سُرایندگان شعر نیز گاه در زن ستیزی گوی سبقت از هم ربودند. در این یادداشت شعر “خلقت زن” اثر رهی معیری را انتخاب کرده ام که به تاریخ معاصر و تجدد ما مربوط است. این شعر در سالهای بیست شمسی، یعنی سال های شکوفائی سیاسی و دگرگونی اجتماعیِ ایران، سروده شده است. دورانی که قرار بود نو جای کهنه را بگیرد، سالهای شناخت زنان از خود، خروج آنها از خانه و ورودشان به عرصه های مختلف اجتماعی. این واقعیت میبایستی در اصلی ترین عرصه هنری آن سرزمین – یعنی شعر – هم نمودار میشد. در این سالهاست که شاعر و ترانه سرای جوان و معروفی در یکی از اشعارش زن را موضوع کار خود میکند. اما، برخلاف انتظار، اثری از شناخت، روشنگری و روح پرتلاطم دوران در کارش به چشم نمی خورد. او، چنانکه شما هم خواهید شنید، شعری سرتاسر زن ستیز میسراید که در نوع خود و درمقامِ زن ستیزی ادیبانه بی نظیراست. برای من این سوال پیش آمد که آیا بیخردیِ شاعر جوان اتفاقی است؟ آیا او در ضمیر تاریکش، در واهمهِء از دست دادنِ مردانگی و دچارشدن به “زن ذلیلیِ” اجتماعی به نگارش چنین اثری پرداخته؟ ادامهی خواندن