متن سخنرانی ایمان شیرعلی، فعال سیاسی اجتماعی در برنامه بیست و یکمین سالگرد کشتار زندانیان سیاسی در استکهلم

سخنرانی ایمان شیرعلی، فعال سیاسی اجتماعی، قرزند جان باخته ایرج شیرعلی در برنامه بیست و یکمین سالگرد کشتار زندانیان سیاسی در استکهلم 
 
با سلام و ادای احترام به همه شما که امروز در اینجا برای گرامیداشت یاد جانباختگان راه آزادی جمع شدید
 
 
من امروز می خواستم راجع به جانباختگان دهه شصت و از جمله پدر خودم ایرج شیرعلی حرف بزنم، اما کهریزک نمیذاره!
من امروز می خواستم راجع به پدر خودم و زندگی فرزندان اعدامیان سال شصت حرف بزنم، اما ترانه موسوی نمیذاره!
مهدی  و رضا، اشکان و ترانه، امیر جواد و سهراب و ندا نمیذارن. پس اجازه بدید اول از اینها حرف بزنم.
 
از هم نسلی های خودم و نسل جونتر از من، همون پانزده شانزده ساله هایی که برای گرفتن حق خودشون به خیابان رفتند و تحت بدترین و هولناک ترین جنایت ها قرار گرفتند. تو خیابون اونها را کشتند و در کهریزک و دیگر بازدشتگاهای مخوف رژیم به اتاق های تجاوز گروهی بردند و حتما وقیحانه این جنایات رو فتح المبینی می دونستند برای خودشون ! نظام جمهوری اسلامی اعلام کرد که بالاخره با مردم ایران در حال جنگ هست و توی قاموس اینها تجاوز جنسی هم ، مثل تصرف سرزمین و غنائم جنگی دشمن محسوب میشه. همونجوری بهش نگاه می کنند.
من می خوام اینجا در حضور شما عزیزان بگم  نسل امروز با چی دشمنه،  و با چی نیست، می خوام بگم چی جوونا می خواستند و چی میخوان و مهمتر از همه چی نمی خوان. می خوام بگم اینها چه می خواستند که نظام بهشون اعلان جنگ داد و با تموم قوا علیه شون به میدون اومد. من می خوام به عنوان یکی از افراد این نسل روایت خودم را از مبارزه این نسل بگم. برای اینکه مثل فریاد پدر من سی سال طول نکشه تا نسل بعد از ما بفهمند اسرای امروز ما تو کهریزک چی می خواستند؟! نسل جوون سال ٨٨ برای چی بلند شد، فریاد زد، فریادی که توی ایران توی خاورمیانه و توی  دنیا طنین انداز شد.
عده ای هستند که ادعا می کنند نسل ما و جوون های ایران، واسه انتخابات به خیابون اومدن، اینها می خواستند آرای آقای موسوی را از احمدی نژاد پس بگیرند. این هم نظری هست و به نظر من باید هر کسی آزاد باشه نظرشو بگه. اما وقتی خود ما جوون ها از خود آقای موسوی پرسیدیم شما چی می خواهید؟ ایشون به ما و جوون های ایران گفت هیچی! همین قانون اساسی که هست! همین نظام جمهوری اسلامی که هست. منتهی جمهوری اول! یعنی جمهوری دوره امام که امثال پدر من رو توی دادگاه های چند دقیقه ای به جرم مخالفت با نظام اعدام کرد! همون جمهوری که اقتصادش قرار بود زیر بناش الاغ باشه، اما یک اژدهای چند سری شد که یک سرش تو سپاه هست، یک سرش تو بیت آیت الله های میلیاردر و یک سر دیگش دست آقازاده هایی مثل یاسر رفسنجانی و حسن خمینی و بقیه آقازاده های حکومت! احیا و تضمین همین قوانین اسلامی که به من جوون حق زندگی نداده. همین قانون اسلامی که من رو از همکلاسیم جدا می کنه و سر مادر من و زن های نسل اون با زور روسری کرد. نوبت خواهرم که شد، دیگه فرض بود که باید از بچگی مقنعه سرش بکنه. همون قوانین اسلامی امام که توش موسیقی حرووم بود، شطرنج حتی حرووم بود، جوون بودن و زن بودن جرم بود.
من می خوام اینجا صدای ندا، اشکان، امیرجواد، مهدی و رضا و ترانه و بقیه باشم و بگم نه! این جوون هایی که به خیابون اومدن و کشته و لت و پار شدند و بعضی هاشون بعد از آزادی از زندان خودشون با دست خودشون خودکشی کردند. برای این نظام، برای این قانون و برای خمینی به خیابون نیومدن! برای همین جهنمی که تو ایران اسمش را زندگی گذاشتند نیومدند. نمی تونستند واسه این چیزا بیان و کشته بشن! آخه چطور می تونه جوونی که به گردنش آفتابه آویزون می کنند فقط به این دلیل که لباساش یه مدله، موهاش بلند و مدل دار بوده، بره تو خیابون های تهران، شیراز و اصفهان و مشهد فریاد بزنه امام را به من پس بدید! نظام را به من پس بدید! قانون اسلام را به من پس بدید! محاله! به نظر من حتی منتسب کردن جوون هایی که در این چند هفته بلند شدند و جنگیدند و خون دادند به این مسائل ظلم است به اونها! باور کنید ظلم است! می دونید چرا؟ واسه این که وقتی امثال پدر من را اعدام کردند، خودشان گفتند، همشون آز آقای خمینی تا خامنه ای، از آقای موسوی تا احمدی نژاد که: این زندانی ها را می بینید ما اعدام می کنیم، اینها دشمن نظامند! شاید عجیب باشه بگم، اما نسل پدر من از این لحاظ خوشبخت بود، چونکه نرفتند هم اعدام  شون کنند، هم به سرنوشتشون، به آرزوهاشون، به ایده آل هاشون، به چیزهایی که میخواستند و چیزهایی که نمی خواستند ظلم کنند. به اسم شون بیان و بگن اینها التزام به نظام و قانون اساسی دارند و امام را می خواهند! یعنی در واقع کاری کنند که صداشون دوقبضه خفه بشه. تازه یک عده مثل من بیان و گلوشون را پاره کنند و بگن جوون امروز مملکت ما آزادی می خواد نه التزام به قانونی که برای سلب آزادی من و تو نوشته شده! بگن جوون مملکت ما برابری می خواد و نه اتوبوس های جداگانه!نه ستم و تبعیض جنسی! اصلن جوون های ایران از هر نوع ستم و تبعیض بیزارند! اگر این جوون ها نخوان حجاب بذارند رو سرشون باید کی رو  ببینند؟ اگر نخوان نماز و روزه اجباری بجا بیارن باید کی رو ببینند؟ اگر نخوان مدام تو دانشگاه و مدرسه بازرسی بشن، مدام بوسیله بسیج و انجمن اسلامی و لباس شخصی ها مورد توهین و تحقیر قرار گیرند باید کی رو ببینند!
چقدر داد بزنن که ما آزادی بی قید و شرط بیان می خوایم؟ چقدر فریاد بزنن که تجمع و تشکل و اعتصاب حق