پاکسازی دانشگاهها از بسیج دانشجویی پیش درآمد غیراسلامی کردن دانشگاهها

در حاشیه تعرض رژیم به دانشگاهها

Soraya_shahabi@yahoo.com

شروع سال تحصیلی جاری همراه بود با موجی از ارعاب نظامی – اسلامی از طرف سپاه و بسیج دانشجویی و مقاومتی سراسری از طرف دانشجویان در سراسر ایران. دولت محیط دانشگاهها را بیش از پیش پلیسی – نظامی کرد، و با براه انداختن بساط احضارهای گسترده دانشجویان به کمیته های انضباطی و حراست و دفتر پیگیری وزارت اطلاعات، با تلاش برای تعطیلی تدریجی کوی دانشگاه تهران و بستن در خوابگاه برروی صدها دانشجو و از جمله دختران دانشجو، و محرومیت از تحصیل و صدورد احکام زندان و حبس های طولانی به دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب، میدان دیگری از جنگ با جوانان در سراسر ایران را براه انداخت. بعلاوه حضور طیفی از مقامات دولتی و اعضا شورای انقلاب فرهنگی در دانشگاهها  برای ساکت کردن دانشجویان و حضور چهره های منفوری چون حداد عادل در دانشگاه تهران، با نفرت دانشجویان روبرو شد و به خشم آنها علیه اختناق حاکم، بیش از پیش دامن زد.

این تعرض هم همچون همه تعرضهای قبلی، قلچماقی و دهان دریدگی کیهان شریعتمداری را البته ضمیمه خود داشت. باز فضولات و زباله هایی چون  "راه نورانی شدن دانشگاه"  و ضرورت "ایجاد وحدت بین حوزه و دانشگاه" و "اسلامی شدن دانشگاهها" و نشخوار آن از زبان جانورانی چون آیت الله  جوادی آملی، صفحات کیهان شریعتمداری این ارگان رسمی جناح کف بردهان و قمه کش حکومت، را تزئین کرد.
تعرض رژیم به دانشجویان در سراسر ایران، با مقاومتی سراسری از طرف جوانان و دانشجویان، دختر و پسر، روبرو شده است. در دانشگاههای سراسر ایران، دانشجویان در مقابل تعرض و حمله دولت شجاعانه مقاومت میکنند. تعرض و التهاب مقاومت، فضای سراسر دانشگاههای ایران را فراگرفته است.
کیهان شریعتمداری و رطیل های زهرآگینی چون آیت الله  جوادی آملی، و خیل گله آیت الله های قمه کش، و بسیج دانشگاهی و سپاه، از جمله در راس همه خامنه ای، خود به خوبی میدانند که بساط قرون وسطایی شان تنها در پناه چوبه های دار و سنگسار و حکم جهاد و شکنجه، گرم و باز است. میدانند که ولایت و امامت و جمهوریت شان، پایه های حکومتشان، سرتاسر لرزان تر از آن است که بتواند در مقابل وزش کمترین اعتراض سراسری، متحد، و آگاه مردم، مقاومت کند. 

حمله به  دانشگاهها و دانشجویان، حمله به اعضا کانون صنفی معلمان و سندیکا واحد و  اعدام نوجوانان و بستن در حتی روزنامه های خودی و قربانی کردن آخوندهای نافرمان در دادگاههای ویژه روحانیت و  برسر و کله خودی ترین  خودیهایشان زدن،  همه و همه  برای جلوگیری از تعرض متحدانه و آگاهانه مردم است. این ها نگرانی از  جانب طوفانهای موسمی از نوع  دوخرداد و جنبش سبز، و تخلفات خودی ها و برادران خونی شان در جنبش اسلامی، ندارند. اگر آنها را میزنند برای زهرچشم گرفتن از مردم و نیرویی است که گورکنان واقعی سازماندهندگان سه دهه این زندگی جهنمی برای مردم ایران اند. نگرانی این ها از تعرض جوانانی است که سهم خود را کمتر از سهم هیچ جوانی در  جهان نمی دانند. نسلی که تباهی زندگی کودکی اش را دستمایه مبارزه برای دسترسی به یک زندگی جوانی انسانی، همین امروز، کرده است. نسلی که با ایده های انسانی دنیا معاصر، با چپ و کمونیسم و آزادیخواهی آشناست و بشدت از آن متاثر است. ترس رژیم از به میدان آمدن متحد و متشکل کارگرانی است که در منگنه فقر و فلاکت زندگی شان به تباهی کشیده شده است. از خشم میلیونی زنانی در خوف اند که زندگی کودکی شان له شد و به موقعیت "محجورین" و بردگان پرتاب شدند! ترس و نگرانی رژیم واقعی است. همه قربانیان "باران رحمت الهی شان" حکومتشان، در کمین حمله نشسته اند. و امروز جوانان و دانشجویان در سراسر ایران در مقابل دست درازی بیشتر رژیم به محیط آموزشی شان مقاومت میکنند.

دانشجویان و جوانان میتوانند دانشگاهها و محیط های آموزشی خود را از بسیج دانشجویی و اسلامیت پاکسازی کنند.  اگر فاصله خود از جنبش اسلام سبز و رهبران آن، معلوم کنند. نباید اجازه داد خشم و اعتراض برحق علیه احکام انضباطی و اخراج و حبس و شکنجه را، پشت جبهه کمپین های انتخاباتی آخوندی به جای آخوند دیگر یا موسوی به جای احمدی نژاد کرد. موسوی و احمدی نژاد، در اولین تعرض به دانشگاهها در انقلاب فرهنگی شوم سی سال پیش، در سازمان دادن جامعه ای که در آن شهروندانش از ابتدایی ترین حقوق انسانی محروم اند، شریک اند. در فقدان آزادی عقیده و بیان و ستم برزن و محرومیت کارگر از  حق اعتصاب و تشکل، شریک اند. در پس شعار "مرگ بر دیکتاتور" اسلام سبز،  "مرگ بر رژیم" و مرگ بر نظام ضد بشری جمهوری اسلامی  با قانون اساسی و زن ستیزی و قوه قضائیه و وزارت اطلاعاتشان، نخوابیده  است! در پس شعار فریبکارانه "مرگ بر دیکتاتور"، "زنده باد" جمهوری اسلامی "خوش خیم"، بدون احمدی نژاد با موسوی خوابیده است! جوانان و دانشجویان باید پرده این فریبکاری را کنار بزنند و واقعیات پشت بساط "مارگیری" جنبش اسلامی سبز را به همگان نشان دهند.
 
مسئله دانشجویان جابجایی احمدی نژاد با موسوی نیست! مسئله دانشجویان جابجایی مهره های قهر کرده حکومت  با مهره های حاکم نیست. دانشگاه، محیط دانش و علم و تحصیل، اسلام سبز یا سیاه برنمی دارد، جدایی دختر و پسر و اسلامی کردن علوم طبیعی و فقهی کردن علوم  و اراجیفی از این دست برنمی دارد. دانشگاه جدایی دختر و پسر و تبعیض جنسی و آپارتاید جنسی برنمی دارد. فضای باز آموزشی، جدایی آموزش از مذهب، کوتاه شدن دست مذهب و اسلام از دانشگاهها و همه مراکز تحصیل، و جدایی کامل مذهب از دولت، و پاکسازی دانشگاهها و مدارس و همه مراکز تحصیلی از بسیج و اسلامیت، کمترین خواست جوانان و دانشجویان است. این خواست قلبی میلیونها  جوانی است که در ایران امروز تنها  در سایه اختناق امکان بیان آن را ندارند.

مصاف جوانان با  سلسله ای از دیکتاتورها !

 از جمله مردمی که در  جهان میتوان بحالش گریست، و در عین حال به آن امیدهای بزرگ بست، مردم و جوانان ایران است. مردمی امیدوار، خوشبین به آینده و دخالتگر، که صدسال است برای ساختن یک جامعه انسانی برای خود و فرزندانشان، بارها و بارها، به میدان آمده اند.

کسانی که سی سال پیش به امید خلاصی از ساواک و  دیکتاتوری و تاج و تخت، برای احیای حرمت انسانی شان علیه حکومت شاه به میدان آمدند. انقلاب و قیام کردند تا برای همیشه به ن