در حاشیه رویدادهای سیاسی ایران

در حاشیه رویدادهای سیاسی ایران:
۱ــ تظاهرات  و اعتراضات چند میلیونی  مردم ، در شهرهای بزرگ ایران بعد از انتخابات ۲۲ خرداد امسال به جنایتکاران حاکم نشان داد که مردم این بار  برای بر چیدن  کلیت نظام نسل کشی و جنایت و جهل و خرافه، که برخاسته از عقب مانده ترین و حاشیه ای ترین  گرایش  "مشروعه چیگری" و در متن سرکوب خونین انقلاب ۵۷ و جنگ دو بلوک جهانی در دوره جنگ سرد، به قدرت سیاسی پرتاب شده است و با  جامعه و فرهنگ  ایران هیچ سنخیتی ندارد، تصمیم قطعی گرفته اند.

 نمایندگان اسلام سیاسی با دستگیری و زندانی کردن هزاران نفر و براه انداختن کشتارگاه ، شکنجه ، اعتراف گیری و تجاوز جنسی به زندانیان در بند، قصد بزانو در آوردن جامعه معترض ایران را داشتند ، اما نه براه انداختن دادگاه های فرمایشی و بزور وادار کردن زندانیان به اعتراف، نه شکنجه های وحشیانه و کشتن زندانیان وتجاوز جنسی به آنها ، جامعه معترض به نمایندگان خدا و اسلام سیاسی را از تلاطم و حرکت برای سرنگونی  این جنایتکاران حاکم بر جامعه ایران، را از مسیر خود متوقف نکرد.
در واقع رژیم اسلامی نتوانست جامعه را مرعوب کند ،تظاهرات صدها هزار نفره در روز قدس و تظاهرات دانشجویان در اولین روز بازگشایی دانشگاه  تهران  و دانشگاه   صنعتی نشان داد مردم نه تنها مرعوب نشده اند بلکه عزم شان برای برچیدن کلیت  نظام جمهوری اسلامی قطعی است.
۲ــ یک نوع ریزش ایدئولوژیک و اختلاف در بین سران جمهوری اسلامی پدیدار شده است که سیر نزولی و سراشیبی رژیم را بطرف از هم پاشیدگی نشان می دهد.  کسی مثل سروش که زمانی یکی ازاعضا و ایدئولوگ های شورای انقلاب فرهنگی جمهوری اسلامی بوده، و با قدرت و اختیاراتی که "زیر سایه رهبری خمینی" آز آن برخوردار بوده است ،و در تلاش مکتبی اش برای خارج کردن دانشگاه از دانش و علم و افکار پیشرو خدمات شایانی به تحکیم سلطه رژیم اسلامی کرده است،  اکنون و در شرایط سرازیری رژیم، توسط  سپاه پاسداران "مرتد" اعلام شده است. میدانند که با سقوط اسلام سیاسی در ایران، راهی برای جولان محصول واقعی "روشنفکران دینی" و نوع دوم جمهوری اسلامی نیز باقی نخواهد ماند.

۳ــ جمهوری اسلامی قادر به سرکوب مردم معترض نیست و نمی تواند جامعه ایران را به قبل از انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ برگرداند، سیر حرکت اعتراضی مردم می رود که  بساط این بختک اسلام سیاسی را از جامعه ایران برای همیشه به زباله دان تاریخ بسپارد.

۴ــ هر ناظر  اندک فکور وقتی سیر اوضاع ایران را می نگرد متوجه می شود که مبارزه علیه جمهوری اسلامی در خلاء پیش نمی رود، بلکه جریانات مختلف اجتماعی از ملی اسلامی ها، ناسیونالیسم پرو غرب تا جریانات آزادی خواه و برابری طلب و سوسیالیست، بر اساس مواضع و منافع طبقاتی و الزاماتی که از گرایش اجتماعی آنها ناشی میشود،  تلاش می نمایند آلترناتیو خود را در مقابل انتخاب جامعه قرار دهند. آنچه که عیان است، اسلام سیاسی  در ایران احساس خطر می کند و برای حفظ بقای خود تلاش می کند به "تهدید و قدرت ارعاب" دست بردن به سلاح کشتار جمعی و حتی  اسلحه اتمی  روی آورد.

۵ــ بورژوازی غرب پیام جنبش سرنگونی مردم ایران برای برچیدن اسلام سیاسی را دریافته است  و آگاهند که راه حل واقعی برای از میان بردن این بختک اسلام سیاسی که موانع جدی بر سرراه مسله فلسطین،عراق و… می باشد ، تنها جنبش مردم ایران برای سرنگونی جمهوری اسلامی است.
۶ – مماشات پراگماتیستى غرب در مقابل جمهورى اسلامى و در مقابل مانور و شاخ و شانه کشیدن رژیم اسلامى، دیگر نمیتواند در نفرت توده مردم که خواهان بر چیدن کلیت این نظام هستند تاثیر تعیین کننده داشته باشد۔

اما بورژوازی غرب به بهانه پنهانکاری رژیم اسلامی در احداث تاسیسات غنی سازی قم می خواهند تحریم های شدیدی را "علیه جمهوری اسلامی" بکار گیرد، ولی در واقع هر نوع تحریم اقتصادی ایران مستقیما جنبش مردم برای سرنگونی جمهوری اسلامی را هدف قرار می دهد و باعث تقویت هر بیشتر اسلام سیاسی و باعث تضعیف هر چه بیشتر جنبش مردم برای سرنگونی رژیم اسلامی میگردد. تجربه عراق در زمان حمله اول آمریکا و متحدین غربی اش نشان داد در اثر تحریم هزاران کودک از بی غذایی تلف شدند ولی رژیم صدام کماکان سر کار بود.
 
احزاب و تشکل های انسان دوست چه در کشورهای غربی و در ایران باید شدیدا علیه هر نوع تحریم که اولین قربانیان آن کودکان ایران می باشند شدیدا اعتراض کنند. اکنون و در شرایطی که هنوز آن تحریم کشورهای اروپائی و آمریکا علیه رژیم اسلامی دامنه وسیعی ندارد، حداقل دستمزد کارگران، یک سوم خط فقر است. در صورت گسترش دامنه تحریم، دقیقا چون دوران جنگ هشت ساله با عراق، یا به روایت سران رژیم" "دفاع مقدس"، هر اعتراضی علیه گرسنگی، هر کوششی حتی در چهارچوب مقاومتها برای گرفتن "حقوق معوقه"، به بهانه همدستی با نیروهای "صهیونیستی" و یا همکاری با "شیطان بزرگ"، بیش از پیش سرکوب خواهد شد.

در رابطه با مسله اتمی بودن رژیم اسلامی بارها در تبلیغات کشورهای غربی  تهدید به  حمله به تاسیسات اتمی ایران از جانب دولت اسراییل بیان گردیده است. هر چند این احتمال چندان قوى نیست اما هر گونه حمله به تاسیسات اتمی ایران از طرف هر دولتی صورت گیرد، موقعیت رژیم اسلامی را در حمله به جنبش مردم برای سرنگونی رژیم تقویت میکند .این جنبش به سطحی رسیده است که بین سران رژیم اسلامی یک شکاف پرنشدنی ایجاد کرده است و همه جناحها به همدیگر از "خطر و فتنه" سقوط ارکان رژیم اسلامی به همدیگر هشدار میدهند. حمله نظامی "خارجی" نه تنها بخشهائی از اپوزیسیون ناسیونالیست پرو غرب را در پوشش دفاع از میهن و یا "تمامیت ارضی"، اگر نه در کنار رژیم که حداقل خنثی میکند، بلکه ، به عمر رژیم اسلامی می افزاید و موجب تضعیف جنبش سرنگونی می شود.

راه حل اصلی برای خاتمه دادن به اوضاع بحرانی ایران سرنگونی فور
ی اسلام سیاسی است. امید است که در متن خیزش مردم، که نشانی از فروکش کردن ندارد، با درس گیری از تجربه انقلاب ۵۷ و جمع بندی سی سال حضور فعال کمونیسم و ذخایر عظیم سیاسی، حزبی و تئوریک و مبانی تاکتیکهای انقلابی، این بار بر متن خیزش مردم برای بزیر کشیدن ارتجاع اسلامی، طبقه کارگر و اقشار مختلف مردم از حزب سیاسی خود نیز برخوردار شوند تا با رهبری جامعه بسوی یک جامعه آزاد و برابر، حاصل و دستاوردهای مبارزه و خیزش و قیام مردم، غیر قابل بازپس گیری بشود.  

غفار غلاموسی ۳  اکتبر ۲۰۰۹