بیاد رضا ( حمید یثربی)

ardashir_ns@hotmail.com

میخواستم قدری در مورد رضا صحبت کنم ، در تشکیلات کومه له و حزب کمونیست ایران به رضا میشناختند . حمید یثربی از بچه محل های من بود و سالها بود از زمان کودکی و نوجوانی در محله هم بازی و در شیطنت های آن دوران خاطره زیاد داشتیم . البته ناگفته نماند آشنائی خانوادگی هم در این ارتباطات تاثیر داشت .

حمید از بچه های خوب ودر عین حال هم متین و خوش خلق و خو بود و زود جوش و صمیمی . ولی البته دریک مدرسه درس نمیخواندیم  اما همدیگر را بعد از وقت مدارس و تعطیلات و در بازیهای کوچه ومحله میدیدیم و کلی گپ وشوخی وبازگوشی و ……
زمان میگذشت و ما هم هر چه بزرگتر میشدیم مشغله هایمان هم بر حسب موقعیت ها عوض میشد و کم کم به دوران تظاهراتها واعتراضات توده ای بر علیه رژیم سلطنت آریامهری و حال و هوا و فضای مبارزاتی در میان مردم روزبروز شدت بیشتری بخود میگرفت وتوده مردم وجوانان وروشنفکران وآزادیخواهان بیشتری بدین مبارزه میپیوستند ، و حمید هم جزو این تیپ انسانها وجوانان پیگیری بود که همیشه در این صف مبارزه قرار داشت . قیام بهمن ۱۳۵۷ رژیم سلطنت را به زباله دان تاریخ سپرد ولیکن ارتجاع مذهبی با دسیسه و از پشت پرده وضد وبند وتوطئه سوار بر موج قیام مردمی شده وسکان تمام دم ودستگاه سرکوب وکشتار رژیم شاه که میرفت با اراده مردم بمیدان آمده ازبین برود ، آنها یعنی مرتجعین مذهبی با فتوا وعوامفریبی ویاری دول غربی این انقلاب را در نطفه خفه کرده وادامه دهنده جنایات رژیم قبلی شده وقدم بقدم برای بازپس گیری این دستاوردها از همان روزهای اول حکومتشان از هیچ جنایتی وکشتاری دریغ نورزیدند .
از آفریدن نوروز خونین ۱۳۵۸ بعد از یکماه در سنندج و کشتار در ترکمن صحرا در فروردین ۱۳۵۸ و حمله به گارگران ماهیگیر بندر انزلی و بستن دانشگاهها بنام باصطلاح انقلاب فرهنگی و حمله گسترده وجنایتکارانه به کردستان این سنگر آزادگی و حافظ دستاوردهای قیام و……   همه و همه این میدانها بودند که حمید و حمیدها را فولاد آبدیده این عرصه های مبارزاتی جدی و بی توهم مینمود .

اینجا یادآور شوم که فعالیت سیاسی اش بعد از دوران جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب با جریان سازمان پیکار که در آن دوران یکی از جریانات قوی چپ بود وتا سال ۱۳۶۰ و دوران بحران داخلی پیکار وضربات شدید پلیسی ر سازمانها او(رضا) با تماس با کومه له بهمراه جمعی ازیارانشان به کومه له و حزب کمونیست ایران پیوستند و فعالیت انقلابی خود را در این صف ادامه دادند .
پیوستن رفیق رضا به حزب در زمانی بود که چیزی نگذشت که برادر کوچکترش(اردشیر) که از پیشمرگان رزمنده کومه له بود خبرجاناختنش در یکی از عملیاتهای جنوب کردستان  پخش گردید و ادامه راهش را بما یارانش سپرد و رضا مصممتر از گذشته این راه را پی گرفت.
رفیق رضا در ارگانهای مختلف تشکیلات فعالیت نمود و بازهم دوانی دیگر در کنار هم فعالیتهائی مشترک داشتیم و همان صفا و صمیمیت و دلسوزیها را صد چندان در او میدیدی که برای بخصوص من که از سالها پیش میشناختم فراموش شدنی نیست .
رضای عزیز سرانجام در سال ۱۳۶۷ در یک حمله هوائی جنایتکاران بعث عراق به یکی از اردوگاههای مرکزی کومه له در بوتی بهمراه چند رفیق دیگرمان جان خود را در راه آزادی وسوسیالیزم فدا نمودند .

لازمست یادآور شوم که خانواده یثربی در شهر سنندج جدااز جانباختگان (اردشیر و حمید) برادر بزرگشان بنام محمد حسین یثربی از هواداران کومه له بود و همیشه با کومه له در ارتباط و از کمکهایش بی بهره نبودیم چه بلحاظ مادی ومعنوی و خبررسانی و …..
که این عزیز هم در یک تصادف در جاده سنندج به تهران جانش را از دست داد .
یاد این سه برادر مبارز که از نزدیک آنها را میشناختم عزیزان ؛ محمد حسین ، حمید و اردشیر  یثربی را گرامی وعزیز میدارم و در مقابل  بازماندگان وخانواده داغدارشان سر تعظیم فرود میاورم و دستشانرا بگرمی میفشارم .

یادشان عزیز وگرامی است ؛

اردشیر نصراله بیگی
سبتامبر ۲۰۰۹