امکان فروپاشی جمهوری اسلامی

آیا جمهوری اسلامی در حال فروپاشی است؟ آیا چنین روندی امری محتمل است، ممکن و قابل پیش بینی است؟ آیا تحولات داخلی – به ویژه پس از انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ – پروسه ی فروپاشی را تسریع کرده است؟ اصولآ زمینه ها و اسباب فروپاشی دولت ها چگونه رقم می خورد؟ دراین یادداشت کوتاه خواهم کوشید به بعضی از این نکات بپردازم. ادامه‌ی خواندن

دلهره های با نام و نشان اصلاح طلبان

آنان دلهره دارند. آنان وحشت زده اند. آنان از خشونت بیزارند. آنان از انقلاب می ترسند. آنان از شبح موش کور تاریخ نیز هراسناکند. آنان در سودای احیای مسیح و ماندلا و گاندی دیگری در سویدای وجود خود پیله ی خم شدن سرها و دریوزه گی از پادگان ها را می تنند و به مردم پرچم سفید تسلیم هدیه می دهند. پرچمی که از داغ و درفش و شط تازیانه ی دژخیمان سرخ می شود. آنان به سرخی خون شتک زده بر سنگ فرش خیابان ها چشم می دوزند تا باز هم از انقلاب و خشونت تبری جویند. ادامه‌ی خواندن

هذیان­های بورژوازی ایران (پایان وبریسم)

به نقل از به پیش! ۴۵ ، ۲۵ شهریور ۱۳۸۸، ۱۵ سپتامبر ۲۰۰۹

 

تُحولات چند ماه اخیر به وضوح نشان داد که بورژوازی ایران به هنگام مواجهه با بحران تا چه حد فقیر، تنگ­مایه، پست­فطرت، هذیان­زده و گیج است. در حالی که علی خاوری و فرخ نگهدار با مچ­بندهای سبز منقش به آرم حزب­توده و اکثریت زیارت­نامه­ی امام­زاده­ی لیبرالیسم ورشکسته­ی اصلاح­طلبان را دوره می­کنند، و در شرایطی که جمع ساده­لوحی از پان­ایرانیست­های سکولار به وجد آمده از شعار توخالی "جمهوری ایرانی" برای احیای اقتدار هخامنشیان در کالیفرنیا دعای کمیل راه می­اندازند، و در زمانه­یی که اکبر گنجی از لس­آنجلس تا تورنتو با شال و قبای سبز دوره می­افتد و در نقد سلطانیسم یک تسبیح آدم بی­خبر از همه جا؛ از چامسکی و ژیژک و دباشی و علمداری گرفته تا گوگوش و بون­ جاوی را به دنبال خود می­کشد و رویای شیرین ترمیم "صبح امروز" را بازتولید می­کند؛ در روزگاری که اصلاح­طلبی جان­لاکی و فایده­گرایی جرمی بنتامی از جامعه­ی مدنی و دموکراتیزاسیون به سنت­های امام راحل و تقدیس بسیج و تقدس دوران جنگ و تقدیر" جمهوری ­اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد" عقب می­نشیند و نماینده­ی همین یائسه­گی فکری نیز با حربه­های جورج سوروس و جین شارپ و مایکل لدین و رورتی و هابرماس توسری می­خورد؛ بله… در چنین بلبشویی ناگهان همه­ی عقده­های بازنشده­ی "چانه­زنی از بالا" بر سر ماکس وبر گشوده می­شود. حالا دیگر "فشار از پایین" (فشار توده­های عصیان­زده)، چندان زیاد شده که نه فقط کوره­ راه­های "چانه­زنی از بالا" (لابی قدرت) را نیز مسدود کرده است، بل­که تلفیق بحران اقتصادی، سیاسی و سقوط فرهنگی شکاف عمیقی را در تمام ارکان قدرت به وجود آورده است. شکافی که نه فقط با حذف رقیب لیبرال پر شدنی و ترمیم­پذیر نیست، سهل است توفیق همین فرایند نیز به تکیده شدن تکیه­گاه بورژوازی میلیتانت نوکیسه خواهد انجامید.

ادامه‌ی خواندن