خاطرات زندان (قسمت ششم)

دوران بازجویی به سختی می گذشت. لحظات جانفرسایی که گویا هرگز تمامی نداشت. بازجو، کابل، شکنجه، توهین، هتک حرمت، خشونت، فریاد، خون، ناله، درد، زخم و دوباره بازجو، بازجویی… و سایه های موذی موحش.. دخمه های سیاه، دسیسه های شوم.

ادامه‌ی خواندن

“انتخابات”!، مرده متحرک و اپوزیسیون

جای هیچگونه تردید نیست واقعه ی انتصابات دوره دهم ریاست جمهوری، جز انتخاب میان بدترین ها نمی باشد. جایگاه و عملکرد هر کدام از کاندیداها در طی سه دهه حاکمیت جمهوری اسلامی بر کمتر کسی پوشیده است.

ادامه‌ی خواندن

روایتى از زندانهاى جمهورى اسلامى ایران …خاطرات زندان (۵)

مهناز قزلو

مقرراتی در سطح بند وجود داشت که زندانی مکلف به رعایت آن بود. تخطی از هر یک از آنها عواقبی در پی داشت. نوع مجازات در مقایسه با عدم رعایت این مقررات، به هیج روی تناسبی نداشت. تخلف از مقررات در داخل بند ماهیت پیچیده ی سیاسی بخود می گرفت که با توجه به مواضع فرد زندانی تلقی و تعبیر می شد. همچنان که بیرون از بند زندانبانان و بازجویان مجریان این مجازات ها بودند، در درون بند توابین به نگاهبانان و حافظان مقررات ریز و درشت و گاه مضحک تبدیل شده بودند. در واقع مقررات درون بند به کانون منازعه توابین و زندانیان مقاوم تبدیل شده بود.

ادامه‌ی خواندن

چرا عمر جمهورى اسلامى طولانى شده است؟

مهناز قزلو


با چشم ها ز حیرت ِ این صبح ِ نابه‌جای
خشکیده بر دریچه‌ی خورشید ِ چارتاق
بر تارک ِ سپیده‌ی این روز ِ پابه‌زای،
دستان ِ بسته‌ام را آزاد کردم از
زنجیرهای خواب.

ادامه‌ی خواندن

شریعت و حقوق بشر

مهناز قزلو

خورشید پاییزی به حیاط کوچک زندان سرک کشیده بود که در آن صبح دلتنگ به هواخوری قدم گذاشتم. آنجا فصل ها در هم تنیده بودند و با لحظات اعجاب آورش یکنواختی نبود. دیوارهای بلند، سایه مرموز خود را به رخوت بر سنگفرش مبهم حیاط پاشیده بود و گاه بوی خاک باران خورده ی دهکده را نسیمی می پراکند.

ادامه‌ی خواندن