بخش سوم از سلسله مقالات ساختارشناسی اجتماعی: رهبر و رهبریت

پیشینه بر سلسله مقالات :

در طی دو سال گذشته ،به همراه تعدادی از دوستان و هم نظران ، بحث های متعددی را در زمینه های مختلف اجتماعی و سیاسی به پیش برده ایم. در عین حال ،صحبت از جمع بندی این بحث ها و به نگارش درآوردن آن همیشه مد نظر ما نیز بوده است. بحث اساسی ما در مورد نگارش، بر این پایه استوار بوده است ، که مبنای نگارشی همیشه می باید ابعادی را مورد توجه قرار دهد که بدان کمتر پرداخت شده و نه اینکه تکرار گفتمان دیگران، زیرا ما بعنوان چپ، نمی باید برای نشان دادن به هم پیوستگی یمان تکرارکننده بیان هم باشیم، که برعکس بیان های ما می باید مکمل یکدیگر باشند!  

در عین حال می باید زمانی بحث ها را بصورت نوشتاری بیرون دهیم، که شرایط ارائه سلسله وار آن نیز میسر باشد. دلیل این مسئله نیز بسیار روشن است، اول آنکه برای علاقه مندان، قطع ویا فاصله بسیار طولانی بین مقاله ها ، به هم پیوستگی آنان را تضمین نمی کند. دوم آنکه ، بحث ها می باید به اندازه کافی کوتاه و منسجم باشد، که ارائه خود آن، به بحث ها و پلمیک های دیگری دامن زند. از اینرو کلیه مباحث و نظراتی که در این سلسله مقاله ها درج می گردد، نمی تواند یک بحث کامل پنداشته شود. علاقه ما بر این است که بتوان ، با به کارگیری و در کنش و واکنش با نظرات مختلف، هر یک از این مباحث شکافته شوند و به یک جمع بندی مشترک برسند. از اینرو کلیه این مقالات ، آغاز کارند و نه پایان آن.

نکته دیگراینکه، اگرچه من ویراستار این سطور این هستم، ولی نظرات و تفکرات و پالایش های تحلیلی، صرفا از آن من نیست. این را می باید از آن دوستان بسیار گرانقدری دانست که چه در ایران و چه در خارج از کشور، وقت خود را به این مهم اختصاص داده اند و می دهند، تا مطالبی تهیه گردد که بتوان آنها را به دیگران ارائه داد و منتظر کنش ها و واکنشهای دیگران هم بود.

دیدگاه همگی ما بر این پایه استوار است که امروز چپ نمیتواند صرفا نماینده دگراندیشی سیاسی باشد، اگر ما به عنوان چپ ، نگاهی اجتماعی داریم، اگر ما به عنوان چپ ، تحولات رادر تمامی عرصه های اجتماعی می خواهیم، و اگر ما به عنوان چپ، نقطه آغازمان تمامی عرصه های اجتماعی است، پس نمی توان و نباید، دگراندیشیدنمان ، نمادی صرفا سیاسی داشته باشد. می باید بتوانیم جامعه را در تمامی عرصه های زندگی روزانه آن مورد توجه قرار دهیم، می باید حتا بتوانیم ، پدیده های سیاسی جامعه مان را در پیوند با عرصه های دیگر فرهنگی، اجتماعی و روانشناسی و اقتصادی قرار دهیم و نه نیم نگاهی تاریخی ، که نگاهی تاریخی نیز به این عرصه ها داشته باشیم. حیات جامعه انسانی بطور عام و حیات اجتماعی انسان بطور خاص ، تک بعدی نیست که ما صرفا به دلیل بحران های متعدد سیاسی، عجولانه آن را  به یک بعد، آنهم تنها سیاسی محدود کنیم.

 

مقدمه بر مقاله:

در بخش سوم این سلسله مقالات، توجه به پدیده رهبر و رهبریت است. در ابتدا سعی خواهم کرد به شکل کوتاهی، جایگاه رهبری و تغییر محتوایی رابطه رهبرو رهبریت را مورد بررسی قرار داده، بعد ازآن با گریزی بر جوامع امروزی به این مورد بپردازم که چرا  انگیزه های شکل گیری رهبر و رهبریت در جامعه دیروز و امروز ایران با  اروپا متفاوت است. در پایان مقاله، نشان دهم که چرا رهبر و رهبریت در جامعه ایران بدین گونه است که امروز می بینیم و چرا این نگاه به رهبر و رهبریت، در بین اقشار مختلف مردم و از جمله روشنفکران و فعالین دگراندیش اش نگاه دگراندیشانه ای را ارائه نمی دهد و از این منظر چگونه تمامیت خواهی، وجه مسلط تفکری بر رابطه بین رهبر و رهبریت را درمیان تمامی اقشار جامعه رقم می زند و این نگاه صرفا خاص رهبر نیست. در حقیقت تمامیت خواهی فرایند ساختار اجتماعی است!

 

نگاهی اجمالی به رهبر و رهبریت در روند حیات انسانی:

پدیده رهبری و نیاز به رهبری، برعکس آنچه برخی از روشنفکران، از بعد ارزش انسانی و والایی انسان ، آنرا متعلق به انسان متفکر و هدفمند می دانند، می باید ریشه های آنرا درحیات حیوانی انسان جستجو کرد.  در مقوله های ادبی و گاها فلسفه انسانی و عرفانی، سعی بر این است که نشان دهند ، پدیده های اجتماعی در حیات انسانی، دست آورد تعقل و هدفمندی جامعه انسانی است و از اینرو هاله های حماسی و افسانه ای برای پدیده ها ایجاد میکنند ، تا کلام واهی را در زر ورقه پویایی انسان به پیچند. حال آنکه ، انسان، پیش از آنکه به هدفمندی اجتماعی خود بیانیشد، همیشه در پی بقا خود بوده است. حتا آنجا نیز که هدفمندی اجتماعی خود را در محور تکاملی خود قرار می دهد، نیاز به بقایش او را به این هدفمندی می کشاند. انسان همانند هر موجود زنده دیگری، هم می باید به نیازهای روزمره خود برسد و هم خطر مرگ و نابودی را از خود دور کند. بنابراین غریزه بقا، اولین و قوی ترین انگیزه است برای راه یابی های عدیده در زندگی اجتماعی انسان. از اینرو است که ، در ابتدایی ترین شکل حیات انسانی، که در حقیقت یک حیات حیوانی است، می توان شواهدی یافت که انسان، با پدیده ای روبرو بوده است ، که امروز می توان شکل تکامل یافته تر، پیچیده تر و جهان شمول تر آن را در جوامع متمدن دید. یکی از این پدیده ها، رهبر و رهبریت است.

 

قبل از ادامه مطلب لازم است که بگوییم، منظور از رهبر و رهبریت چیست. رهبربه فردی گفته می شود که با توجه به نیازها، منش ها و کنش های جمعی ، هدفمندی حرکت جمعی را تعیین و به پیش می برد. اگرچه باید توجه کرد که تک تک این کلمات در این تعریف، در دروه های مختلف تاریخی مفاهیم مختلفی به خود گرفته است و کنش های متفاوتی را از آن خود کرده است ، که بدان خواهیم پرداخت. رهبریت اما، منش رهبری و چگونگی به پیش بردن فعالیت هاست. در عین حال رهبریت ، رابطه بین راهبر و روهرو را نیز در