رقص آتش و جان بی قرار «امیرمختار کریمپور شیرازی»
«ما سوگند خورده ایم که تا پای جان از حقوق این گرسنگان و برهنگان در مقابله با سرنیزه و قلدری، بی باکانه، دفاع کنیم.»
بایگانی دسته: فريبا مرزبان
اعدام شدگان ۶۷ در جنگ نبودند؛ سال ها بود که در حبس بودند
“اعدام شدگان ۶۷ در جنگ نبودند؛ سال ها بود که در حبس بودند“
خبرگزاری رسمی ایرنا گزارشی از نشست حجت الاسلام «مصطفی پورمحمدی» وزیر دادگستری در چهارشنبه ۱۱ شهریور ماه انتشار داده ست. مصطفی پورمحمدی، وزیر دادگستری ایران که در یک نشست رسمی با حضور مدیران رسانه ها و برخی دانشجویان به اظهارنظر در باره فساد موجود در جامعه و به اعدام های تابستان ۶۷ پرداخته ست. سخنان او اندکی پس از انتشار از خروجی برخی از سایت ها جمع شد. ادامه‌ی خواندن
دهه شصت، دهه تو”آره”، تو” نه” یی ها دهه قهرمانی ها!
فریبا مرزبان:
دهه شصت، دهه تو”آره”، تو” نه” یی ها دهه قهرمانی ها!
نوشته حاضر پیش کش می شود به آنان که با یکی از “آره” و “نه” گفتن های زندان بان ها دیگر در میان ما نیستد. ادامه‌ی خواندن
فدراسیون هندبال ایران و جعل تاریخ
“فدراسیون هندبال ایران و جعل تاریخ”
چه گونه فدراسیون هندبال دروغ هایی این گونه آشکار را منتشر کرده ست؟
در تارنمای رسمی فدراسیون هندبال ایران، تاریخچه ای از چگونگی تاسیس این رشته ورزشی پرُ طرف دار درج شده ست که شامل اطلاعاتی کلی و تفکیکی ست. و در تعدادی از وب سایت های رسمی دانشگاهها و دیگر مراکز مهم، اقدام به تکرار کرده اند. (۱) ادامه‌ی خواندن
من این قطارها را می شناسم
فریبا مرزبان:
گرامی باد خاطره جان باختگان بمباران شهر « اندیمشک » در ۴ آذر ۱۳۶۵
“من این قطارها را می شناسم” ادامه‌ی خواندن
” گزارش یک سرکوب از شهرستان اندیمشک ” (بخش پایانی)
” گزارش یک سرکوب از شهرستان اندیمشک ” (بخش پایانی)
” کانون بیکاران ” ادامه‌ی خواندن
” گزارش یک سرکوب از شهرستان اندیمشک ” ( بخش نخست)
” گزارش یک سرکوب از شهرستان اندیمشک ” ( بخش نخست)
آن که گردیده جمع سیم و زرش
زر نباریده زآسمان به برش
یا خودش دزد بوده یا پدرش (۱) ادامه‌ی خواندن
” این روسری را من می شناسم! ” یادی از فاطمه مدرس تهرانی (فردین)
یک روز داغ تابستانی بود، ساعت ۲-۱ بعدازظهر. ساعات روز هواخوری بود ولی به خاطر گرما و دمای بالا، حیاط بند خلوت بود. چنین بنظرم می آمد که دیگر همبندیان م از گرمای تابستان خوشنود نبودند و تابش نور شدید آنها را می آزرد. پس از سال ها خود را در تابش مستقیم و گرمای آفتاب می دیدم و نمی خواستم تابش نور خورشید و گرمای ” آفتاب عالم تاب” را از دست بدهم. ادامه‌ی خواندن
شب نوشته
شب نوشته از « فریبا مرزبان » ادامه‌ی خواندن
دو سروده
۱)
خانه دوست کجاست؟
از هر رهگذری که ز سرِ خویش می گذرد
بارها پرسیدم خانه دوست کجاست؟ ادامه‌ی خواندن