اوضاع بین المللى٬ تحولات انقلابى و سیاست کمونیسم کارگرى

١- با شورش نان در تونس و سرنگونى بن على٬ و مهمتر٬ رویدادهاى مصر و سرنگونى مبارک٬ کشورهاى منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا وارد دورانى از تحول سیاسى و انقلابى شده اند. این تحولات ضرورتا به حوزه جغرافیائى معینى محدود نخواهد نماند. تاثیر سقوط هر سنگر ارتجاع در گوشه اى از جهان٬ بسرعت معادلات سیاسى در دیگر کشورها را بهم میزند. باید منتظر بود که موج جدید به اروپا بازگردد و چه بسا کشورهائى را دربرگیرد که امروز جزو “مناطق ایمن” محسوب میشوند. کل این تحولات در پایه اى ترین سطح چیزى جز قیام علیه دیکتاتوریهاى سرمایه و تمایل دیرپاى توده هاى کارگر و زحمتکش براى بهتر زیستن است. این زلزله سیاسى٬ قبل از اینکه نتایج آن از پیش معلوم باشد٬ بر این واقعیت تاکید دارند که مردم محروم و لگد مال شده طى دهه هاى متمادى٬ دیگر حاکمیت ارتجاع سیاسى را نمى پذیرند و براى تغییر بمیدان آمده اند.   ادامه‌ی خواندن

حسنی مبارک باید برود! “پایان دیکتاتوریها؟”

بدنبال قیام مردم تونس که به سقوط دولت و فرار بن علی دیکتاتور کودتاچی منجر شد، موجی از اعتراضات علیه فقر در کشورهای منطقه براه افتاد. الجزیره، اردن، مصر، سودان، لیبی و همه جا یا مردم کارگر و زحمتکش به خیابانها ریختند و یا اوضاع بشدت ملتهب و بحرانی است. سران برخی کشورها از عربستان و قطر و اردن و حتی مصر فورا تلاش کردند با بازپس گیری طرح حذف سوبسیدها و ثابت نگهداشتن نرخ ارزاق عمومی اعتراضات را کنترل کنند و حکومت شان را نجات دهند. تاریخ همواره تکرار میشود. ظاهرا این تمهیدات دیگر دیر شده است. ادامه‌ی خواندن

تونس: کدام آینده؟ سرمایه داری یا سوسیالیسم؟

بدون تردید در دنیای بحران زده سرمایه داری امروز و مشقاتی که بر میلیاردها انسان زحمتکش تحمیل میکند، تحولات سیاسی تونس نوری در تاریکی و امیدی به ممکن بودن یک آینده بهتر است. تحولات در تونس ابدا “تونسی” نخواهد ماند و تاکنون بمثابه یک چاشنی انفجاری در کشورهای آفریقا و خاورمیانه عمل کرده و تاثیرات بلافصل خود را بجا گذاشته است. آینده تونس اما در کشمکش وسیع طبقاتی ای تعیین خواهد شد که فی الحال نیروهای متخاصم این کشمکش در ابعاد جهانی و منطقه ای و کشوری در مقابل هم صف کشیده اند. نیروهائی که از یکسو برای حفظ و اعاده وضع موجود تلاش میکنند و از سوی دیگر تلاش دارند یک آینده متمایز و تغییراتی ریشه ای محصول این تحولات باشد. ادامه‌ی خواندن

حزب دمکرات کردستان ایران ٬ قلدری یا استیصال سیاسی؟

اخیرا حزب دمکرات کردستان به بهانه اظهارات عبدالله مهتدی تلاش کرده است در باره جنگ تحمیلی به کومه له با تبلیغات نخ نمای ضد کمونیستی برای بورژوازی خود شیرینی کند. ظاهر مسئله اینست که حزب دمکرات نمایش قلدری سیاسی میدهد اما این تصویری عمیقا اشتباه و ضد تاریخی است. هر کسی میتواند در ذهنیت مجرد و دنیای فرقه ای خود هر مانوری بدهد اما واقعیات اجتماعی و تاریخی سر سخت تر اند. ادامه‌ی خواندن

کارگران و مسئله حذف سوبسیدها … نقدی بر دیدگاه رضا رخشان

آقای رضا رخشان رئیس جدید سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه بحثی تحت عنوان “یارانه ها، تلاشی برای یک ارزیابی واقعی” منتشر کرده اند. این مطلب بعنوان یک نگرش جدید نیست و مشابه آنرا در فراکسیونهای مختلف طبقه حاکم میتوان دید. اما از آنجا که توسط یک فعال کارگری و رئیس یک سندیکا بیان شده است اهمیت دارد و باید مسئولانه به نقد آن نشست. ادامه‌ی خواندن

١۶ آذر ٨٩: کشمکش ادامه دارد!

امسال روز دانشجو نقطه تلاقی روندهای سیاسی مختلفی بود. حکومت اسلامی که هر روزش با وحشت سپری میشود قبل از ۱۶ آذر به دستگیری فعالین دانشجوئی و نظامی کردن دانشگاهها و ایجاد وضعیت امنیتی فوق العاده رو آورد و در عین حال تلاش داشتند که وانمود کنند بر اوضاع مسلط اند. هدف جمهوری اسلامی از سر گذراندن اینروز بود و برای اینکار همه جا را مملو از بسیجی و نیروهای امنیتی کرده بود. جریان مرده و شکست خورده سبز نیز تلاش داشت در ۱۶ آذر امسال با اتکا به تشکلهای دست راستی و بی آبروی تحکیمی و اسلامی مانور بدهد و دستکم در دانشگاه خودی نشان دهد. جریانات چپ دانشجوئی که قبلتر قلع و قمع شده بودند نیز امکان حضوری سازمانیافته و متمایز پیدا نکردند. ادامه‌ی خواندن

برخورد “چپ” به سرکوب کارگران

در فرهنگ و درک عامه از سیاست، چپها و سوسیالیستها و کمونیستها، علیرغم تفاوتهای اجتماعی که این عناوین تاریخا داشتند و هنوز دارند، مدافع کارگران و محرومان شناخته میشوند. تاریخ این چپ و سوسیالیسم غیر کارگری هم خود دلیلی بر این شناخت عامه مردم است. چرا که طی قرن بیستم و بویژه بدنبال انقلاب اکتبر، جنبشهای سیاسی مختلف که اساسا آرمانها و اهداف غیر کارگری را دنبال میکردند، بدلیل تفوق و هژمونی کمونیسم کارگری و مارکسیسم، عنوان و پرچم سوسیالیسم را برای اهداف خود انتخاب کرده بودند و خود را جزو اردوی چپ جامعه تعریف میکردند. بدنبال فروپاشی اردوگاه شوروی و از مد افتادن چپگرائی برای این نوع چپ مصلحتی، امروز بخش اعظم این نیروها طرفدار دو آتشه دمکراسی نظم نوینی و پنتاگونی اند و یا دنبال کشف فرهنگ و تاریخ شرق و نبش قبر هویتهای کاذب ناسیونالیستی و قومی و حتی مذهبی اند.   ادامه‌ی خواندن

تروریسم، پی آمدها و مخاطرات

ترورهای روز دوشنبه در تهران با هر سناریوئی توضیح داده شود در این نکته که تروریسم بیش از پیش به یک فاکتور موجود در سیر اوضاع سیاسی ایران تبدیل میشود تردیدی نباید داشت. در یکسال گذشته ترورهای متعددی در سنندج، مهاباد، تهران و … صورت گرفته است. اگرچه نمیتوان کلیه این ترورها را به یک خط واحد منتسب کرد اما قابل مشاهده است که بتدریج سیاست ترور و خط مشی تروریستی بعنوان یک فاکتور جدید خود را به جامعه و وضعیت سیاسی تحمیل میکند. ادامه‌ی خواندن

مروری بر اوضاع سیاسی ایران

آنهائی که سیاست را به روایت چهارچوبهای سیاستمداران دو خردادی و اخیرا سبز میبینند، دچار آشفتگی فکری عجیبی شده اند. در تحلیلهای طیفی که نگاهشان به مسائل تابعی از اخبار و مانورهای عناصر این و آن جناح حکومتی است و موضع شان نوعی واکنش شرطی را تداعی میکند، تصویر یک دیپرسیون سیاسی عمیق را مشاهده میکنید. عده ای که هنوز از خلسه سبز رهائی نیافته اند همراه با کسانی که این موج را انقلاب – حال دمکراتیک یا سبز یا مخملی و غیره – پنداشته بودند، جملگی و هر کدام به فراخور حال خود اصرار دارند که “جنبش زنده است و در اعماق جاری است”. طرف مقابل که روی دوش سرکوب خونین خود را “پیروز” مینامد دچار نوعی مالیخولیای سیاسی شده و دم به دقیقه کابوس “فتنه” میبیند. با نگاهی به اظهارات خامنه ای و آخوندهائی که در نماز جمعه انشای دیکته شده شان را منبر میروند تا اعضای دفتر سیاسی های سپاه و احزاب و جریانات راست حکومتی و سرداران شکنجه گر و متخصص تجاوز جمعی، این مالیخولیا و کابوس را میتوانید در چهره “پیروزمندان” مشاهده کنید. ادامه‌ی خواندن

کمونیسم تنها راه نجات بشریت است! در سالروز انقلاب اکتبر

رجوع به تاریخ و مرور رویدادهاى مهم و دورانساز، اگر هدفى در امروز و تغییر وضعیت انسان امروز نداشته باشد، به یک یادواره شبه مذهبى و بى مصرف تبدیل میشود. مشقات نسل اندر نسل طبقه کارگر ادامه دارد. نیروى شگرف بشریت کارگر در تولید ثروت ابعاد غول آسا یافته است. به هر محاسبه اى بشر همین امروز میتواند خوشبخت و مرفه و آزاد زندگى کند. اما قوه قهریه سرمایه نمیگذارد. خداى زمینى و ساخت بشر به او حکومت میکند. این جهان، این قدرت، سرمایه، این کار انباشته کارگر، هرچه قوى تر میشود کارگر ضعیف تر میشود. کارگر بعنوان یک طبقه اجتماعى و جهانى زیر فشار مخلوق خویش، قدرت سرمایه، دارد له میشود. اگر سوالى در ذهن آحاد و توده کارگر در سالروز اکتبر سرخ باید مطرح باشد اینست؛ آیا تغییر ممکن است؟ آیا میتوان این قدرت را بزیر کشید؟ آیا بشر میتواند بر مقدرات زندگى اجتماعى خویش حاکم شود؟ یا نه، وضعیت همین است! سرمایه و سرمایه دارى “اذلى و ابدى” است! باید رقابت در باغ وحش بازار را چسپید! باید گلیم خود را از آب بیرون کشید! باید تسلیم شد! ادامه‌ی خواندن