حزب کمونیست کارگری و معضل دو جناح رژیم

رهبری، نویسندگان و فعالین حزب کمونیست کارگری در جریان "اتقلاب اخیر" و  بعد از "انتخابات" رئیس جمهوری در ایران، سیاست چشم پوشی و در واقع همراهی با موسوی، رفسنجانی و کروبی را داشتند. این سیاست اپورتونیستی در ادامه سیاست دنباله روانه و پوپولیستی نهادینه شده در این حزب صورت گرفت. رهبری این حزب موسوی را بعنوان   "اپوزیسیون"!  جمهوری اسلامی معرفی کرد، و این سیاست را بر حزبشان غالب کرد و همه اینها همچنان تحت نام کمونیسم کارگری ادامه داشته است.

حمید تقوایی این سیاست را  در سخنرانی خود و ارزیابی از مضمون طبقاتی جنبش انقلابی حاضر، رسما و در برابر سوالات احتمالی، پس کارگر و کمونیسم کجا رفت؟، بیان کرد. این  در حالی است که این حزب و فعالینش اکنون و در دوران افول انقلابشان، در پاسخ به دیگران نشان میدهند که موسوی بخشی از رژیم بوده و آنها همیشه و بدون کم و کاست در برابر جناح های رژیم و هر دو جناح رژیم بوده اند. کدامیک برای آنها درست و واقعی بوده؟ همه  شاهد سیاست این حزب در جنبش سبز بودند و حمید تقوایی هم سیاست حزبش را اینگونه  در سخنرانی خود در تاریخ ۳۰ آگوست ۲۰۰۹ اعلام کرد:

" ما نمیرویم که هم  جمهوری اسلامی را بزنیم و هم اپوزیسیونش را، جنبش توده ای در خیابان است و باید برویم بشویم نماینده سرنگونی طلبی مردم و آن آمال و آرزوهای دل مردم بشویم علیه حرکت جمهوری اسلامی و نمایندگان امروزیشان اساسا خامنه ای و احمدی نژاد" …

و در ادامه  این سیاست را تعریف میکنند که:

"در دوره انقلابی میخواهیم پشت جمهوری اسلامی را بزنیم و در نبرد روبرو، ولی از بقیه میخواهیم که مسابقه را ببریم، من وارد کشتی گرفتن با موسوی نمی شوم مگر بطور مشخص موسوی مانعی بر سر این حرکت شودو… (تاکیدات از من است)

 

خودشان گفتند که موسوی مانع انقلابشان نبود و به همین دلیل موسوی اپوزیسیون شد. به همین دلیل  وارد کشتی گرفتن با این جناح از خود رژیم نشدند. معنای عملی این سیاست این است که شما در دوره گذشته با چشم انقلابی فقط یک جناح را میدیدید و الان باز هم دو جناح را میبینید چه اتفاقی افتاده است؟  این سیاست برای حزبی که خودش را متعلق به کارگر و کمونیست و منصور حکمت میداند چه نام دارد؟  این سیاست بنام این حزب ثبت شده است و این سیستم مشترکی برای همه پوپولیستها و نیروهای سینه چاک انقلاب و تحول از بالا تحت رهبری موسوی و رفسنجانی بود و با شعار " موسوی بهانه است، کل رژیم نشانه است" حال کردند! و وارد کشتی با او نشدند و خیلی ها مانند سازمان اکثریت و حزب توده و امثالهم   صریحتر زیر شانه هایش رفتند، بسیاری از آنها  از زمان خاتمی در کمین چنین شرایطی نشسته بودند. اینها همه در یک جبهه بودند. این جبهه هیچ ربطی به کارگر و کمونیسم و منصور حکمت هم نداشت.

رهبری و نویسندگان حزب کمونیست کارگری چگونه امروز میتوانند خود را سرداران مبارزه با هر دو جناح و از جمله موسوی بنامند در حالی که چنین کارنامه ای را در آرشیو دارند و خم  به ابرو نمیاورند  که در چند ماه گذشته این سیاست ضد کارگری و ضد کمونیستی را دنبال کردند.

 

کنگره هفتم این حزب به اصطلاح کمونیست، در پی تثبیت کدام سیاست است؟ اپورتونیسم تا کجا  در این حزب نهادینه میشود؟ آنچه پر واضح است این حزب برای نجات انسجام  لیبرالی و بورژوایی خط و استراتژی و سیاستی که از طرف رهبری اش در این جنبش سبز  جاری شد، به کنگره نیاز دارد.

۱۵ اکتبر ۲۰۰۹