آیا اعدام سلاح طبقه ی کارگر است؟ نقدی بر مقاله ی رفیق سربلند

رفیق سربلند مقاله ای با عنوان « قانون اعدام، چه باید کرد؟»  را که چهار سال پیش به رشته ی تحریر درآورده، دوباره به مناسبت روز مبارزه علیه اعدام در سایت من و پالتاک منتشر کرده است. رفیق سربلند، مخالف لغو حکم اعدام است و در این مقاله کوشیده دلایل مخالفت خود را توضیح دهد. من به سهم و زعم خود می کوشم با نقد دلایل وی، باب گفت- و- گویی روشنگر در این باره را بگشایم.

رفیق سربلند در ابتدای مقاله ی خود به صراحت می گوید: « ما خواهان لغو قانون اعدام در حکومت هاى آدمکشى مانند جمهورى اسلامى هستیم اما اجازه نداریم حق  مجازات کسانى که دستشان بخون خلق آلوده است را از توده ها بگیریم.» از این عبارت رفیق سربلند می توان دو نتیجه گرفت؛ نخست آن که ایشان خواهان لغو حکم اعدام در حکومت های آدم کش است، اما از  حق مجازات اعدام در حکومت های انقلابی و کارگری دفاع می کند. دوم آن که ایشان ضمن دفاع از اعدام جنایت کاران حاکم و تبه کاران سیاسی، مخالف اجرای حکم اعدام برای جانیان و تبه کاران غیر سیاسی است. ایشان در ادامه نیز تاکید می کنند که : « اینگونه احکام بندرت و در شرایط بسیار خاصى اجرا خواهد شد.»  رفیق سربلند مبنای نظری رویکرد خود به تعیین و تعریف حقوق جزایی به طور عام و مجازات اعدام را به طور خاص این گونه توضیح می دهد: « به اعتقاد من مجازات بطور کلى و اعدام بطور خاص تابع شرایط مبارزه طبقاتى خواهد بود و نمىتوان جدا به آن نگریست. این روند مبارزه طبقاتى است که اجازه استفاده از اینگونه ابزارها را به طبقه کارگر مىدهد و هیچ جریان سیاسى اجازه ندارد از همین الان براى توده ها تعیین تکلیف کند. مردم حق دارند خود در این مورد تصمیم بگیرند و از همه مهمتر هیچ کس اجازه ندارد طبقه کارگر را از سلاحش خلع کند. بیاد داشته باشیم که انقلاب پرولترى یعنى حاصل  قرنها مبارزات یک طبقه ، حاصل بخون خفته شدن هزاران هزار کارگر و زحمتکش ، یعنى حاصل تلاش قرنها ، پس اگر بزرگى این اتفاق را درک کنیم نخواهیم توانست این طبقه را براحتى از سلاح هاى در دستش محروم کنیم.» اول آن که به باور من مبنای نظری رفیق سربلند قدری نیاز به تدقیق تئوریک دارد. دقیق تر آن است که بگوییم: تعیین و تعریف حقوق جزایی در تحلیل نهایی تابع مناسبات تولیدی و سطح رشد مبارزه و آگاهی طبقاتی به طور کلی و تابع سطح رشد مبارزه و آگاهی حقوقی- سیاسی به طور ویژه است. اما آیا از این گزاره ی نظری می توان چون رفیق سربلند این نتیجه ی عملی را گرفت که هیچ جریان سیاسی حق ندارد از همین حالا حق استفاده کردن از اعدام را از توده ها بگیرد. به باور من به هیچ وجه نمی توان این نتیجه را گرفت. زیرا تمام جریان های سیاسی حق دارند از همین حالا درباره استفاده کردن یا استفاده نکردن از حکم اعدام سخن بگویند و مواضع خود را به روشنی اعلام کنند. همان گونه که خود رفیق سربلند از همین حالا بر استفاده کردن از این حق تاکید می کند. دوم آن که رفیق سربلند بدون هیچ توضیح و استدلالی این گونه القا می کند که اعدام سلاح طبقه ی کارگر است و مخالفت با مجازات اعدام به مثابه خلع سلاح کردن طبقه ی کارگر است. حال آن که اعدام به هیچ وجه سلاح ویژه ی مبارزه ی طبقه ی کارگر نبوده و نیست، اعدام همواره سلاح ویژه ی طبقات حاکم بوده. البته به هیچ وجه کتمان نمی توان کرد که از این سلاح طبقات حاکم، بسیاری از احزاب کمونیست و دولت- حزب های به اصطلاح سوسیالیستی نه فقط علیه دشمنان طبقه ی کارگر، بل علیه خود طبقه ی کارگر نیز به طور گسترده ای بهره برده اند. متاسفانه همین استفاده ی عملی، سبب شده است که برخی با استناد به آن گمان برند که اعدام سلاح طبقه ی کارگر و شکلی از مبارزه ی سوسیالیستی است.

رفیق سربلند می گوید: « قبل از هر چیزى باید دید چه کسانى خواهان لغو حکم اعدام هستند و با طرح این مسئله چه چیزى را دنبال کرده و دلایلشان چیست؟»  سپس در پاسخ به پرسشی که خود طرح کرده است چنین می گوید: « با کمى جستجو کسانى  که در صف مخالفین حکم اعدام قرار دارند را خواهید شناخت. جریانات حقوق بشرى که شیفته روشهاى حکومتى امپریالیستى  هستند، آنانى که دستشان بخون ملت آلوده است مانند جناح هاى مختلف جمهورى اسلامى و سازمانهایى مانند اکثریت و حزب توده ، جریانات سازشکار رفرم طلب  مانند راه کارگر، و گروه هایى که امیدشان به چراغ سبز امپریالیست هاست، مانند حزب کمونیست کارگرى. به غیر از جریانات نامبرده شده شما هرگز سازمان کمونیستى و رادیکالى را نخواهید یافت که اینچنین به پاى لغو حکم اعدام رفته باشد. » چنان که می بینید پذیرش اجرای حکم اعدام، نزد رفیق سربلند در عمل به معیاری تبدیل شده است که وی به مدد آن نیروهای کمونیست و رادیکال را از نیروهای سازش کار و خیانت پیشه متمایز می کند. به باور وی هرگز هیچ سازمان کمونیست و رادیکالی به پای لغو حکم اعدام نمی رود، در نتیجه اگر رفت نمی تواند کمونیست و رادیکال باشد.

در جای دیگر نیز می گوید: « تمامى آنها( مخالفان حکم اعدام) اما در یک مسئله مشترکند که آن تلاش براى بوجود آوردن ائتلافى میان تفکرات راست و سازشکار است. مى بینید که پشت همین شعار با کثیفترین جریانانت ضد خلقى همصدا مى شوند .» ایشان اگر به این پرسش پاسخ می داد که چه کسانی خواهان اجرای حکم اعدام هستند؟  بخوبی می دید که موافقان حکم اعدام فقط نیروهای کمونیست و رادیکال نیستند، بل در کنار آن ها بسیاری از نیروها و احزاب و دولت های ارتجاعی نیز در حرف و عمل خواهان اجرای حکم اعدام هستند. به همین اعتبار با منطق داوری ایشان می توان گفت، کمونیست ها ی موافق اعدام نیز پشت همین شعار با ارتجا
عی ترین حکومت ها هم صدا شده اند.

ایشان در بخشی دیگر از نوشته ی خود می گوید: « اما در این میان مردم چه مى گویند؟ آنها چه مى خواهند؟ هر کسى که اندکى با خواسته هاى مردم آشنا باشد بخوبى مى بیند که مردم خواهان مجازات کسانى هستند که آنها را بخاک و خون کشیدند… مردم بوضوح از این رژیم و تمام سرانش متنفرند و کوچکترین احساس عذاب وجدانى از بدرک واصل شدن آنها ندارند.»  در این که مردم از تمامی عوامل و سران رژیم متنفرند و خواهان بدرک واصل کردن آن ها هستند شکی نیست. پرسش اما این است که آیا می توان تعیین نظام حقوقی و جزایی جامعه را تابع میل و خواست مردم کرد؟ اکثریت مردم ایران نه فقط خواهان اعدام جانیان سیاسی، بل خواهان اعدام مجرمان و تبه کاران غیر سیاسی نیز هستند. شما فکر می کنید چند درصد از مردم ایران حق رابطه ی آزادانه و داوطلبانه ی جنسی دختران و پسران شانزده ساله را خواهند پذیرفت. در نتیجه نمی توان با استناد به این استدلال که مردم خواهان اعدام سران نظام هستند، از مجازات اعدام دفاع کرد. زیرا آن چه که مردم می خواهند، همواره قابل دفاع نیست. نکته ی مهم تر آن که اصل راهنمای تعیین و تعریف نظام حقوقی و جزایی، اجرای عدالت و استیفای حق مردم است نه خشم و انتقام. در این که تمامی سران و عوامل جنایت پیشه ی جمهوری اسلامی باید محکمه و مجازات شوند شکی نیست، من درباره ی جانیان سیاسی با اصل ببخش و فراموش نکن موافق نیستم.

رفیق سربلند ذیل تیتر نقاط ضعف مدافعین لغو حکم اعدام می گوید: « اینان در بحث هاى خود ضعف هاى بزرگى دارند که آنها را پشت یکسرى شعارهاى حقوق بشرى پنهان مى کنند. مى گویند اعدام غیر انسانى است. اما اگر از آنها سئوال شود که با خامنه اى چه خواهید کرد جوابى خواهند داد بمراتب غیر انسانى تر. مى گویند در قفس باغ وحش خواهیم انداخت! آنقدر تف خواهیم کرد تا بمیرند! به کار اجبارى واخواهیم داشت مثلا برایمان راه اهن بکشند! تا آخر عمر در زندان خواهند بود!» رفیق سربلند با اختراع و تراشیدن مجازات هایی چون در قفس باغ وحش زندانی کردن و مرگ به وسیله ی تُف، و نسبت دادن  این  پاسخ ها به مخالفان حکم اعدام، کوشیده است اعدام را انسانی تر جلوه دهد. من نمی دانم ایشان این مجازات های غیر انسانی را چه گونه توانسته اختراع کند، اما می دانم که نسبت دادن آن به مخالفان حکم اعدام، جز بهتان و تهمت نامی ندارد.

پرسش دیگری که ایشان مطرح می کند این است که: « آنان نمى گویند در حین مبارزه چگونه مى توان با کسى که قصد کشتنت را دارد روبرو شد؟» من نمی دانم پاسخ این موضوع چه ربطی به لغو حکم اعدام دارد. کشتن دشمن مسلح در میدان نبرد، با اعدام دشمنی که به دست شما اسیر شده است تفاوت بسیاری دارد.

رفیق سربلند سرانجام پس از این همه تاکید بر اجرای  حکم اعدام در یکی از بندهای جمع بندی اش به این نتیجه می رسد که: « مبحث مجازات و اعدام بحثى بسیار پیچیده و تخصصى است که باید آیتم ها و فاکتور هاى زیادى را مد نظر قرار داد. از همین رو نمى توان از همین امروز حکمى کلى براى آن صادر کرد.»  ایشان با پیچیده و تخصصی اعلام کردن مجازات اعدام، برای بقای مجازات اعدام می خواهند زمان بخرند.

http://agahbash.blogfa.com/