منظومه ی دوردست
فریدون گیلانی ادامهی خواندن
بایگانی دسته: فريدون گيلانى
دوباره بر می خیزم
این شعر را تقدیم می کنم به میهن پرستان دلاور وطنم که در سحرگاه روز شنبه نهم شهریور ماه ۱۳۹۲، مقارن با بیست و پنجمین سالگرد کشتار زندانیان سیاسی ، در اقدام درنده خویانه و هماهنگ جلادان حاکم بر ایران ، مزدوران آمریکائی حاکم بر عراق و ماموران عملیاتی سازمان سیا ، در شهر اشرف قتل عام شدند . ادامهی خواندن
از بال های شکسته / فریدون گیلانی
فرصت نشد که بال های شکسته را جمع کنم
و به صیادان بنویسم که شهر را
دو باره با رنگ های آرام بدرقه کنند ادامهی خواندن
از بال های شکسته / فریدون گیلانی
فرصت نشد که بال های شکسته را جمع کنم
و به صیادان بنویسم که شهر را
دو باره با رنگ های آرام بدرقه کنند ادامهی خواندن
شب در صبحگاه شهر / فریدون گیلانی
پل ها را متهم نکنید
راه ها به هم نگاه نمی کنند
راهبان علامت ها را باخته است
پیاده روها به شب عادت کرده اند
هر ستاره ای که به این خطه برسد ادامهی خواندن
شیهه ی زمانه / فریدون گیلانی
من در فضای بسته نباید کنار سکو بنشینم
و مدام دغدغه هایم را ملامت کنم
که چرا کسی به خاطر این هوا
صدائی ندارد که جنگل را بنویسد
و آخرین حرف های محرمانه ی بهار ادامهی خواندن
جدال / فریدون گیلانی
بسیار بوده است که پرچینی
– پرچین ساده ای
تا صبح دلپذیر در آید ، صدای باغ را برداشته
و ، رو به آفتابی ترین روزهای البرز بزرگ شده است ادامهی خواندن
کاج کنار خانه / فریدون گیلانی
من با درخت کاج کنار خانه بزرگ شده بودم
شب ها که دریا توفانی می شد
با شاخه های کاج به جنگل های دور پناه می بردم ادامهی خواندن
شعرهائی از کتاب « آوازهای پناهنده »
شعر و کبریت ادامهی خواندن
دیو چو بیرون رود ، ددی دگر آید !
مقدمه
رسیده و نرسیده گردن زد . آمده بود که گردن بزند . « در ولایت فقیه ، حکومت اسلامی» آشکارا گفته بود که وظیفه اش گردن زدن است . کمترین وظیفه اش را در آن بیانیه ی حکومتی «قتل فی سبیل الله » ( بکش در راه خدا ) اعلام کرده بود . ادامهی خواندن