حذف سریع سنتهای پوسیده و عقب مانده

فروزان سلیمی

در راهروهای تودر توی بیمارستان توحید سنندج بدنبال زنی می گشتم که از خودسوزی او باخبر شده بودم، به محض وردم به اورژانس بیمارستان ناگهان پیکر بی جان زنی را دیدم که در میان شعله های آتش سوخته بود پیکری که تا چند روز قبل فرهنگ و سنت حاکم او را مظهر زیبایی و لذت معرفی می کرد و اورا با عنواینی مثل شکلات، قند وبره و… توصیف می کرد اکنون همان فرهنگ و سنت این تن زیبا و دلربا ! را به تکه زغالی تبدیل کرده بود که بوی سوختن سلولهایش در میان جمعیت و راهروی بیمارستان پیچیده بود دیگر چشمی از دیدن او لذت نمی برد، نگاهی او را تعقیب نمیکرد، با مقاومت خانواده برای کسب اطلاعات هویتی او مواجه شدیم( این هم جزیی از مشکلات خانوادگی محسوب می شود!)

ادامه‌ی خواندن