استتار بربریت سرمایه با نقد اصلاح طلبانه شکنجه
دولتها، اپوزیسونهای راست، چپ، کل نمایندگان فکری سرمایه به انکار سبعیتها و بشرستیزیهای سرشتی سرمایه داری اکتفاء نمی کنند. ساز و کارهای بسیار مهمتر از انکار را نیز به کار می گیرند. انداختن پرده پولادین بر روی ریشه های واقعی شکنجه و هولوکاست آفرینی دولت ها، باژگونه کردن مصادیق واقعی شکنجه، فشار، آزادی کشی و سلب حقوق انسانی، اقداماتی هستند که ابعاد بشرستیزی آنها میلیونها بار از انکار افزونتر است. به آنچه در تاریخ سرمایه داری کلا و دوره ۴۰ ساله مالامال از حمام خون، سلاخی و دهشت جمهوری اسلامی بورژوازی ایران صورت گرفته است نظر اندازید. در کل تاریخنگاریها، تحلیل پردازی ها، کالبدشکافی ها، افشاگری ها، گزارش ها، حتی در آتشفشان گونه ترین آنها هیچ نکته ای از ریشه های واقعی اعمال شکنجه توسط دولت ها و قدرت ها یافت نمی شود!! «حفظ پایه های حاکمیت» چیزی است که ترجیع بند معتبرترین و پرآوازه ترین متن ها یا پژوهشها است!!. دولتها و حاکمیت ها ماندگاری خود را برای چه می خواهند؟ چرا بقای آنها موکول به قتل عام انسان ها یا اعمال شکنجه، رعب، زندان و وحشت است؟ شکنجه و اعدام در چه شرایطی نیاز این بقا می گردد؟ اگر برخی دولت ها علی الظاهر به شکنجه، اعدام و سونامی دهشت نمی آویزند! کدامین اهرمها یا ساز و برگ ها را وثیقه بقای خود می سازند. شکنجه شوندگان کدام آدم ها هستند و چرا با علم به حتمی بودن خطر شکنجه، سیاهچال و اعدام از همه این مخاطرات استقبال می کنند؟ این پرسش ها و فراون پرسش مشابه هیچ گاه به گزارشها راه نمی یابند، کل اینها در تحلیل ها و کیفرخواست ها به طور کامل مفقودند!!. ادامهی خواندن