شرم هم چیز خوبی است! در پاسخ به ابراهیم نبوی

اخیرا "کمیته دانشجویی بلژیک" گزارشی از اعتراض به سفر احمدی نژاد به نیویورک٬در بروکسل در کشور بلژیک منتشر کرده است که در آن به نقل قولی از ابراهیم نبوی اشاره شده است.  بنا به این گزارش نبوی در جدلی در حاشیه این همایش با تنی چند از این دوستان پیرامون کشتار های دهه ۶۰ گفته است: "آنها در دهه ۶۰ کمونیست بودند و باید می مردند، شما هم ۵ درصد بیشترنیستید و حقتان همین است!"

نبوی در جوابیه ای به این دوستان البته منکر زدن چنین حرفی شده است و دوستان کمیته دانشجویی بلژیک را متهم به "دروغگویی" و "عوام فریبی" کرده است. البته ایشان مثل همپالگی هایش اتهامات سخیف و محیرالعقولى نیز به سوی حزب کمونیست پرتاب کرده است که به برخی از آنها در این نوشته خواهیم پرداخت.
حتی انکارنامه ابراهیم نبوی که من نگفته ام که "آنها در دهه ۶۰ کمونیست بودند و باید می مردند، شما هم ۵ درصد بیشترنیستید و حقتان همین است!" در این مورد چندان کمکی به ایشان نمی کند. به نظر میر سد آنچه که ایشان در بلژیک با عصابنیت و عبوسی گفته است همان دم "خروسی" است که البته "قسم حضرت عباسش" هم جای نقد جدی داشت. نبوی در صحبتهای خود اولا به این اشاره می کند که در مورد کشتارهای سال ۶۰ جمهوری اسلامی حرفی نزده و کشتارهای تابستان ۶۷ را مد نظر داشته است.  در این مورد هم ایشان می گوید که البته نویسنده بوده است و در زمان وقوع این جنایت از آن بی خبر بوده است. ایشان البته نکات دیگری هم می گوید. به این نکات و اینکه چرا ابراهیم نبوی به کشتارهای ۶۰ اشاره ای ندارد بعدا بر می گردیم. به نظر من ادعای نبوی مبنی براینکه از جنایات تابستان ۶۷ توسط جمهوری اسلامی بی خبر بوده است٬ صحت ندارد. این را به چند دلیل می گویم. یکم اینکه کسی با پیشینه نزدیکی و همکاری با جمهوری اسلامی و با توجه به روابط گسترده اش با حکومتیان٬ بسیار بعید است که از این رویداد هولناک بی خبر مانده باشند و دوم اظهارات  توجیه گرانه ایشان در قبال خود این جنایت است. 
به نظر من مسئله بر سر بی خبری نبوده و نیست بلکه مسئله لاپوشانی کردن این جنایت و با یک درجه زیادی اغماض سکوت در قبال این جنایت در زمان بروز آن است. این را من نمی گویم. آقای نبوی حتما عطاالله مهاجرانی را می شناسد و با ایشان بعنوان یکی از طرفدران موسوی نشست و بر خاست زیادی هم دارد. ایشان اخیرا در مطلبی که در سایت جنبش راه سبز تحت عنوان "ای آتشی افروخته در بیشه اندیشه ها…" منتشر شده در مورد کشتارهای تابستان ۶۷ سکوت روشنفکران حکومتی در برابر کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷ را اشتباه خواند. وی از جمله می نویسد:
" بسیاری به علت یا دلیل موقعیت تازه ای که در حکومت یافتند، اندک اندک از آن شعار ها کمتر دم زدند و یا دم فرو بستند. مصلحت نظام مثل جذام ریشه های آن شعار ها را بلعید و هل من مزید زد. جای آرمان، مصلحت نشست و جای ارزش های دینی، حفظ نظام ارج و اعتبار پیدا کرد. مثل همه انقلاب ها، حقیقت انقلاب در برابر واقعیت ها تسلیم شد. آرمان تیدیل به کابوس شد." وی سپس می افزاید: "مثل همه ما که در برابر کشتار جوانان در سال ۱٣۶۷ ساکت ماندیم. گمان می کردیم شرایط جنگ و تهدید خارجی می تواند مجوزی برای چنان جوان کشی باشد، که در تاریخ ما کمتر نظیری برای آن می توان یافت."
اگر چه عطاالله مهاجرانی نیز در این اظهارت تلاش می کند که ارزشهای اسلامی خونریز و منشا جنایت را تبرئه کند ولی دارد با صراحت اعلام می کند که طیف آدمهایی مثل نبوی از هولاکاست اسلامی در تابستان ۶۷ با خبر بوده اند ولی بدلیل مصلحت نظام در مقابل این جنایات سکوت کرده اند! تازه اگر بپذیریم خود آنها نقش مستقیمی در ارتکاب این جنایت نداشته اند.
ولی مسئله به اینجا ختم نمی شود. ابراهیم نبوی در نوشته دیگری پیرامون کشتارهای تابستان ۶۷ اظهار نظر کرده است که نشاندهنده موضع واقعی او در قبال این فاجعه است. او با بیشرمی می نویسد:
"البته یادمان نرفته و نمی رود که خشونت دهه شصت خشونت یک دولت یا حکومت ظالم با یک گروه مظلوم قربانی نبود، بلکه خشونت دو گروه علیه همدیگر بود که نیروی غالب نیروی مغلوب را بیشتر کشت و آزار داد و راند. طبیعتا آنکه قدرت غالب یافت ظلم بیشتری کرد" ( برای مطالعه این مطلب به این لینک مراجعه کنید http://www.peiknet.com/1388/10khordad/11/PAGE/32NABAVI.htm – راستش من اصل مطلب را در وبلاگ شخصی "سید" پیدا نکردم. شاید آنرا برداشته باشد)
خب ملاحظه می کنید که اگر کسی ریگی به کفش نداشته باشد و  واقعا بخواهد جنایتی را محکوم کند٬ بر صندلی "ظالم" و جنایتکاران نمی نشیند و این چنین قضاوت نمی کند و اینهمه اگر و مگر هم در نمی آورد. شاه هم زمانی که مخالفین خود را اعدام می کرد می گفت "تروریست" هستند و اعدام حقشان بود. تقریبا همه دیکتاتورهای دنیا از همین حربه استفاده می کندد تا مخالفین سیاسی خود را تحت عنوان تروریست٬ اغتشاشگر و غیره سر به نیست کنند. همین امروز نیز احمدی نژاد حشونت بی حد و حصر جمهوری اسلامی علیه مخالفین و معترضین را تحت همین عناوین توجیه می کند. من می خواهم از آقای نبوی بپرسم مگر آن جوانی که به دلیل پخش اعلامیه به زندان انداخته شده بود و تازه محکومییتش هم به پایان رسیده بود چه "خشونتی" مرتکب شده بود که مشمول این حکم خمینی جلاد شد: " در تمام موارد فوق هر کس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است. سریعا دشمنان اسلام را نابود کنید." همان دژخیمی که شما او را می ستائید و موسوی انتظار باز گشت به ارزشهای دوران حیاتش را دارد!
راستش باز این نیز همه قضیه نیست. ابراهیم نبوی در نوشته ای در خصوص کشتارتابستان ۶۷ می نویسد که "بسیاری از آنان که سالگرد قتل عام ۶۷ را هر سال برگزار می کنند، مشکل شان یادآوری فاجعه کشتار نیست، بلکه نمی خواهند خودشان به عنوان کسانی که ممکن بود کشته شوند، فراموش