کارگران بلوچ

برخلاف روزهای قبل که درهوا هیچ جنبشی دیده نمی شد،  شرجی وگرم بود و تعریق بیش از حد قلب ها و ریه ها را به چالش می گرفت، امروز از بامدادان بادها شروع به وزیدن کردند. جریان های هوا، هر بار از یک سو با سرعت همه چیز را در هم می پیچید. گاهی برخورد بادهای مخالف ، گردبادهای کوچک ولی پر انرژی را ایجاد می کردند. ادامه‌ی خواندن

از کلیله و دمنه بیاموزیم ٬ براى فعالین کارگرى و کارگران فعال

در میان داستان های آموزنده ی کلیله و دمنه، داستانی هست که شاید بیش از بقیه ی داستان های این مجموعه مشهور شده است . شهرت این داستان از آن جاست که زمانی در کتاب های درسی دوران دبستان گنجانده شده بود و بسیاری از بزرگسالانی که دوره ی دبستان را طی کرده اند از این رهگذر با آن آشنا هستند. به قصه ای از کلیله و دمنه می پردازیم که زبان حال ماست. پس درون مایه ی آن را از ورای یک شکل ساده و زیبا بیرون می کشیم و سعی می کنیم تا در زندگی روزمره درس هایش را بیاموزیم و تجربه هایش را به کار گیریم. درون مایه ای که ضرورت و دستور کار امروز طبقه ی کارگر ایرانی هم هست .  ادامه‌ی خواندن

«پسرم مرد، من یتیم شدم»

هوای بامداد، دلنشین و بهاری بود. کارگرانِ احداث دست جمعی ورزش می کردند. ما باید صبر می کردیم تا ورزششان تمام شود تا بتوانیم به محل کارمان برویم. کار از ساعت ۳۰/۶ دقیقه بامداد آغاز می شود. با رسیدن به کانکس اولین کاری که می کنیم، روشن کردن کولر گازی است. دیروز یکی از مهندسان همکارمان با صدایی غیردوستانه، بی اعتنا و تحقیرآمیز، پیرمرد آبدارچی را بازخواست کرده بود – تو اول باید به کانکس ما بیایی و وسایل چای را آماده کنی. ادامه‌ی خواندن

اتخاذ استراتژی جدید جنبش زنان آقای مالجو راه بجایی نخواهد برد!

سایت تغییر، در ماه مارچ در رابطه با جنبش زنان گفتگویی با آقای مالجو اقتصاد دان و استاد دانشگاه انجام داده است، نظرات ایشان از این نظر نیاز به نقد وتحلیل دارد که استراتژی جدیدی برای این جنبش اتخاذ می نماید، بدون اینکه به روشنی بیان کند این استراتژی تازه قرار است پاسخگوی چه نیازهایی از این جنبش بوده و چه راه حلهای واقعی را پیش رویش بگذارد. ادامه‌ی خواندن

تسویه حساب

(ویژه نامه کانون مدافعان حقوق کارگر به مناسبت روزجهانی کارگر۱۳۹۱)

مینی بوس ها یکی پس از دیگری کارگران را پشت درب ورودی پالایشگاه پیاده می کردند. هوا گرگ و میش بود و طبق معمول این دیارِسرد، بادهایی پرشتاب و گزنده از قله های برفی شهباز می وزید. سردی هوا همه را درخود فروبرده و مجاله کرده بود. دست های همه در جیب ها فرورفته و شانه ها به جلو جمع شده بودند. اکثرا کلاه بافتنی ارزان قیمتی به سر داشتند که تا پایین گوش ها کشیده شده بود. از درب ورودی تا محل کار کارگران بیش از ۲ کیلومتر پیاده روی در این بادهای سرد بود. همه بدون گفت وگو وبا شتاب به سوی یونیت ها یشان درحرکت بودند. ادامه‌ی خواندن

مرورى بر پیدایش و انسجام جنبش کارگری ایران (١)

شرایط اجتماعی حکومت ایلیاتی قاجاریه با مالیات های ویران گر، اقتصاد کشاورزی – صنعتی ایران را تحلیل برده بود. و از سوی دیگر استعمارگران(روسیه تزاری از سمت شمال و انگلیس از سمت جنوب) با فشارهای نظامی و با صادرات کالاهای شان باقی مانده ی کشاورزی و منابع داخلی را به چالش گرفتند. بدین صورت ایران به سوی دگرگونی های خونینی رانده شد، که از نی ریز ادامه‌ی خواندن

در میان رانندگان کامیون

حادثه

فضای دفتر حمل و نقل… را ابری رقیق از دود سیگار و همهمه­ای گنگ، فرا گرفته است. راننده­های کامیون از تریلر تا ده چرخ و تک و خاور، در انتظار نوبت بار گرفتن، زمان زیادی را هدر داده اند. و معمولاً با گفت­گوهای دوستانه این زمان را پر می­کنند. در کنار میز واسطه های بار، همواره بگو مگو بر سر رعایت نوبت، در جریان است. سر و صدای استکان های چای که بوسیله شاگرد قهوه­چی بین راننده­ها توزیع می شود و صدای رادیو ، موسیقی متن فضای سالن انتظار را تکمیل کرده است و درکل، قهوه خانه­های پائین شهر را تداعی می کند. جایی که پاتوق و محل کاریابی کارگران ساختمانی است. ادامه‌ی خواندن

با کارگران پروژه اى ٬ نسل اول و نسل دوم

کوه پایه های زردکوه یا به قول عشایر ساکن در آن”زرده” دیگر مرتعی سبز ندارد. از آن همه گیاهان معطر وخوش بو خبری نیست. سبزه ها همین که جوانه شان از خاک بیرون می زند، به وسیله ی لبان گرسنه ی بزها و مبش ها از زندگی تهی می شوند و در زیر دندان های آنان لهیده می شوند. چوپان ها که از آنها گرسنه ترند، همه ی گیاهان خوراکی و دارویی را ریشه کن می کنند تا لقمه ای نان به قیمت نابودی مراتع و محیط زیست به دست آورند. دیگر مراتع ظرفیت چرا را ندارد و به تخته سنگ های لخت وعریان و بدون زندگی تبدیل شده اند. هیچ گیاهی فرصت نمی یابد به گل بنشیند تا نسل بعدی را بیافریند. قبل از قد برافراشتن به وسیله ی بزهای گرسنه جویده می شود تا چند قطره شیر سفید به زندگی سراسر فقر”مال” ارزانی کند و نان خشک آنها را با جرعه ای دوغ نرم کند. بادهای سرد عروب از قله های و یخجال های زرد کوه، به سوی دره ها سرازیر شده وبا خود سوز سردی را به ارمغان می آورد. سوزی که تن وجان روح اله را به لرزه در می آورد. گوسفندان را با هی کردن تشویق به سریع رفتن می کرد تا قبل از غروب به مال برسند و خطر گرگ و خرس را پشت سر بگذارند. ادامه‌ی خواندن