دفاع از حقیقت ! در حاشیه شیرین کارى اخیر سید ابراهیم نبوى

من فقط وقت دارم به دو مسئله در نوشته ایشان اشاره کنم و امیدوارم نکات دیگر از طرف دوستان پاسخ بگیرد . اشاره نکردن نبوى به اینکه در دستگاه سرکوب رژیم شرکت داشته است . اینکه دوستان دو خردادى به اپوزسیون رانده شده مانند اکبر گنجى ، سعید حجاریان ، محسن مخملباف ، محسن سازگارا و امثالهم از نقش خودشان در سرکوب ، شکنجه ، آزار و اذیت مردم ، کمونیستها ، مجاهدین و دیگر گروه هاى مخالف رژیم جمهورى اسلامى پرده برنمى دارند ، براى این است که نمى توانند آنزمان دیگر آزادیخواه شوند . آنها از طرف رژیم به بیرون اپوزسیون پرتاب شده اند . یکى از خصلتهاى رژیمهاى دیکتاتوری پوست اندازى است . رژیم دیکتاتورى باید از درون پوست اندازى کند و هر صداى مخالفى را از درون و بیرون در نطفه خفه کند . 

نامبردگان اگراز جنایاتى که با رژیم جمهورى اسلامى مرتکب شده اند پرده بر دارند ، ماهیتشان بیشتر آشکار میشود . در نتیجه براى مخفى کردن جنایاتشان همیشه از تاریخ فعالیت خود در آن دوران درز مى گیرند . اما مردم ایران با فعالیت مخالفین و اسنادى که در دسترس مردم مخصوصا در عصر انترنت از شرکات جرم نامبردگان دردوران فعالیت براى رژیم قرار میگیرند . براى همین گنجى و غیره همیشه انگار تاریخ سرکوبها از بعد از پرتاب شدن آنها به بیرون شروع شده و همیشه از سرکوبها و کشتار سال ١٣۶٠ و زمانى که خود حامى جمهورى اسلامى بوده اند شروع مى کنند . 

اگر واقعا ابراهیم نبوى دارد از روى وجدان صحبت مى کند و هیچ جنایتى صورت نداده است نباید افشا شود !! اما آیا این واقعیت دارد ؟ 

رژیم جمهورى اسلامى چنان از نظر مردم ایران منفور است که حتى مهره هاى سوخته و از خود رانده شده نیز هیچ محبوبیتى از طرف مردم پیدا نخواهند کرد . مگر اینکه بخواهند پرونده اشان را رو کنند و طلب بخشش کنند . آنگاه مردم ایران باید تصمیم بگیرند که آیا آنها شایسته محاکمه و مجازات هستند یا باید بخشیده شوند . 

اما من که از سال ١٣۵٧ با احزاب سیاسى ایرانى آشنایى دارم ، حزب کمونیست کارگرى بازترین ، آزادترین و دمکراتترین حزب به معناى کلمه بوده است . برنامه علنى و نظرات مشخص و علنى در وب سایتهاى آن بوضوع درج شده و قابل دسترسى است . باید به این نکته صریحا اشاره کنم که اگر کسى در تظاهراتى در تورنتوى کانادا یا استکهلم سوئد بازجویش را که آن شخص را مورد شکنجه قرار داده در این اجتماعات ببیند ، آیا باید به روبوسى ایشان بپردازد یا آنرا افشا کند .

خیلى از این مقامات عالى رتبه و جیره خوار که از بیت رهبری بیرون افتاده اند و به خارج آمده اند و اپوزسیون نامدار شده اند واقا چه جورى باید با آنها برخورد کرد ؟

اگر حمید رضا جلایى پور بازجو در اوین و مهاباد و سپس فرماندار مهاباد که اعدام ۵٩ نفر به امضاى او رسیده به خارج بیاید چگونه باید با او برخورد کرد . آیا باید مثل فرهاد صوفى و روزنامه شهروند بى سى که گنجى را حلوا حلوا مى کند باید ایشان را نیز حلوا حلوا کرد یا باید حداقل یک جلسه دادگاهى در دانشگاه UBC براى ایشان گذاشت که ایشان در رابطه با این جنایت توضیحات جزیی و مشروحی بدهد !

آنچه که به حزب کمونیست کارگری برمى گردد ، این است که آزادى تمام اعضا آن به رسمیت شناخته شده است و حتى کسانى که از حزب مى روند در بعضى از مواقع از آنها سوال نمى شود ! اگر هم روزى حزب در ایران سر کار آمد باید سیستمی سر کار باشد که مردم دخالت گر در سرنوشت خویش باشند ، مردم ایران بعد از سه حکومت دیکتاتوری رضا شاه ، محمد رضا شاه و جمهورى اسلامى باید تجربه بگیرند و فونکسیونى را برپا کنند که دیگر هیچ حکومتى نتواند دیکتاتور شود . باید تمام انتخابات فقط براى مدتى باشد که هر وقت اکثریت مردم اراده کنند همان موقع انتخابات مجدد وعزل و نصب امکان داشته باشد ، نه اینکه باید دندان رو جگر بگذارند تا دوره انتخابى بعد از ۴ سال زجر کشیدن پایان یابد .

آزادى فردى در حزب به هیچ وجه از طرف هیچ ارگانى سلب نشده و تمام وظایف به شیوه داوطلبانه انجام میشود .

اعضاى این حزب هم انسانند و با بازجو و سرکوبگر دیروزشان شاید تمپرشان بالا رود و به نظر من امر طبیعى هستش . 

آقاى نبوى شما اگر طرفدار لغو مجازات اعدام شدید . به برابرى زن و مرد معتقد شدید . طرفدار آزادى بى مذهبى و سکولاریسم شدید . طرفدار این شدید که نباید حقوق کارگران سه ماه و شش ماه پرداخت نگردد و بعد صاحب موسسه یا کارخانه فرار نکند و پولها را بخورد . اگر طرفدار آزادى سیاسى مطلق ( احزاب سیاسى ) آزادى بیان ، بهداشت و تحصیل رایگان شدید . آنموقع میتوانیم صحبتى به میان آوریم که آیا مردم ایران میخواهند از دورانى که شما با جمهورى اسلامى همکارى داشته اید چشم پوشى کنند . شرطش هم این است که توده ى – اکثریتها با پشتیبانى ناحق از شما خاک به چشم مردم نپاشند .