در حاشیه اعطای جایزه صلح نوبل به اوباما

Salehinia@aol.com
10 اکتبر ۲۰۰۹
مقدمه:
کمیته انتخاب جایزه نوبل در نوروژ، روز جمعه ۹ اکتبر ۲۰۰۹ اعلام کرد که اوباما را بخاطر "تلاشهای زیادش برای تقویت همکاریهای بین المللی و همکاری بین مردم" ، برنده جایزه صلح نوبل امسال معرفی می کند.

اوباما را ساعت ۶ صبح بیدار کردند که از این "اتفاق غیر قابل انتظار" آگاه کنند. خود اوباما باورش نمی شد که این جایزه یک ملیون و نیم دلاری به او تعلق می گیرد. حتی او هم گشاد بودن این کلاه را حس کرده است. او هم پذیرفته که "این تنها علامتی است که فراخوان برای تغییر مورد استقبال جهانیان است". اوباما قرار است این جایزه را رسما در تاریخ ۱۰ دسامبر در نوروژ تحویل گرفته و آن یک ملیون و نیم را هم مثل همه بورژاهای خوش دل بفرستد به موسسات عامل المنفعه که خرج فقیران و یتیمان شود!
خبر برنده شدن اوباما موجی از تعجب، عصبانیت و  تمسخر در جامعه آمریکا آفرید. در طبقات حاکمه ، هم حزبیهایش حتی اینرا یک شوخی دانستند. مردم و فعالین جنبشهائی که او را به کاخ سفید فرستادند و بسیاریشان ماهیت این عروسک بورژازی را فهمیده اند بلافاصله از خود پرسیدند" برای چه کاری او برنده جایزه نوبل شد؟".
جایزه نوبل بطور اعم و جایزه ای که برای "صلح" اعطا می شود بطور اخص هیچگاه مفهوم واقعی خود را نداشته. جایزه صلح پیام تایید رهبری بورژوازی جهان و بالخص اروپاست به سیاستی معین.
برندگان این جایزه از انور سادات و کسینجر و دالایلاما و ماندلا و گورباچوف …همه در یک چیز شریک بوده اند. اینها در زمان خود بهترین نقش را برای تثبیت حاکمیت سیاسی، افتصادی و فرهنگی بورژازی ایفا کرده اند.
اما ببینیم چرا "قرعه" اینبار به کام اوباما شد:

چرا اوباما؟
جایزه صلح نوبل، امسال برای چهارمین بار به رئیس جمهوری از آمریکا تعلق گرفت. نفر سومش همین جیمی کارتری بود که در زمانش خمینی را به انقلاب ایران حقنه کردند. اوباما عروسکی است که قرار بود نظام ورشکسته بجا مانده از دارو دسته بوش را که در آستانه فروپاشی بود از چنگ مردم به خشم آمده نجات دهد. بوش و همفکرانش در آمریکا نظام سرمایه داری را تا آستان سقوط متزلزل کردند. روابط حکومت آمریکا و حکومتهای اروپائی را به هم زدند و دهها بحران سیاسی، نظامی و افتصادی، دستاورد حکومت هشت ساله آنها بود. حکومت آمریکا در زمان بوش، توازن بین المللی بین حکومتهای امپریالیستی را به هم زد. تسخیر نظامی عراق و افغانستان که قرار بود سلطه حکومت آمریکا را در خاورمیانه تثبیت کند، رقبای اروپائی و آسیائی امپریالیزم آمریکا را به عقب راند اما در بلند مدت تر، ثبات عمومی نظام سلطه را بر هم زد.
نظامی گری بوش و نئوکانها به ضد اهداف اولیه اش عمل کرد. تجاوز نظامی حکومت آمریکا خودش بحران مضمنی آفرید که خود حکومت بوش را هم بلعید و تضعیف کرد. پایان دوران نئوکانها، آغاز بزرگترین بحران سراسری سرمایه داری بود که مثل سونامی از آمریکا را در نوردید و همه دنیا را زیر گرفت.
وضعیت بحرانهای مزمن سیاسی در پایان دوران بوش، بسیار نامتعادلتر بود. روابط حکومتهای آمریکا و روسیه ، چین و اروپا به حد نگرانی آوری رسیده بود. مسابقه تسلیحاتی بین حکومتهای سرمایه داری رو به عوج گذاشت و رو در رو قرار گرفتن مجدد نظامی بین روسیه و ناتو در اروپا و مجهز شدن کره شمالی، پاکستان و احتمالا رژیم اسلامی ایران به سلاح اتمی اوضاع روابط حکومتهای بورژوائی را که نزدیک به یکصد سال ادعا می کردند که مسابقه تسلیحاتیشان بر علیه کمونیستهاست، به نقطه تزلزل جمعی رسانید.
یکبار دیگر مردم دنیا شاهد موج فقر، بیکاری، افول بی سابقه امید به آینده بودند و تنشهای انقلابی شروع گردید.
جنگ اسلام سیاسی با حکومتهای غربی ادامه یافت و تهاجم نظامی بوش هم نتوانست فتیله های کمپ ارتجاعی اسلام سیاسی را پائین بکشد. بر عکس ، طالبانها و القاعده ها و صدها گروه وابسته به آنها در کنار رژیمهائی مثل رژیم اسلامی ایران از بوش و نئوکانها حد اکثر استفاده را بردند و با قرار دادن ماسک "مبارزه بر علیه سلطه امپریالیستی و اشغال خارجی" به عنوان "فرشتگان مبارزات آزادیبخش" خود را به عقب افتاده ترین اقشار و طبقات کشورهای خاورمیانه جا زدند.
در چنین مقطعی بود که حاکمیت آمریکا برای به عقب کشاندن فشار رو به تزاید مردم آمریکا و دنیا و ایجاد "تعادل درونی "جناحهای امپریالیستی، اوباما را در مقابل مردم قرار داد و با شعارهای توخالی "تغییر" با اتکاء به دستگاه تبلیغاتی وسیعش و حمایتهای غولهای سرمایه، سر انجام او را راهی کاخ سفید کرد تا آمریکا و جهان را از دست مردم و انقلابشان نجات دهد.
نزدیک به هشت ماه از روی کار آمدن اوباما، شارلاتان سیاسی دست پروده حکومت آمریکا می گذرد. بقول نویسنده ای، "اوباما که گفته بود آمریکا را سنگ به سنگ و با دستان پینه بسته خواهیم ساخت، در این هشت ماهه فقط لبهای پینه بسته خودش را به مردم نشانداده و دیگر هیچ! او که قرار بود شغلها را به آمریکا برگرداند، بحران بهداشت و آموزش را در آمریکا برطرف کند و صلح را به جهان برگرداند ، فقط شکم کمپانیهای مالی آمریکا را پر کرده و ماههای اخیر هم با فرستادن ۴۰ هزار سرباز دیگر به افغانستان ، موج جدیدی از خونریزی و بربریت در خاورمیانه را آغاز کرده است"
مردم آمریکا و بخصوص ملیونها جوانی که در کمپینها برای اوباما فعالیت می کردند این روزها از دست او خشمگینند و تا امید.
برای طبقه بورژوازی اما اوباما تا همین الان کار مهمی را انجام داده. موج اعتراضی بی سابقه مردم آمریکا را بطور موقت هم که شده، مهار زده و حالا نوبت اینست که در عرصه بین المللی به کمک حکومتهای "رقیب" سرمایه داری بشتابد تا بحران جهانی