گروههای مختلف مذهبی که با سرکوب خونین و وحشیانه دستاوردهای انقلاب ۵۷ مردم ایران، حکومت اسلامی را بنیان گذاشتند، شیوههای مختلفی به کار میگرفتند تا هم جایگاه محکمی برای خود در تقسیم قدرت کسب کنند و هم به تثبیت حکومت اسلامی یاری برسانند. البته در نزد آنها به وجود آوردن یک دشمن «خارجی»، با هدف انحراف افکار عمومی از واقعیتهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کشور نیز جایگاه مهمی داشته و هنوز هم دارد.
یکی از وقایعی مهمی که در آن دوره به تثبیت حکومت اسلامی کمک کرد، اشغال سفارت آمریکا در تهران، توسط دانشجویان موسوم به «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» بود.
حدود سی سال پیش، روز سیزدهم آبان ماه ۱۳۵۸ خورشیدی برابر با ۴ نوامبر ۱۹۷۹ میلادی، راهپیمایی بزرگی در مقابل ساختمان سفارت آمریکا در تهران برگزار شد. راهپیمایان خواستار استرداد شاه سابق از آمریکا به ایران بودند. محمدرضا شاه پهلوی، برای درمان پزشکی به آمریکا سفر کرده بود. گروهی از تجمعکنندگان موسوم به «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» به ساختمان سفارت آمریکا هجوم بردند و تمام کارمندان حاضر در سفارتخانه را به گروگان گرفتند.
در جریان تصرف سفارت آمریکا، ۵۲ کارمند و دیپلمات حاضر در این سفارتخانه، به گروگان گرفته شدند. این واقعه از همان هنگام و در متن تلاطمات سیاسی جامعه ایران، دستاویز مناسبی به دست گروهها و فرقههای اسلامی و در راس همه خمینی قرار داد که از آن برای به دست گرفتن قدرت و تثبیت موقعیت خود و سرکوب هر چه بیشتر دستاوردهای انقلاب ۵۷، بهره بگیرند. بر این اساس، اشغال سفارت آمریکا در تهران و اسارت کارکنان آن، از مهمترین وقایع پس از انقلاب ایران و از پرسروصداترین رویدادهای تاریخ دیپلماسی قرن بیستم بوده است.
خمینی که بلافاصله این اقدام دانشجویان خط امام در اشغال سفارت آمریکا را نه تنها مورد تایید قرار داد، بلکه آن را «انقلاب دوم» نامید. در حالی که قبل از اقدام دانشجویان خط امام، چریکهای فدایی هم به این سفارت حمله کرده بودند. اما نه تنها این اقدام سیاسی آنها را هیچ کدام از مقامات حکومت اسلامی تایید نکرده بودند، بلکه شدیدا هم با آن به مخالفت برخاسته بودند. خمینی، با این اقدام دانشجویان، فرصت مناسبی به دست آورد تا از آن به عنوان یک اهرم سیاسی هم در صحنه داخلی کشور و هم در صحنه بینالمللی استفاده کند.
شورای انقلاب که سیاست خارجی آن را ابوالحسن بنیصدر، اداره میکرد که جانشین ابراهیم یزدی شده بود پس از آن که میانجیگریهای متعدد را نپذیرفتند، نخست در روز بیست و هشتم آبان – نوزدهم ماه نوامبر ۱۹۷۹، سیزده نفر را آزاد کردند. در این گروه ۱۳ نفری، دوازده زن و یک آمریکایی آفریقایی تبار وجود داشت. سپس قضیه را به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارجاع دادند و به صراحت مبادله گروگانهای آمریکایی با شاه را پیشنهاد کردند. وقتی شورای امنیت، حکومت اسلامی ایران را محکوم کرد، مواضع دولت آمریکا آنچنان تقویت گردید که دست به اقدامات تلافیجویانه زد.
جیمی کارتر رییس جمهوری وقت آمریکا، نه تنها استرداد شاه را رد کرد، بلکه به قصد فشار برای آزادی گروگانها، دو هفته بعد رییس جمهوری تمام داراییهای ایران را که رقمی در حدود ده میلیارد دلار در بانکهای آمریکایی بود، مسدود کرد. کارتر، واردات نفت را از ایران دو روز پیش از این دستور ویژه متوقف کرده بود . وی، دست به تحریم ایران زد که تقریبا بسیاری از کشورها نیز آن را پذیرفتند.
گروگانگیرها، بعدا یک گروگان دیگر را نیز در ماه آوریل سال ۱۹۸۰ میلادی رها نمودند و بقیه، یعنی ۴۸ نفر دیگر را در اسارت خود نگاه داشتند .
اسناد و پروندههای سفارت قبل از اشغال، توسط کارکنان آن با دستگاه کاغذ خردکنی به حالت رشتههای باریکی درآمده بودند، توسط دانشجویان پیرو خط امام، بازسازی میشدند و شخصیتهایی که با «شیطان بزرگ» در ارتباط بودند، مورد بازخواست و باجخواهی و افشاگری قرار میگرفتند. آنان دهها جلد کتاب از اسناد دیپلوماتیک آمریکا را انتشار دادند که عملا به جز اطلاعات معمولی چیز دیگری در برنداشتند و حتی واقعی و عدم واقعی بودن این اسناد را نیز هیچکس غیر از دانشجویان پیرو خط امام و برخی مقامات رده بالای حکومتی نمیداند. هر روز در مقابل سفارت آمریکا تظاهرات برپا میشد و اخبار و اطلاعات جدیدی را دانشجویان به اطلاع مردم میرساندند و شعارهایی بر علیه آمریکا سر میدادند.
اشغال سفارت آمریکا، اگرچه به گفته عاملانش، اقدامی از پیش طراحی شده نبود، اما به هر حال، پیامدهایی وسیع و دامنهداری در عرصههای سیاست داخلی و خارجی حکومت اسلامی به بار آورد.
سفارت آمریکا در ایران، طی چند ماه تبدیل به مرکز فعالیتهای سیاسی و تبلیغاتی حکومت اسلامی شد. اعلامیههایی که دانشجویان تقریبا روزانه منتشر میکردند و به مسایل گروگانها و همچنین به موضوعات مختلف داخلی ایران و جهان میپرداختند.
این رویداد کم سابقه، دولت موقت به ریاست مهندس مهدی بازرگان را با بحران جدی روبرو ساخت. رابطه ایران و آمریکا قطع شد و بحرانی میان دو کشور پدید آمد که تاکنون ادامه دارد.
سقوط دولت موقت و قدرتگیری جناح حزبالهی حکومت اسلامی و تبدیل آمریکا به اصلیترین دشمن انقلاب، انقلاب فرهنگی، جنگ ایران و عراق و غیره تاثیر تعیینکنندهای بر تحولات و رویدادهایی گذاشتند که سیمای درونی و چهره جهانی حکومت اسلامی را رقم زدند.
بنا بر گفتهGaddis Smith ، تاریخنگار آمریکایی، بحران گروگانها پس از جنگ جهانی دوم بیش از هر ماجرایی توجه فراوان رسانهها و تلویزیونها را به خود معطوف کرده بود.
جیمی کارتر، رییس جمهوری وقت آمریکا در آن روزها از تصمیم خود برای نجات گروگانها گفت که با مطالعه وقایع ایران و خطرات فزایندهای که متوجه گروگانها بوده و با درک این واقعیت که آزادی آنها در زمانی زود نامحتمل است؛ تصمیم گرفته است تا طرح عملیات نجات را به اجرا در آورد.
اما طرح رییس جمهوری وقت آمریکا با سقوط سه هلیکوپتر از هشت هلیکوپتری که در طوفان شن در ایران در نزدیکی طبس سقوط کرد، شکست خورد و ماموریت گروه ویژه نجات گروگانها در اردیبهشت ۱۳۵۹ – آوریل سال ۱۹۸۰، بینتیجه ماند .
برنامههای تلویزیونی سراسری آمریکا پوشیده از تصاویر گروگانها بود چرا که اتفاق در تاریخ آمریکا بیسابقه بود. پوشش خبری بینهایت گسترده رسانههای همگانی آمریکا از جمله برنامههای ویژه در شب، پاسخی بود به هیجانات و احساسات مردم درباره شرائط و وضعیت گروگانها.
در بهمن ۱۳۵۸ – فوریه ۱۹۸۰، آیتالله خمینی اعلام کرد که گروگانها را تا زمانی که آمریکا به خواستههای مشخص وی توجه نکند، آزاد نخواهد کرد. این خواستهها عبارت بودند از باز گرداندن شاه به ایران برای محاکمه، بازگرداندن ثروت شاه به ایران و این قول که آمریکا در آینده در کارهای داخلی ایران دخالت نکند .
مذاکرات برای بازگشت دیپلماتهای آمریکائی پس از آن که شاه در پنجم مرداد ۱۳۵۹ – بیست و هفتم ژوئیه ۱۹۸٠ میلادی، درگذشت، با میانجیگری الجزایر شروع شد. گروگانهای آمریکایی ۴۴۴ روز بعد از حمله دانشجویان پیرو خط امام به سفارت آمریکا در تهران، در روز ۳۰ دی ۱۳۵۹ – بیستم ژانویه سال ۱۹۸۱ میلادی، و لحظاتی پس از مراسم سوگند «رونالد ریگان»، رییس جمهوری جدید آمریکا آزاد شدند.
کمی بعد اعلام شد که هواپیمای حامل ۵۲ گروگان در نخستین مرحله بازگشت به آمریکا از فضای هوایی ایران خارج شده و همه آنها زنده، سلامت و خوب هستند.
گفته میشود تنش گروگانگیری در شکست «جیمی کارتر» رییس جمهوری وقت آمریکا در انتخابات مجدد ریاست جمهوری بسیار موثر بود .
تحلیلها و ارزیابیهای گوناگونی در میان کسانی که در اشغال سفارت آمریکا، نقش اول را داشتند و تقریبا همگی بعدا از عناصر موثر سیاسی و چهرههای شاخص حکومت اسلامی شدند. برخی سعی کردند از آن واقعه دوری کنند و به طور تلویحی آن را یک خطای سیاسی بنامند. اما بیشتر سعیشان بر این است که آن را شامل زمان بدانند و توجیهشان حال و هوای انقلابی آن روزگار است تا از این طریق از خود رفع مسئولیت کنند. در اینجا به اظهارنظر دو تن از آنها و همچنین اظهارنظر وزیر امور خارجه وقت حکومت اسلامی، اشاره میکنیم.
ابراهیم اصغرزاده، یکی از طراحان اصلی اشغال سفارت آمریکا، در یک اظهارنظری گفته است: «ما برنامه دقیق و حساب شدهای برای اشغال سفارت نداشتیم. هیچ برنامهای هم نبود که کسی گروگان گرفته شود. ما گروهی دانشجو بودیم که قصد داشتیم یک اقدام اعتراضی انجام دهیم. درباره اقدام ما باید در فضای پرتنش آن دوران داوری کرد، یعنی دنیای دوقطبی دوران جنگ سرد، که بین دو اردوگاه سیاسی حاکم بر جهان، رقابت شدیدی وجود داشت. هواداران انقلاب عقیده داشتند که آمریکا، از زمان کودتا علیه دولت ملی دکتر مصدق، در برابر مردم ایران قرار گرفته است. در جریان انقلاب هم آمریکا به حمایت از رژیم شاه ادامه داد. ما در اعتراض به ورود محمدرضا شاه به آمریکا، به طرف سفارتخانه رفتیم.»
اصغرزاده، طوری قضیه اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری را بیان میکند که انگار یک واقعه بسیار ساده و پیش پا افتادهای روی داده است. در حالی که آینده یک کشور و سرنوشت یک نسل از مبارزه انقلابی، از جمله تحت تاثیر این واقعه قرار گرفت. بنابراین، به نظر نمیرسد که اشغال سفارت آمریکا، آن طور که اصغرزاده ادعا میکند، صرفا محصول «حرکت احساسی» یک گروه دانشجوی دانشجویی» مسلمان بوده است؟! چرا که در آن صورت، خمینی بلافاصله از این اقدام آنها حمایت نمیکرد.
سال گذشته «دویچه وله» با عباس عبدی، از دانشجویان مرتبط با «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» مصاحبهای انجام داده است که بخشهایی از آن را میخوانیم:
دویچه وله: ۲۹ سال پیش در چنین روزی شما و جمعی دیگر از همفکرانتان سفارت آمریکا در تهران را اشغال کردید، عملی که باعث شد روابط ایران و آمریکا تا به امروز قطع باشد. آیا آن زمان فکر میکردید که عواقب این حرکت شما ۲۹ سال طول بکشد؟
عباس عبدی: طبعا کسی چنین فکری نمیکرد، دلیلش هم این است که آن رویداد به خودی خود نبود که این عواقب را منجر شد بلکه اتفاقاتی که بعد از آن رویداد افتاد بیشتر منجر به این عواقب شد. شما میدانید که آن روابط مدتها بعد قطع شد نه بلافاصله بعد از آن اتفاق. آن تبعاتی که بعد از این اتفاق به وجود آمد، حمایتی که از این قضیه شد و بعد برخوردی که طرفین با هم در این موضوع داشتند، منجر به این قضیه شد. اما وضعیت امروز روابط ایران و آمریکا به نظر من ربط چندانی به این موضوع ندارد، گرچه این موضوع هم بیان میشود. اما اگر قرار بود این موضوع تاثیر تعیینکنندهای بر روابط دو کشور میداشت به طریق اولی در زمان ریگان که هم بسیار نزدیک به این واقعه بود هم یک رییس جمهور کلاسیک آمریکا بود و بسیار هم قدرتمند، در آن موقع باید این رویداد تاثیر مخربتری را روی روابط میگذاشت. اما شما میدانید که آقای ریگان برای بهبود رابطه و ایجاد رابطه، آقای مکفارلین را با یک هواپیما و حتی با اسلحه به ایران فرستاد. این که میبینید امروز این طور شده هیچ ارتباطی به این قضیه ندارد…
دویچه وله: ممکن است بفرمایید، چطور چنین چیزی ممکن است؟
عباس عبدی: ملت ایران به دلیل ۲۸ مرداد همیشه خودش را از آمریکا طلبکار میدانست، یک جور احساس حقارت آن قضیه همیشه در ذهن ما بوده و آن احساس حقارت با این اتفاق برطرف شده… بنابراین ما میتوانیم این قضیه را مستمسک قرار دهیم. من بارها هم گفتهام یک – یک مساوی، قبلا یک، هیچ بود، حالا شده یک یک. بنابراین دیگر ما برای بهبود رابطه در بند آن گذشته حقارتباری که آمریکا با ما رفتار کرده نخواهیم بود. خیلی راحت از این نظر هم میشود به این قضیه نگاه کرد.
ابراهیم یزدی، دبیرکل نهضت آزادی که در آن وقت وزیر خارجه ایران بود، به گزارش خبرنگار «ایلنا»، سهشنبه ۱۲ آبان ۱۳۸۳، وی در جلسه «بررسی سیاست خارجی ایران نسبت به آمریکا» که از سوی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی برگزار شد، گفت: پس از گذشت سالها از واقعه ۱۳ آبان، لازم است بازبینی مجددی به این واقعه داشته باشیم… این حادثه مناسبات قدرت را به نفع یک جریان سنتگرا تغییر داد. اگر چه نظر دانشجویان این نبود، اما پیامد حرکت آنها این بود… عملی که در ۱۳ آبان سال ۱۳۵۸ انجام شد، عملی خلاف منافع و مصالح ملی بود…»
آنچه که در اظهارنظر مقامات و سران حکومت اسلامی و در اظهارنظرهای دانشجویان سابق اشغال کننده سفارت آمریکا، بیان نمیشود این است که در بطن اشغال سفارت آمریکا، هجوم همه جانبهای به دستاوردهای انقلاب ۵۷، آغاز شد: حمله به کردستان، حمله به ترکمن صحرا، حمله به تجمعات، ممنوعیت فعالیت احزاب و سازمانهای سیاسی، تشکلهای دمکراتیک، تسخیر رسانهها و فعال کردن جوخههای مرگ و … بنابراین، هر تلاش و فعالیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی سکولار و آزادیخواهانه و برابریطلبانه، به بهانه همکاری و هم جهتی با «آمریکا» و «ضدانقلاب» شدیدا سرکوب شد.
از سوی دیگر با اشغال سفارت آمریکا، اولا حکومت اسلامی یک دشمن خارجی تراشید که در آن زمان مردم ایران نفرت زیادی از این دشمن، یعنی دولت آمریکا داشتند؛ چون که سالهای زیادی مدافع حکومت شاه بود و به خصوص سازمان سیا در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نیز نقش مهمی داشت. دوما، از این طریق حکومت اسلامی، نیرویهای زیادی را پشت سر سیاستهای خود کشید و تا حدودی موقعیت خود را تثبیت کرد. سوما، چپ آن زمان که عمدتا چپ رادیکال ضدامپریالیسم و یا حزب توده و بخش اکثریت چریکهای فدایی خلق بودند که از حکومت اسلامی دفاع میکردند؛ این چپ به طور کلی در مقابل اقدام «ضدامپریالیستی» دانشجویان مسلمان پیرو خط امام که سفارت آمریکا را اشغال کرده بودند خلع سلاح سیاسی شدند و یا بیش از پیش پشت سیاستهای حکومت اسلامی و «امام ضدامپریالیست؟!» رفتند.
در واقع، اشغال سفارت آمریکا در تاریخ ۱۳ آبان ۱۳۵۸، هم به تثبیت حکومت اسلامی کمک کرد و هم زیر پای چپ ضدامپرالیسم(صرفا امپریالیسم آمریکا) را خالی کرد و هم توجیهگر همه جنایات حکومت در آن دوره بود، واقعه مهمی در تاریخ سیاسی ایران محسوب میشود. بر این اساس، مساله سیاسی اشغال سفارت آمریکا در تهران و رویدادهای پس از آن، کماکان در چارچوب تحلیل یک پدیده تاریخی امری مهم است.
مساله مهم دیگری که باید در اینجا به آن تاکید کنیم این است که در مقطع اشغال سفارت، دانشجویان عضو سازمان دانشجویان مسلمان در دانشگاهها در اقلیت بودند و گرایش چپ در دانشگاهها قویتر بود. اشغال سفارت به منظور ابراز وجود دانشجویان مسلمان هوادار حاکمیت بود که در مبارزه با امپریالیسم از سازمانهای چپ پیشی بگیرند. در ادامه این اقدام بود که چند ماه بعد هم «انقلاب فرهنگی» را راه انداختند تا به کلی مخالفین و به ویژه گرایش چپ و کمونیست را از دانشگاهها تصفیه کنند.
از سویی اشغال سفارت آمریکا، برای دولت آمریکا هم فرصتی را فراهم کرد که افکار عمومی را در غرب برعلیه ایران بشوراند و با ترساندن کشورهای منطقه، پایگاههای نظامی بیشتری را در کشورهای حوزه خلیج فارس تاسیس کند.
در اثر این اقدام دانشجویان پیرو خط امام، میلیاردها دلار ثروت ایران در آمریکا بلوکه شد، جنگی روی داد که صدها هزار کشته و معلول از ایران و عراق و تقریبا فقط هزار میلیارد دلار هزینه برای ایران برجای گذاشت. تحریم اقتصادی به ایران تحمیل شد و میلیاردها دلار دیگر به اقتصاد ایران ضرر زد که میتوانست در جهت رفاه عمومی مردم به کار گرفته شود.
اشغال سفارت آمریکا در آن زمان، در بطن تحولات و رویداهای آن دوره و تعرض حکومت اسلامی علیه انقلاب مردم ایران، جنگ در کردستان، ترکمن صحرا و حمله به تجمعات زنان، تظاهراتها، احزاب و تشکلهای دمکراتیک، رسانهها، تهدید و ترور، زندان، شکنجه و اعدام انقلابیون واقعی همراه بوده است. بنابراین، این واقعه از نقاط تاریک تاریخ ایران است.
اکنون نزدیک به سه دههای که از اشغال سفارت آمریکا و قطع روابط دپیلماتیک دو کشور میگذرد، هر رویداد قابل توجه و مرتبط با منافع ایران، به شکلی متاثر از میزان دشمنی حکومت اسلامی و آمریکا بوده است.
پرونده فعالیتهای اتمی، بحث حقوق بشر، اصلاحات، منازعات مرزی بر سر جزایر جنوب و در دریای مازندران در شمال کشور، تروریسم، روند صلح خاورمیانه، حضور در سازمان تجارت جهانی، دسترسی به تکنولوژی نوین، تحریم اقتصادی و سرمایهگذاری در صنعت نفت و غیره تنها مواردی از فهرست بلندبالایی هستند که مستقیم و غیرمستقیم در پیوند با جدل و کمکش و رقابت و رابطه ایران و آمریکا است.
برخی از منتقدان و مخالفان سیاستهای حکومت اسلامی، بر این باورند که در مقابل یک گروگانگیری ۴۴۴ روزه، اکنون حدود سه دهه است که دستکم بخشی از منافع ایران، تحت تاثیر این گروگانگیری بوده است.
هر سال حکومت و رسانههای حکومتی و در راس همه صدا و سیما، بیشترین هیاهو و تبلیغات را راه میانداختند. تا دیروز روابط موجود میان حاکمان ایران و آمریکا، پرتنش بود و مذاکراتشان هم کاملا محرمانه برگزار میشد اما امروز طرفین در سطح علنی گامهایی را در جهت مذاکرات و معاملات خود برداشتهاند. هر چند که هنوز مذاکرات پشت پرده آنها روشن نیست؛ به خصوص سفر غیرمنتظره اخیر منوچهر متکی وزیر امور خارجه حکومت اسلامی از نیویورک به واشنگتن که مستلزم مجوز مخصوص دولت آمریکا بود و بحث بر سر این که وی حامل نامه کاملا محرمانه علی خامنهای رهبر حکومت اسلامی به باراک اوباما رییس جمهور آمریکا بود. و یا مذاکرات رسمی نمایندگان طرفین در رابطه با فعالیتهای اتمی حکومت اسلامی که برای اولین بار صورت گرفت.
البته عادی سازی روابط حکومت اسلامی و آمریکا، چندان سهل نخواهد بود. برای مثال حکومت اسلامی اکنون بیش از هر زمان دیگری در موضع ضعف قرار دارد و کشمکش و رقابت جناحهای درون حکومت از یک سو و اعتراضات مردمی از سوی دیگر در جریان است. حکومت اسلامی، همچنین در نزد افکار عمومی مردم جهان نیز به مراتب منفورتر از گذشته است.
از سوی دیگر، کنگره آمریکا روز پنجشنبه ۱۶ اکتبر ۲۰۰۹، قانونی را برای امضای نهایی به کاخ سفید فرستاد که برای فشار بر حکومت اسلامی و وادار ساختن این حکومت به متوقف ساختن غنیسازی اورانیوم تدوین شده است. اگر این قانون به امضای رییس جمهور ایالات متحده برسد، کمپانیهای غیرآمریکایی که بیش از یک میلیون دلار به ایران فراوردههای نفتی میفروشند از فهرست فروشندگان نفت به وزارت انرژی آمریکا حذف میشوند.
جان کیل و سوزان کالینز، دو سناتور جمهوریخواه، در بیانیهای که پس از تصویب این قانون در مجلس نمایندگان صادر کردند خطاب به کمپانیهای خارجی گفتند: «میتوانید با ما و اقتصاد ۱۳ تریلیون دلاری آمریکا معامله کنید یا با ایران و اقتصاد ۲۵۰ میلیارد دلاریاش.»
ایران به عنوان چهارمین تولیدکننده بزرگ نفت در جهان حدودا پنج درصد عرضه جهانی نفت را در اختیار دارد، اما برای ۴۰ درصد مصرف داخلی بنزین خود وابسته به واردات است. بخش اعظم این واردات از طریق پنج کمپانی اروپایی و یک کمپانی هندی تامین میشود.
از اوایل ماه جاری میلادی که وجود دومین تاسیسات غنیسازی ایران در نزدیکی شهر قم افشا شده است، اعضای مجلس نمایندگان و سنای آمریکا بر تلاشهای خود برای افزایش فشار بر ایران افزودهاند. بنابراین، روند مذاکرات نمایندگان حکومت ایران و آمریکا، با افت و خیز زیادی همراه خواهد بود؛ به خصوص احتمال تصویب تحریمهای بیشتر در شورای امنیت سازمان ملل نیز زیاد است. این تحریمها باعث گرانی و تورم بیشتری در ایران شده و قبل از این که ضرری به حاکمان قدارهبند ایران برساند، زیست و زندگی مردم عادی را تحت فشار قرار میدهند. بنابراین، باید با تحریم اقتصادی مخالفت کرد و بر بایکوت سیاسی حکومت اسلامی تاکید نمود.
حکومت اسلامی، هر سال به مناسبت ۱۳ آبان، تبلیغات وسیعی را با سازماندهی برنامههای مختلف را میانداخت. اما احتمالا ۱۳ آبان امسال، از دو منظر متفاوت خواهد بود. اول این که هماکنون مذاکرات مستقیم مقامات حکومت اسلامی و آمریکا به ویژه بر سر مساله اتمی حکومت اسلامی در جریان است؛ و دوم این که جناح اصلاحطلب حکومت اسلام