نگاهی گذار به پروسه ی شکل گیری جنبش دانشجویی ایران ( بخش دوم )

در بخش اول مقاله به صورت خلاصه و کلی به بررسی جنبش دانشجویی در طول حیات خود به مثابه ی یک جنبش موثر در جامعه ی ایران پرداختیم.این بخش از مقاله را به موقعیت جنبش چپ دانشجویی در چند سال اخیر و حوادثی که در این چند سال گذشته است، اختصاص می دهیم.امید است مطلوب و مثمر ثمر خوانندگان عزیز این مقاله قرار گیرد.

در سالهای اخیر فضای دانشگاه های ایران تب وتاب زیادی را از سر گذراند و جنبش دانشجویی به عنوان قوی ترین جنبش چپ در دانشگاه در طول حاکمیت رژیم اسلامی پا به عرصه ی وجود گذاشت.این جنبشدر این چند سال بیش از هر زمانی تاثیرات خود را بر رادیکالیزه شدن جامعه ی دانشگاهی گذاشت و در رادیکالیزه کردن فضای سیاسی و اجتماعی یکی از موثرترین جنبش های چند سال اخیر بود.آنچه در این مطلب به آن اشاره خواهد شد تاریخچه ی شکل گیری این جنبش، توانمندی ها،چشم انداز آن و… می باشد.همان طور که در مطلب قبل نیز به طور گذار اشاره شد جنبش چپ دانشجویی که فعالیت های خود را از سالهای ابتدایی دهه ی ۸۰ آغاز نموده بود و در طول یک پروسه ی زمانی نه چندان طولانی به دلیل افق و استراتژی رادیکال و سوسیالیستی خود در دانشگاه، و نمایندگی یک گرایش رادیکال که سالهای سال جای آن در دانشگاه های ایران خالی بود،توانست در فاصله چند سال از فعالیت انقلابی خود فضای دانشگاه به طور خاص و فضای جامعه ی ایران را به طور عام تحت پوشش مطالبات رادیکال و سوسیالیستی خود قرار دهد،گرایش سوسیالیستی را نمایندگی و مطالبات رادیکال و سوسیالیستی را به صدر مطالبات جنبش دانشجویی ببرد.همان طور که در مطلب قبلی هم اشاره کردم گرایش سوسیالیستی و رادیکال در جنبش دانشجویی ایران دوره ایی پا به عرصه ی وجود گذاشت،که اصلاح طلبان حکومتی از سیاست های رفورمیستی خود ناکام مانده و نوعی بی اعتمادی به اصلاح پذیری حکومت در دهه ی ۸۰ شمسی در نتیجه ناتوانی اصلاح طلبان در جواب به مطالبات توده های مردم، مردمی که چند سال پیش از شکل گیری چپ دانشجویی با شرکت در انتخابات دوم خرداد۷۶ به صورت میلیونی در انتخابات شرکت کرده و به خاتمی و جناح اصلاح طلب، در نتیجه ی عدم وجود یک آلترناتیو رادیکال و انقلابی که بتواند مطالبات مردم معترض رانمایندگی کند و فضای اختناق زده ی حاکمیت، در آن دوران به خاتمی رای داده و اصلاح طلبان را به عنوان نماینده ی مطالبات خود انتخاب کرده و به اصلاح پذیری رژیم متوهم شده بودند.
اصلاح طلبان که از عدم حضور یک بدیل رادیکال و انقلابی در اجتماع و همچنین از ناکامی جناح اصولگرای حاکمیت اسلامی در پیشبرد برنامه هایش بعد از جنگ رژیم بعث و جمهوری اسلامی(عدم توفیق در سازندگی در سالهای بعد از جنگ )که سالها رژیم با شعار سازندگی، حاکمیت خود را بر جامعه حفظ کرده بودند،بهره برداری کرده و بالا بردن شعار رفرم،اصلاح طلبی،مردم سالاری دینی،جامعه ی مدنی و بعدها گفتگوی تمدن ها (در واقع گفتگوی بی تمدن ها)،نقش زیادی در شکل دادن به فضای اجتماعی و سیاسی ایران داشته و مردم معترض را بیش از هر زمانی به سیاست های خود و تبلیغات دروغین خود متوهم کردند.در آن دوران فضای سیاسی و اجتماعی ایران، فضایی که بیش از هر زمانی از رژیم اسلامی و سیاست های نادرست اقتصادی (آلیگارشی مالی عده ایی مرتجع)و سیاست های سرکوبگرانه اش در دوران بعد از جنگ(که در تابستان ۶۷ بیش از هر زمانی با کشتار دسته جمعی زندانیان سیاسی نمایان شده بود)، خشم و نفرت مردم ایران را به کل حاکمیت ارتجاعی اسلام سیاسی افزون تر کرده بود و هر لحظه امکان ترکیدن حباب خشم،نفرت و انزجار مردم از دستگاه حاکمیت بیش از پیش خود را نشان می داد.در این شرایط بود که خاتمی به کمک تئوریسین های اصلاح طلب با شعارهایی که بالاتر ذکر کردیم خود را به مردم ایران معرفی نمود و باعث متوهم شدن مردمی که هیچ آلترناتیو جدی و رادیکالی پیش روی خود نمی دیدند،به اصلاح جمهوری اسلامی شد.با قدرت گیری اصلاح طلبان حکومتی فضای دانشگاه  های ایران نیز تحت تاثیر موج وسیع این تبلیغات قرار گرفت و در این دوره دفتر تحکیم وحدت،ادوار تحکیم همراه انجمن های اسلامی و سایر نهاد های دانشجویی وابسته به حکومت به مبلغان پرو پا قرص این جریان تحت عناوینی همچون دیده بانی جامعه ی مدنی و …تبدیل شدند.لازم به ذکر است در این دوره چرخش نهادهای وابسته به حاکمیت به طرف اصلاح طلبان بیش از هر زمانی مشهود است.در فضای به ظاهر دمکراتیک که آگاهانه توسط حاکمیت ارتجاعی اسلام سیاسی برای جلوگیری از طغیان توده ایی و شورش های قهر آمیز مردمی شکل گرفته بود و از سوی اصلاح طلبان به عنوان ابزار پیشبرد سیاست های اصلاح طلبان در کوتاه مدت هدایت لگام دار حرکت به سوی آشتی دادن اندیشه های کهن با اندیشه های مدرن! غربی شدند.در این دوره گرایشات مختلف لیبرالی و پرو غربی در دانشگاه رشد کرد و دفتر تحکیم و حدت و سایر تشکل های وابسته به حاکمیت در دانشگاه به همراه کل اصلاح طلبان در پی آشتی دادن اسلام سیاسی با لیبرالیزم غربی بودند،لازم به ذکر است که در این دوره بود که در دانشگاه های ایران گرایشات لیبرالی،راست و غیره همچون پست مدرنیسم در ایران رشد نمود،اما آنچه اینجا مهم است این است که این گرایشات(گرایشات راست و لیبرالی و…)که در دانشگاههای ایران شکل گرفته به شدت التقاطی و ملغمه ای از گرایشات راست،مذهبی،سکولار،غیره و غیره بود،به همین دلیل بود این گرایش و گرایشاتی از این قبیل از همان آغاز شکل گیریشان محکوم به شکست بودند.این جریانات اگر چه در ابتدای کار خود توانسته بودند به همکاری مداوم جناح اصلاح طلب حاکمیت نفوذ و پایگاه وسیعی در دانشگاه بیابند،اما چند سالی بیشتر طول نکشید که اعتبار خود را در بین محافل دانشجویی از دست داده و با شکست اصلاحات دو خرداد در ساهای ابتدایی دهه ی ۸۰ بیش از هر زمانی تضعیف شدند.
باید اشاره کنم که مردمی که از آزا
دی و دمکراسی در دوره ی سر کار بودن اصلاح طلبان حکومتی دم میزدند و در این توهم به سر می بردند که دوره ی سرکوب آزادی های مردم از بین رفته است با مشاهده ی سرکوب های گسترده ی دانشجویی در سال ۷۸ و ۷۹ ،همچنین بستن روزنامه ها،قتل های زنجیره ایی،کشتار کارگران خاتون آباد در سال ۸۴  غیره روبرو شده،بیش از هر زمانی به اصلاحات بدبین شدند.
در شرایطی که اصلاحات ناکام مانده بود، در جامعه ی ایران مبارزات رادیکال و کارگری رشد و نمو پیدا کرده و دانشگاه نیز به عنوان بخش جدایی ناپذیری از جامعه که به شیوه ی علمی ودقیق به بررسی رویداد های اجتماعی پرداخته و آنها را بازتاب می دهد،گرایش چپ و رادیکال در نتیجه ی شکست اصلاحات و رشد رادیکالیزم در جامعه سر بر آورد.این گرایش همان طور که در مطلب قبل هم مطرح شد ابتدا خود را در قالب محافل مارکسیستی که در قالب کار در نشریات چپ و گروه های کوهنوردی،نمایش فیلم و غیره کار می کرد. برای اولین در اواخر سال ۸۲بار تحت عنوان چپ رادیکال در نشریه ی دانشجویی خاک فعالیت علنی خود را آشکار نمود و به تبلیغ اندیشه های مارکسیستی در دانشگاه تهران پرداخت.
در شرایطی که امکان فعالیت نیرو های چپ و کمونیست بیش از هر زمانی با رادیکالیزه شدن فضای اجتماع ضروری به نظر می رسید،دانشگاه هم به عنوان بستری برای فعالیت کمونیستی و محیطی که تا حدود زیادی دمکراتیک تر از سایر محیط ها بود،امکان فعالیت را برای نیرو های اکتیو جنبش چپ دانشجویی بیش از پیش فراهم نمود.شکل گیری این گرایش مارکسیستی در واقع پاسخی به موقع و به جا بهشکست اصلاحات حکومتی و آلترناتیوی در تقابل با انواع گرایش پایفیستی و رفرمیستی چپ بود که نظریه ی انقلابی مارکسیسم را کنار گذاشته و مارکسیسم را همچون سایر علوم آکادمیک و بی خاصیت مطالعه می کردند(چپ انتقادی).گرایش چپ رادیکال همان طور که رفیق ولی زاده می گوید:"به جای خاطرات نویسی، دفاع از کمونیسم به مثابه ی یک آرم شرکتی و…" یا تاکید بر نوستالژی و افسوس خوردن بر گذشته،در قالب یک گرایش ظاهر شد که پراتیک را در دستور کار خود قرار داد،و با تاکید بر ماتریالیسم پراتیک و نگرش دیالکتیکی،سعی در متحول کردن جامعه را داشت.اینجا لازم به توضیح است که مراد از متحول کردن جامعه سرنگونی رژیم یا انقلاب اجتماعی  از طریق دانشگاه و جنبش دانشجویی،آنچه که جریانات و احزاب چپ پا در هوا می خواستند، نیست،بلکه چپ دانشجویی از همان آغاز شکل گیری اش استراتژی خود را به جنبش طبقاتی طبقه ی کارگر و سایر جنبش های رادیکال اجتماعی گره زده بود و معتقد بود که بدون تشکل یابی طبقه ی کارگر و اتحاد و یکپارچگی این طبقه حول مطالبات طبقاتی خود و حرکت انقلابی برای تغییر جامعه آن هم به شیوه ای قهر آمیز نمی توان به سوسیالیسم (مطالبه استراتژیک این جنبش )رسید.
داب چگونه شکل گرفت؟
این گرایش در شرایطی شکل گرفت که لزوم دخالت یک نیروی دخالتگر و رادیکال در دانشگاه های ایران با شکست اصلاحات حکومتی و رشد اعتراضات کارگری در ایرانبیش از هر زمانی ضروری بود و ضرورت به میدان آمدن یک نیروی کمونیست رادیکال و انقلابی که بتواند فضای دانشگاه های ایران را تحت پوشش تبلیغات خود قرار دهد و هژمونی گرایش چپ را در دانشگاه غالب گرداند الزامی بود.این گرایش در فاصله ی چند سال از فعالیت خود توانست تحمل یک جنبش رادیکال و گرایش کمونیستی را به آن هم صورت علنی به رژیم تحمیل نموده و آزادی فعالیت کمونیستی و رادیکال را در دانشگاه همچون یک گرایش رسمی با مبارزات خود،فعالیت مستقل از حکومت و تشکل های حکومتی در دانشگاه را بعد از سالهای طولانی که در تاریخ جمهوری اسلامی بی سابقه بود، فراهم نماید. از دستاوردهای این جریان رادیکال و سوسیالیست در فاصله ی  ۲ تا ۳ سال از فعالیت مسقل و سوسیالیستی خود  می توان انتشار مجموعه ی وسیعی از نشریات مختلف کمونیستی در دانشگاه ها و راه اندازی چندین سایت و وبلاگ خبر رسانی دانشجویی به صورت رسمی و فعالیت های عملی مختلف همچون برگزاری مراسم های مستقل دانشجویی،نام برد.تمام مواردی که ذکر شد به همراه فعالیت های عملی دیگری که در این مبحث نمی گنجد،همگی نتیجه ی فعالیت مداوم و بی وقفه ی نیروهای رادیکال و اکتیو جنبش دانشجویی و فعالین عملی این عرصه بود.این جریان اگر چه از لحاظ تئوریک در سطح بالایی قرار داشت و به یکی از قطب های رادیکال و کمونیست علنی در ایران تبدیل شده بود،اما فعالیت های عملی(پراتیک) آن بیش از تمام عرصه های دیگر مشهود بود و این جریان مستقل دانشجویی بیش از هر چیز با پراتیکش و تاکیدش بر فعالیت عملی و علنی که از نظر مارکسیسم اساسی ترین اصل تغییر است شناخته می شد.این جریان مستقل دانشجویی در سال ۸۵ با اعلام استقلال از تمام نهادهای حکومتی و اعلام موجودیت در قالب گسترده در سطح سراسری در تمام دانشگاه های ایران(به خصوص دانشگاه تهران و مازندان و…) تحت عنوان دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب اعلام موجودیت نمود.
این جریان مستقل دانشجویی در سال ۸۵ توانست تعدادی از فعالین چپ که سابقا در دفتر تحکیم وحدت یا انجمن های اسلامی فعالیت می کردند و جناح چپ دفتر تحکیم به حساب می آمدند،دور خود گرد آورد و آنان را جذب نماید.دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب آنچه بعدها داب نام گرفت از به هم پیوستن چپ رادیکال سابق و جریانی که بالاتر به آن اشاره کردیم تشکیل شد.تشکیل این جریان و اعلام موجودیت آن تحت عنوان دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب و همچنین اعلام استقلال آن
بیش از هر چیز حول مطالبات رادیکال مارکسیستی و پایبندی بر اصول پایه ایی مارکسیسم با شعارهای چون جنبش چپ دانشجویی متحد جنبش کارگری و جنبش زنان دانشجو،کارگر اتحاد اتحاد مخالفت با حمله ی خارجی، مقابله با رشد لیبرالیزم در دانشگاه های ایران و مطالباتی از این قبیل بود.
شکل گیری این جریان همان طور که بالاتر هم اشاره شد در طول یک پروسه از مبارزات و فعالیت های مداوم و عملی در دانشگاه ها و خارج از دانشگاه توسط رفقای درگیر در امر مبارزات دانشجویی (مبارزات رادیکال دانشجویی)بود.داب قبل از آن که خود را در قالب سایت و وبلاگ و فضای مجازی تعریف کند،خود را ملزم به امر پیشبرد فعالیت های عملی و علنی و تلاش برای برقراری ارتباط با سایر فعالین رادیکال درگیر مبارزه در سایرعرصه های فعالیت سیاسی می دانست.در همین راستا بود که ارتباط با فعالین کارگری و زنان در اولویت کار رفقای اکتیو داب قرار گرفت و تلاش های زیادی برای پیوند جنبش چپ دانشجویی با جنبش کارگری و زنان در خارج از دانشگاه صورت گرفت و موفقیت های شایان توجهی نیز کسب شد.آنچه که در مطلب قبلی هم به آن اشاره شد،برگزاری اول ماه مه ها،هشت مارس ها و دیگر تجمعات از دستاورد های بسیار ارزنده ی این جنبش رادیکال اجتماعی بود.
داب در دوره ی سر کار آمدن اصولگرایان بارها از جانب احمدی نژاد و ارازل و اوباش حکومتی تهدید به سرکوب شده بود،اما این جریان ترسی به دل راه نداد و علیرغم تمام تهدیده و هشدار ها همچنان بر مطالبات و خواسته های رادیکال خود پافشاری می نمود.در تابستان سال ۸۶ احمدی نژاد از تلویزیون دولتی ایران رسما دانشجویان را به سرکوب تهدید نمود و اشاره کرد که در اینده ی نه چندان دور دانشگاه ها را از عرصه ی فعالین کمونیست جنبش دانشجویی پاک خواهد نمود.در آغاز سال تحصیلی ۸۶-۸۷ داب با برگزاری جلسات خود و بحث های طولانی در مورد چگونگی کنترل شیوه ی سرکوب و چگونگی روبرو شدن با آن، بالاخره تصمیم گرفته شد که تنها با رشد و پیشروی مبارزات دانشجویی و گسترش فعالیت های خود به بیشتر عرصه های فعالیت دانشجویی خواهد توانست با جمهوری اسلامی و اراذل و اوباش حکومتی مقابله کند.در همین دوره بود که تلاش های بی وقفه ی فعالین چپ برای برگزاری مراسم ۱۶ آذر ۸۶ شروع شده و تلاش شد که روز دانشجو توسط فعالین چپ و کمونیست به شیوه ای مستقل از تمام مراسم های دانشجویی و کل گرایشات راست،با شکوه تر از هر سال برگزار شود.از همان هفته های آخر آبان ماه تلاش های گسترده ایی در تهران و شهرستان ها برای برگزاری با شکوه این روز سازمان داده شد و سرانجام با توافق فعالین داب در تهران و شهرستان ها روز ۱۳ آذر به عنوان روز برگزاری مراسم در تهران انتخاب شد و در شهرستان ها نیز روزهای دیگری برای برگزاری این مراسم انتخاب شد.
رژیم جنایت کار جمهوری اسلامی که به شدت از رشد بی رویه ی گرایش چپ و مارکسیست در دانشگاه ها هراسان بود،تا دندان مسلح برای مقابله با دانشجویان و سرکوب آنان آماده بود.دانشجویان که از همان ابتدا خود را برای روبرو شدن با رژیم آماده کرده بودند،حاضر نبودند پرچمی که چند سال بود بالا برده بودند را زمین بگذارند و بین در امان ماندن در صورت پاسیو بودن (آن هم صد در صد نبود،زیرا بسیاری از رفقا قبل از برگزاری مراسم دستگیر شده بودند)و پا فشاری بر مواضع و مطالبات رادیکال خود و تلاش برای برگزاری روز دانشجو راه دومی را برگزیدند و حاضر به پرداخت تاوان آن هم شدند.
سرانجام روز دانشجو با حضور پرشور نیرو های چپ و رادیکال جنبش دانشجویی در روز ۱۳ آذر در دانشگاه تهران آن هم در شرایطی که جمع کثیری از رهبران اصلی این جریان در روزهای قبل از مراسم دستگیر شده بودند و در زنان های رژیم به سر می بردند،با شکوه تر از همیشه برگزار شد و تمام جامعه ی خارج از دانشگاه را متوجه دانشگاه های ایران کرد.در جریان این روز و روزهای بعد از آن دهها نفر از سرشناسترین فعالین چپ دانشجویی دستگیر و روانه ی شکنجه گاه های رژیم جمهوری اسلام شدند.این حرکت بزرگ دانشجویی که حرکتی بی همتا در جنبش و تاریخ چپ ایران بود از جانب بسیاری از احزاب و جریانات پاسیو و بی تاثیر در تحولاتی که در جامعه و دانشگاه می گذشت، ماجراجویی و آوانتوریسم نام گرفت،محکوم شد و به جریان اینترنتی حکمتیست ربط داده شد.به حق باید بگویم که حزب حکمتیست در سازمان دهی این روز هیچ نقشی نداشت و اگر کسانی در بین رفقا وجود داشت که خود را به حزب حکمتیست نزدیک می دانسته آن روزها در زندان بودند و کمترین نقشی در برگزاری این مراسم نداشتند.ربط دادن این حرکت بزرگ که رهبری آن را خود دانشجویان به عهده داشتند،به جریان موسوم به حکمتیست از جانب هر حزب و جریانی که باشد بی انصافی محض و باز گذاشتن دست پلیس در برخورد به رفقا بود.به دنبال آن دستگیری ها رژیم اسلامی با موج وسیعی از اعتراضات و مبارزات چه در داخل و چه در خارج کشور روبرو شد و در نتیجه ی فشار واقعی از داخل و تبلیغات گسترده ی رسانه های مختلف (که شامل رسانه های بورژوایی هم بود)،رژیم ناچارا مجبور به آزاد سازی رفقای عزیز ما با قرار وسیقه های سنگین که در تاریخ حیات رژیم تا آن مقطع بی سابقه بود،شد.در قسمت سوم این مطلب به سر برآوردن جریاناتی اشاره خواهم کرد که به عنوان آلترناتیو داب خود را در فضای مجازی معرفی نموده و اعلام موجودیت کردند همچنین سعی خواهم کرد،موقعیت فعلی و دورنمای جنبش چپ دانشجویی و آینده ی این جنبش را برسی کنم.این مطلب همچنان ادامه دارد….

حس
ن معارفی پور
۲/۷/۱۳۸۸