براستی مسبب اینهمه ویرانگریها کیست؟

* جمهوری اسلامی اگر با موجودیت خود فرهنگ، سیاست و روابطه اجتماعی در ایران را به ۱۴۰۰ سال به عقب راند، امّا نابخردی سیاستهای منطقه ای اش در طی سه دهه اخیر اعتبار، وجه وهویت ایرانی در عرصه بین المللی را نابود ساخت. ترمیم و بازسازی همهء این اعتبار فروریخته، پس از جمهوری اسلامی، نیازمند نیروی عظیم انسانی آگاه، فرهیخته و مدیران سیاسی مدبّری است که صرفا ً به شکوه و سرفرازی ایران میاندیشند. ولی امروز این پرسش مطرح است که بواقع چه کسانی و چه گروه بندیهای سیاسی عامل فروپاشی همهء حیثیت واعتبار ایران در سطح بین المللی شده اند؟ آیا سکوت و بی عملی ما، چون جامعه شهروندی ایرانی، در مقابله با یکی از عقب ماندترین حکومتهای تاریخ بشری، موجبِ ریزش همهء حیثیت و هویتِ تاریخی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ما در نزد جهانیان شده است؟ و یا تداوم اینهمه ویرانگری و سقوط ایران بمثابه تمدنی کهن در عرصه بین المللی، به آن دسته از گروه بندیهای درونِ اپوزیسیون و جامعه روشنفکری مرتبط میگردد که برای برون رفت از این منجلاب تحقیر و فروپاشی هنوز تدبیر مؤثری را طرح نریخته اند؟ براستی چه کسانی مسبب همهء این ویرانگریها و شرایط حقارت آمیزی است که ایران بدان دچار شده است؟  ادامه‌ی خواندن

اسلام عین سیاست است

* اسلام زمانی بمثابه یک مذهب پذیرفته میشود که عرصه سیاست، روابطه اجتماعی و فرهنگی را رها و به مردم واگذار کند و بدون هرگونه توقع خاصی به دورن مراکز دینی خود بازگردد و در پوسته بسته کانونهای مذهبی خود به تبلیغ قوانین این کیش مشغول گردد، آنهم با پذیرش یک اصل که بطور رسمی تعهد بسپارد هرگز در عرصه سیاست و روابط اجتماعی مردم و فرهنگ جامعه حق مداخله جویی نخواهد داشت. ادامه‌ی خواندن

منافع ملی ایران در تعارض با موجودیت جمهوری اسلامی است

* همهء عملکردهای سیاسی جمهوری اسلامی در طی این ۳۳ سال چه در عرصه داخلی و چه در برون مرز بیانگر یک واقعیت پیش نیست که همیشه و در همه حال منافع سیاسی و اقتصادی دسته ای اسلامگرا در حکومت ارجحیت بر منافع ملی مردم ایران و موجودیت ایران بمثابه یک کشور مستقل داشته است. سیاست سرکوب و کشتار اقوام ایرانی و اقلیتهای مذهبی در ایران و سیاست ترور و آشوب آفرینی در منطقه خلیج فارس و دیگر نقاط جهان، اصلی ترین عامل بمخاطره انداختن موجودیت ایران بوده است. هیچ جای شکی باقی نیست آن عده از مدعیان تازه از گردِ راه رسیدهِ و «مدافع» منافع ملی ایران، هر هنگام بصورت تجریدی بدون ذکر نام جمهوری اسلامی، این عامل ویرانگری ایران، از منافع ملی دفاع کنند، یقین بدانند این دفاعیه جعلی بوده است وصرفا ً جهت گمراه ساختن افکار عمومی بسود ماندگار شدن این حکومت ضد ایرانی میباشد.  ادامه‌ی خواندن

کنکاشی پیرامونِ « کوششی برای خروج از بن بست ائتلاف»

* امّا دغدغه خاطرِ بسیاری در این بین، بیشتر تشتت در بین نیروهای انحلال طلب است که علیرغم ارائه طرحهای بیشمار تا به امروز هنوز این نیروها نتوانسته اند بر معضل پراکندگی خود فائق آیند.

* بیگمان بحث پیرامون نوع حکومتِ ایران (جمهوری و یا پادشاهی) و ساختار نظام سیاسی غیرمتمرکز (فدرالیسم) دواصلِ موردِ اختلافِ نیروهای جمهوریخواه و پادشاهی خواه میباشند، اگر چه میدانیم این نیروها در رابطه با غیرایدئولوژیک (سکولاریسم) و دمکراتیک بودنِ حکومت آینده ایران، و حفظ تمامیت ارضی کشور دارای اتفاق نظرهای همانندی میباشند. ادامه‌ی خواندن

اصلاح طلب یا «اصلاح طلب»، کدام یک؟

* بنظر میرسد مفهوم «اصلاح طلبی» بدون در نظر گرفتن تعلقات مکانی و زمانی آن، همانند بسیاری دیگر از مقولات سیاسی در جامعه سیاسی ایرانی تحریف شده و از این رو به دشواری میشود اصلاح طلب را از «اصلاح طلب» تمیز داد. ادامه‌ی خواندن

«پروژه»های سازش با رژیم

* چرا همیشه میبایست برگزار کنندگان اصلی این نوع «کنفرانس» ها ناپیگیرترین شخصیت ها و گروه های سیاسی ی باشند که در طی همهء این سالها این وظیفه را داشته اند با تدوین و تنظیم شعارها و تئورهای سازش، به بقای جمهوری اسلامی یاری رسانند؟ ادامه‌ی خواندن

ما دوباره از «ماه» فریب خواهیم خورد

جهانِ وانفسا و بی اخلاقی است. وجه بارزِ حوزهِ سیاست اش دورویی و خُدعه گری است. دولت ابزارِ حکومتی است، نه وسیله ای برای پاسخگویی به مطالبات مردم، تا بدینوسیله منافع قدرتمداران تأمین و حفظ گردد.  شعارِ دفاع از حقوق بشر صرفا ً تزیین ویترینِ دولتمردانی است که در پی جاه و مال به دنیای سیاست کشیده شده اند. در دنیای تحت سیطره دیکتاتورها، مردم فاقد ابزارِ مؤثر برای احقاق حقوق پایمال شده خود میباشند. روشنفکران این جوامع در بندِ منافع تنگِ فرقه ای خود، مقابل یکدیگر و پراکنده، فقط به ماندگار شدن دیکتاتورها در قدرت یاری میرسانند. جهان زورمداران ناچار است در خلاء آلترناتیو مردمی، برای حفظ منافع خود گریزگاهی جهت سازش با یاغیان در قدرت نشسته بیابند. باز تولید این دایره بسته قدرت؛ حکومتهایی برآمده از زد و بندهای مافیای جهانی است که جنگ و ویرانگری، سرکوب و زندان ره آورد معمول آنها است. برای برون رفت از این مدار بیعدالتی راه حلی تصور نمیشود، مگر آنکه روزی روشنفکران و مردم بدین آگاهی دست یابند که همه در یک نظام دمکراتیک مردم سالار، فارغ از هر باورِ سیاسی ی، از منافع یکسانی برخوردارند و جایی برای ماندگارشدن دیکتاتورها در این جهان وجود ندارد.  ادامه‌ی خواندن

چرا« انتخاباتِ آزاد» در جمهوری اسلامی امری است ناممکن

نخستین شرط برگزاری هر انتخابات آزاد، آزادیهای سیاسی و مدنی گسترده ای است که میبایست بدون هیچ پیش شرطی از سوی دولت بر پایه یک قانون اساسی دمکراتیک و مدّون شده ای برای همهء گرایشهای سیاسی در جامعه تضمین و فراهم گردد. پیش شرطهای دیگر برای انجام یک انتخابات بواقع آزاد عبارتند از؛ تضمین آزادی فعالیت و تبلغات برای احزاب سیاسی با گرایشهای سیاسی کاملا ً متفاوت، آزادی کامل مطبوعات متعلق به همهء گرایشهای سیاسی و اپوزیسیون، آزادی کاملِ فعالیت و تبلیغات برای همهء نهادها و تشکل های مدنی و صنفی وابسته به هر قشر و گروه اجتماعی، فراهم آوردن امکان تبلیغات آزادانه سیاسی از رسانه های عمومی برای همهء گروه بندیهای سیاسی و تضمین امنیت حقوقی برای مخالفین سیاسی و رسانه های عمومی مستقل که قادر باشند تخلفات انتخابات و حکومتگران را بطور گسترده منعکس و به نقد کشند. در واقع این پیش شرطهای اولیه ای است که هر نظام سیاسی دمکراتیکی میبایست آنها را رعایت کند تا امکان برگزاری یک انتخابات آزاد ممکن گردد. با برشمردن همین شروط جهت برگزاری انتخابات آزاد این پرسش مطرح است که تحقق کدامیک از این اصول در جمهوری اسلامی ممکن است که ابراز میدارید؛ قانون اساسی جمهوری اسلامی به لحاظ حقوقی دارای ظرفیت های سیاسی است که اگر بدرستی و کامل رعایت شوند برگزاری «انتخابات آزاد» در آن دور از ذهن نیست؟   ادامه‌ی خواندن

من از آیندهِ ایران سخت بیمناکم

* آیا لحظه ای به این موضوع اندیشیده اید که اگر گزینه تحریم در منصرف کردن جمهوری اسلامی در پیشبرد برنامه های اتمی اش نتیجه بخش نباشد، جامعه بین المللی چه راهکار دیگری برای مقابله و یا حل معضل هسته ای خود با رژیم اسلامی برخواهد گزید؟ ادامه‌ی خواندن

«اپوزیسیونِ» پُشتِ درهای بسته

شاید هم این امرِ بسیار شگفت انگیزی با وجودِ چنین «اپوزیسیونی» نباشد که ۳۳ سال رژیمی بر ایران مُسلط گردد، که با تاراجِ ثروت ملی مردم ایران به قصد ترور و آشوب در خاورمیانه و تثبیت خود در پناه بمب اتم، همچنان بر اریکه قدرت تکیه کند و صلح وثبات سیاسی در جهان را به سُخره بگیرد. رژیمی که در طی  ۳۳ سال حاکمیت جابرانه اش، همهء ثروت و خاک ایران را به ارزانی به همدستانِ بین المللی اش ببخشد، امّا همچنان آسوده خاطر، امّا مرگ آفرین، بر چهره تابناک ملتی بزرگ، خیره سرانه لبخند بزند. امّا پرسش این است که چگونه است چنین رژیمی با  این همهء ویژگیهای نامردمی اش، همچنان بر مسند قدرت است وبه وجودِ سر تا پا ننگینِ خود نیز «مفتخر»؟ برای من بزرگترین دلیل ماندگار بودنِ جمهوری اسلامی تا بامروز با همهء خصایل ضد بشری اش تنها یک چیز است که این جمهوری مذهبی، اپوزیسیون ندارد.    ادامه‌ی خواندن