بارم آنقدر سنگین بود
که پل زیرپایم شکست
و رودخانه چنان برمن شورید
که هوای آلوده تسلیم طغیان روز شد
و همسایه های فرسوده مرا به جنگل های دور بردند ادامهی خواندن
بارم آنقدر سنگین بود
که پل زیرپایم شکست
و رودخانه چنان برمن شورید
که هوای آلوده تسلیم طغیان روز شد
و همسایه های فرسوده مرا به جنگل های دور بردند ادامهی خواندن
شش کار از مجموعه وسعت ساده / ۸۱ – ۸۳
فریدون گیلانی ادامهی خواندن
محل تولد من کناره های هرات است
– پر از هراس مرزی
– پر از شب هائی که معلوم نیست صبحی داشته باشند ادامهی خواندن
به مسافرم مریم
با ساعت قدیمی زادگاه من
از قایق شکسته ی عهد گل های قرمز پیاده شد
اسمش حدیث بود ادامهی خواندن
پرواز مشکوک
نقاشی های مات
زبان دوران سنگ
هلهله ای مثل مردن آهنگ ادامهی خواندن
توضیحی بر این شعر
در سال ۲۰۰۲ ، سید محمد خاتمی را با کبکبه و دبدبه به آلمان آوردند تا حقه ای به نام « اصلاح طلبی » را جا بیندازند و قرار داد دومیلیارد دلاری پتروشیمی را به تنور بچسبانند . ادامهی خواندن
دوازده شعر از فریدون گیلانی
در آستانه هفتاد و پنج سالگی ام ، دوازده شعر از مجموعه ی « سرزمین و لبخند » را که نخستین بار در سال های ۸۵ – ۸۶ منتشر شده است ، تقدیم می کنم به عزیزانی که از شصت سال پیش ، یا حتی شصت ثانیه ی پیش ، شعرهای مرا خوانده اند ، یا در انتشار و غنای آن ها موثر بوده اند . پس بگذار تا هنوز نفسی باقی ست ، یاری شما به پخش و انتشار شعرهای بیش از ۲۰ مجموعه ، نگذارد که سهم ناچیز من در شعر امروز ایران به یغما برود. ادامهی خواندن
آمریکا یعنی پاسدار
پاسدار یعنی آمریکا
روشنفکر یعنی درختی که کج روئیده ادامهی خواندن
هروقت صدایش را مخفیانه برای همسایه می گذاشتم
و صدای آهنگ دلنواز را پائین می آوردم که از ناله های آشنای او بکاهم
می دیدم که هنوز در آن همه کوچه باغ فریبنده
راهبانِ دیوارها و سوگند های سوخته است ادامهی خواندن
آن گونه نازنین بودی تو که صبح
خجالت می کشید در حضور تو در آید
و آفتاب شرمش می شد که با در آمدن تو ادامهی خواندن