گذر باد

gilani@f-gilani.com

www.f-gilani.com
 

با چه سرعتی از کنارم می گذری که باد

نمی تواند دنبالت کند ؟ 

آن که از هیاهو می گذرد

روی صدای تو پا می گذارد 

به چه زبانی سخن می گوئی که عشق

با شنیدنش به خود می لرزد؟

اگر فکر کنی که ما را

در جزیره ای به دام انداخته اند

بهمن از خوابگاهت می گذرد

و کوه ها به خیابان ها می ریزند 

از کدام چشمه ای سرازیر شده ای که آهوان

گله گله با نوشیدنش جان می دهند؟

کتابت را ببند سنگواره ی نا مربوط

در این باغ پژمرده درختی خواهد روئید

که سطرهایت را یک به یک خط خواهد زد

و سرعت را به زبان چشمه ای خواهد سرود

که شهرها را

خنده ی عاشقان بردارد 

من فکر می کنم که پرچم

از این همه ناهمواری به تنگ آمده است .

شهریور ۱۳۸۸