و میلیتازیره شدن استقبال کرد ولی اینها دل نگران میباشند علت آن هم این است که این نیروها تکیه بر مردم  نمیکنند برعکس این افراد و گروهها امید به جنگ و بحران سازی دارند ودقیقا هر انسان آگاه ومتعهدی به مردم میداند که در این فضا های جنگی و میلیتاریزه شدن این مردم وجنبش واقعی مردم زحمتکش وکارگران نیست که رشد میبکند بلکه این ارتجاع
ونیروهای ارتجاعی  میباشند  که امکان رشد دارند چون تکیه بر قدرتها میکنند و دقیقا از همین نقطه است که  نیروهای ارتجاعی مانند مجاهدین ، سلطنت طلبان  ویا حزب کمونیست کارگری فرصت طلبانه خواستار دامن زدن به فضای جنگی به عنوان «قاطعیت » درمقابل رژیم میباشند در صورتیکه در صورت کاهش فضای جنگی وبحران خارجی این بحرانهایی که رژیم در جهت  صدد صدور آن میباشند به درون رژیم  فرو میریزد و بحرانهای داخلی اش را دامن میزند ورژیم را درم قابل خاسته های دمکراتیک وبرابری طلبانه مردم قرار میدهد ،  ولی اپوزیسیون مرتجع دقیقا در خط فضا سازی جنگی ومیلیتازیزه  شدن منطقه توسط امپریالیسم وارتجاع منطقه و صهیونیزم در خط ایجاد بحران حرکت میکند  وهمچنان از هرگونه کاهش فضای خفقان  جنگی ، میلیتازیسم در منطقه ودرکشور دلخوری خود را به گونه های متفاوت نشان میدهد.
ن.هدایت ، بیست وسوم اکتبر
www.naderhedaiat.tk