آیا آزادی و استقلال ما با شیوه ی اندیشیدن و زندگی ما کار دارد؟

چرا خانه و کاشانه ی ما ویران شده است ؟ چرا فرزندان ما به جای آن که در دانشگاه ها و کارگاه ها و در کار آبادانی کشور مان باشند در زندان ها هستند یا از ایران گریخته اند و یا در اندیشه ی گریختن هستند و گروهی نیز از ناچاری به حوزه های دینی روی آورده اند و یا چماقدار آخوندها شده اند؟ چرا ما نمی توانیم چند نفر دزد و آدم کش را که با دروغ و زور و نامردمی بر ما چیره شده اند، پس بزنیم و برکنار کنیم؟ ادامه‌ی خواندن

استقلال و تحریم های اقتصادی

استقلال که آن روی دیگر سکه ی  آزادی و دموکراسی است پس از شکست انقلاب مشروطیت از ایران رخ بر بست و آن هنگامی بود که قزاق های زیر فرماندهی ژنرال ادموند آیرون ساید فرمانده نیروهای انگلیسی در شمال ایران، در سوم اسفندماه ۱۲۹۹ دست به کودتا زدند. از آن روز تا به امروز نه مردم ایران از آزادی برخوردار بودند و نه استقلال ایران معنای واقعی داشته است. در درازای این سال ها نفت ومنابع طبیعی میهن ما بدون اجازه ی مردم ایران به غارت رفته است. دولت های دست نشانده و وابسته به قدرت های جهانی یکی پس از دیگری اهرم دولت و قدرت نظامی را به دست گرفته و بر جان و مال مردم ما ستم روا داشته اند تا غارتگران جهانی بتوانند مواد خام را ارزان از ایران ببرند و کالاهای  ساخته شده ی غربی را به هر قیمت که می خواهند به مردم ما بفروشند. ادامه‌ی خواندن

چرا با خرد جمعی خود برای نگهبانی جان و آزادی خود، هم پیمان نمی شویم؟

گوهر و بُن مایه ی آزادی چیست ؟ آیا بدون آن می توان به هیچ آرمانی و آرزویی دست یافت؟ آزادی خود آرمان است. بدون بُن ـ مایه و گوهر آزادی به هیچ آرمانی نمی توان دست یافت. این آرمان و آرزو هر چه می خواهد باشد؛ خدا ، مذهب ، سوسیالیسم ، استقلال ، عدالت یا داد، سکولاریته، جمهوری، هنر ، عشق یا مهر و هر آنچه که شما دلتان می خواهد یا آرزو می کنید. بدون گوهر و بُن مایه ی آزادی به هیچ یک از اندیشه هامان  یا آرزوهامان نمی توانیم دست بیابیم. گوهر و بُن مایه ی آزادی جان و خرد است. بدون جان ، مردم یا انسان بی معنا است و بدون خرد و خردورزی، جان راه به جایی نمی برد و در گمراهی می میرد.  ادامه‌ی خواندن

آزادی که نباشد نه استقلال هست و نه عدالت !

ملتی که آزادی ندارد نه فرهنگ دارد، نه مذهب دارد، نه تاریخ دارد، نه ملیت دارد و نه استقلال. با نبودن آزادی، همه ی تحلیل ها و برنامه ها ی سیاسی و اجتماعی نقش بر آب است و ملت ما نود سال است که راه برون رفت از این بیچارگی را نیافته است. ادامه‌ی خواندن

حافظ رند و شیخ پشمینه پوش

حافظ رند و شیخ پشمینه پوش (غزل ۴۳۸ )

پیشگفتارـ آنچه در اینجا می خوانید کوششی است برای نشان دادن شیوه ی اندیشه ی حافظ تنها در یک غزل. این فیلسوف و اندیشمند ایرانی، اندیشه های ژرف و آستومندانه ی(مادی) خود را به شعر و با واژه هایی تو در تو و پیچیده نوشته است. پیچیدگی سخن او بیشتر برای آن است تا فقیهان دین فروش خشک اندیش، نتوانند او را به سادگی با خنجر نادانی و کوربینی بکشند؛ زنده زنده در آتش بسوزانند و یا منصوروار بردارش کشند. ادامه‌ی خواندن

توطئه ی رد ” تئوری توطئه”

سایت گفت و گو، در تاریخ ” ۸  اسفند ۱۳۸۸ برابر با ۲۷ فوریه ۲۰۱۰ ” گفت و گویی  با آقای ایرج مصداقی انجام داده که در تاریخ “۱۷ اسفند ۱٣٨٨ برابر با ۸ مارس ۲۰۱۰” انتشار یافته است. در آنجا گفت و گو درباره ی شطرنج بغرنج “تحلیل سیاسی” است و سخن هایی گفته می شود که بسیار آموزنده است. آقای “مجید خوشدل” که گویا این نام هنری و یا سیاسی او است، جایی در میان پرسشی به آقای مصداقی چنین می گوید:« . . . من با تئوری توطئه میانه ای ندارم. اما قرائن نشان می دهد که رهنمود این آقایان برای راهپیمایی ۲۲ بهمن بزرگترین خدمت را به رژیم اسلامی کرد و بزرگترین ضربه را به مبارزات مردم زد. ادامه‌ی خواندن

جنگ برای مردم ما نکبت و برای دشمنان ملت ایران نعمت است !

در این چند سال گذشته که بسیاری از نویسندگان روزنامه ها و تارنماها، مردم ایران را از جنگ می ترسانده اند من هرگز چیزی درباره ی جنگ ننوشتم. چون به گونه ای زدن بر طبل جنگ را مانند غوغای جنگ افزار هسته ای به سود حکومت اسلامی در ایران می دانستم. حکومت اسلامی در سی و یک سال گذشته هر روز با پیش کشیدن غوغایی تازه برای دستگاه های ارتباط جمعی خوراک تبلیغاتی فراهم کرده و نویسندگان و مفسران ما نیز در بوق آن دمیده اند. در این میان حقوق انسانی میلیون ها ایرانی نادیده گرفته شده و هرروز زندگی مردم ما بدتر و نکبت بارتر گردیده است. ادامه‌ی خواندن

باغ سبزی که خواب ما را آشفته می کند

خیالی بیند این خفته ،  در اندیشه فرو رفته

                                               وگرزین خواب آشفته بجستی در نعم بودی

                                                            مولوی بلخی ـ رومی

چرا باغ سبز؟ و چرا این باغ سبز خواب ما را آشفته می کند؟ مسئله چیست؟ آیا مسئله باغ است؟ آیا باغی در پیش روهست؟ یا منِ خفته تنها خیالی در سر دارم؟ آیا مسئله، مسئله ی رنگ سبز است؟ یا این فقط "درِ باغ سبز" است؟ چرا چیزی به این سادگی و روشنی باید خواب ما را آشفته کند؟

ادامه‌ی خواندن

اندیشیدن به سرنوشت مردم ایران ( نگاهی به نوشته ی شیدان وثیق:«اندیشیدن به رخداد در ویژگی هایش»)

اندیشیدن کاری است خجسته که به خردورزی می انجامد. آن هم اندیشیدن درباره ی گرامی ترین و جان بخش ترین پدیده ی جهان یعنی سامان دادن به مام میهن، به ویژه در این روزگاری که با آموزش های ناهنجار بیگانگان ، مردم را، هم از مردم و هم از میهن دور و بیگانه کرده اند. در ایران زمان درازی است که دستگاه های آموزشی و فرهنگی پروانه ی این کار را نمی دهند و این کار، گناه بزرگی است که مجازات آن زندان و مرگ است. آقای شیدان وثیق مقاله ای را که در اسفند ماه ۱۳۸۷ نوشته بود، در نشریه ی شماره ی ۱۴۵"طرحی نو" همراه با نشانی رایانه ای خود منتشر ساخته بود. بودن نشانی بر پیشانی این نوشته از نگاه من به این معنا است که هم میهنان و خوانندگان می توانند با نشانی داده شده همپرسشی کنند. چون من کم و بیش به نوشته های ایشان آشنایی دارم و اندیشه های ایشان را سوسیالیستیِ ملی شده می بینم، پس به خود این پروا را می دهم تا نگاه خود را به آن نوشته، به آگاهی ایشان و هم میهنان خود برسانم.

ادامه‌ی خواندن