قالب کردن لمپنیزم به عنوان فرهنگ مردم!

در طول تاریخ، اسلام یکی از ادیانی است که صراحتا خشنونت را تبلیغ می کند. نه تنها تبلیغ بلکه آن را هم اجرا می کند. البته بستگی به قدرت و توانایش دارد آنجا که قدرتی ندارد و ضعیف است برای توجیه خشونت دلایلی بیان می کند.  ادامه‌ی خواندن

پاسخی به مدافعان ” اسلام”

وقتی که این متن”توهین به اعتقاد مردم” را می نوشتم، می دونستم که صاحبان مدعی شعور پیدا می شوند. که تنهای به قاضی می روند و یقه آخوندی پیراهنشان را باز می کنند اگر قدرتی داشتند به سیخ می کشند واگر قدرتی نبود بدون شک فحاشی می کنند. دار و دسته اراذل و اوباش کم نیستند اما امروز بعضی – هاشان قلم به دست گرفتند. لابد ذهن گوهر بارشان خلایقت های در دفاع از شعور را به نمایش گذشته است در هر صورت جای شکرش باقی ست که امروز در جلد بعضی از برادران حزب الله ای، عکس قلم شعور، جای قمه و ساتور را گرفته است.  ادامه‌ی خواندن

معنای توهین به اعتقاد مردم !

ای مردم، های خلایق، ای ملت. دوستان خوب و بد. رفقا مدرن امروزی ! من برای هیچ دینی احترام قائل نیستم . برای اعتقاد توده ها! احترام قائل نیستم. برای جهالت و نادانی احترام قائل نیستم. این افکار من است. چون می خواهم همچون انسان زندگی کنم / می خواهم شعور انسانیم را حفظ کنم… ادامه‌ی خواندن

آیا جنایت و حماقت همیشه می تواند کار ساز باشد؟

چند روزی است بنا به فتوای یکی از برگزیدگان خدای واهی یا (مقام معظم رهبری ) به نام”آیت الله صافی ” علیه شاهین نجفی خواننده پاپ در آلمان فتوای را صادر کرده و اینگونه فرمان قتل و دستور اجرای آن را با تعیین مقداری قابل ملامحظۀ(پول)به صورت جایزه کرده است. ادامه‌ی خواندن

آیا! کسی هست؟که:

آیا! کسی هست؟که بجز خار، اسم مرا از گل شنیده باشد.

می دونم! جواب این سوال سخت است چون کسی مادر من را ندیده است، خود من هم،”مادرم را ندیده- ام / زن داییم می گفت که ” من شکل مادرم هستم گاهی اوقات دلم خیلی کوچک می شود و سراغ مادرم را از بابایم می گیریم اما بابا می گوید وقتی که تو به دنیا اومدی مادرت بر اثر خونریزی زیاد مرده. وقتی از بابام سوال می کنم “چرا؟ دکتر نبود؟” و او در جوابم به آرامی در حالیکه اشک در میان چشمانش حلقه می زند مرا بغل می کند و می گوید همه چیز بود اما من دستم از همه چیز کوتاه بود و سهمیه که خدایان برای ما تعیین کرده بودند همین بود! راستی این خدایان کیند؟ که سهم ما را ظالمانه تعیین کردند چون من یک دوست دارم که او نیز مادرش را ندید است اما خودش می گفت که مادرش را خدایان ستمگر در زیر شکنجه در زندان کشتند. ادامه‌ی خواندن

کودکان کار!

من واژه های می شناسم که فقط کودکان کار معنای آن را می فهمند و من با این واژه ها بزرگ شدم. یک روز صبح خبری وجودم را لرزند” اسعد در زیر هجوم ریزش سنگ دفن شد” و یک روز خبر اعدام کودکی را شنیدم که روزنامه ای در دست داشت به جرم ضد انقلاب تیرباران شد. من واژه ها را می شناسم. و آنها را از کوچه های شوم به ذهن سپردم.  ادامه‌ی خواندن

به بهانه جشن توًلد…

من در سال ۱۳۴۳ نهم اربیهشت در صلوات آباد سنندج بدنیا اومدم و در طول حیات زندگیم هیچ وقت جشن توَلد نگرفتم و کسی هم تولدم را تبریک نگفت، نه به مناسبت توَلدم جشن گرفته شد و نه خودم خواستم هر چند برای خودم بی تفاوت بود و برایم معنی نداشته است. ادامه‌ی خواندن