متن زیر، چندیست که در دست تهیه است، اما تغییرات روزانه در عالم سیاست و خاورمیانه، از انتشار این متن طولانی پیشگیری می کند. شاید بهتر است این پیشگفتار را منتشر کنم، تا بخش های بعدی که می خواهد به ریشه بپردازد، را در آینده ارائه کنم. ادامهی خواندن
بایگانی دسته: علی ناظر
درخت آقا مصطفی
دیروز دوستی به من زنگ زد و جویای حال و احوال؛ و به شوخی گفت خواستم حالت را قبل از اینکه آلزایمر بگیری بپرسم.
شوخی سیاسی قشنگی است. نمی دانم در چه روز و ساعت و دقیقه ای آلزایمر مرا در خود فروخواهد برد. شاید هرگز، شاید دقیقه ای پیش از پایان این مکالمه؛ اما می دانم که بسیاری از ما خیلی وقت است که به آلزایمر سیاسی دچار شده ایم. اسممان یادمان می رود. گاهی از اوقات آدرسمان را گم می کنیم. برادر و خواهر و فرزند خود را می بینیم، اما نمی شناسیمش. و غم انگیز اینکه متوجه نیستیم. آنهایی که پیرامون ما هستند می دانند و متوجه هستند که آلزایمر داریم، چرا که لحن صحبت کردن ما متفاوت است. جملات را نیمه جویده و بطور حتم ناتمام رها می کنیم. وقتی رانندگی می کنیم، بر سر چهار راه ها، چپ و راستمان را گم می کنیم. خودمان متوجه نیستیم. چپ می زنیم وقتی که باید مستقیم برویم، و به راه ادامه می دهیم. ادامهی خواندن
ما، و توافق وین
بارها نوشته ام و بازهم تکرار می کنم که جمهوری اسلامی همانطور که توانست حقوق مسلم دموکراتیک مردم ایران را با وحشیانه ترین شکنجه ها، و قتل و کشتار و زندان نادیده بگیرد، حق مسلم ملت ایران به دستیابی به عالی ترین مدارج استفاده از فن آوری هسته ای را هم بدون شک نادیده گرفته و با تن دادن با “کاپیتولاسیون” تن به معاهده ای می دهد که بسا خفت آورتر از ترکمنچای خواهد بود. ادامهی خواندن
شرط کافی
نخست به یک واقعیت اشاره می کنم. کسی نیست که خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی نباشد، از ملت ستمدیده ایران گرفته، تا آمریکا و اسرائیل و عربستان و …. ادامهی خواندن
نحسی سیزده و جام زهر اتمی
برخلاف بسیاری که می گفتند رژیم دست بردار نخواهد بود، بیش از ده سال است که می نویسم اگر بقای رژیم تضمین شود، رژیم هم «حق مسلم» را فدا می کند و هم اسرائیل را به رسمیت می شناسد. ادامهی خواندن
موضع جان بولتون
جان بولتون در مقاله ای که در نیویورک تایمز منتشر شده (۲۶ مارس ۲۰۱۵، ۶ فروردین ۱۳۹۴) پیشنهاد کرده است که برای پیشگیری از دستیابی رژیم به بمب، باید ایران را بمباران کرد. ادامهی خواندن
آخ جون بچه ها، جنگ! جنگ!
در شهریور ۱۳۹۲ «تغییر ماهیت جنگ طلبی» به یک واقعیت اشاره داشتم « دوران شرکت مستقیم جهانخواران در عملیات نظامی فرسایشی به پایان رسیده، و آنهایی که به دنبال جنگ جهانی سوم و چهارم و پنجم هستند، تا شاید با شکستن این تغار، ماستی بریزد، به مرور زمان باید به دنبال راه حل سوم بوده، و از وابسته کردن خود به استراتژی جهانخواران دوری کنند. همانطور که در دهه ۵۰ میلادی استعمار به نئو استعمار تبدیل شد، در دهه دوم قرن بیست و یکم هم، «جنگ» به «جنگ نیابتی» تغییر ماهیت می دهد. جهانخواران (و شهروندانشان) از اشتباه ویتنام و عراق و افغانستان آموخته اند که با درگیر کردن مردم بومی کشور مورد نظر به جنگ داخلی، هم منافع ملی جهانخواران تضمین می شود، و هم از پیشرفت و توسعه این کشورهای درگیر جلوگیری می کنند. طبیعتا، هر جنگی محتاج به اسلحه و باروت است که جهانخواران همیشه آماده خالی کردن انبار مهمات خود در ازای دریافت «بها»ی لازم، هستند. » ادامهی خواندن
آی مرده ها…
در سوگ هوشنگ عیسی بیگلو و آندرانیک آساطوریان، مرضیه و یک شعار.
«نیروهای سرنگونی طلب متحد شوید»
شلیک خنده های زهرآگین ادامهی خواندن
سردوشی «فرزند خلق»
پس از انتشار پاسخم به فرهاد، زیر عنوان “فرزند خلق کیست؟“، ایشان در دو نوبت برای من ایمیل ارسال کرده اند که متن هر دو در زیر می آید. ادامهی خواندن
فرزند خلق کیست؟
هموطنی گرامی بنام “فرهاد….” در یک ایمیل مرا شرمنده کرده و سوالی بسیار کلیدی و بینهایت سخت از من کرده اند. پیش از پاسخ باید اعتراف کنم که سواد و دانش من در آن حد نیست تا پاسخی درخور پیچیدگی این سوال بسیار محتوایی ارائه دهم. این سوال را باید از زبانشناس، جامعه شناس، تاریخ دان، و البته فرهیختگان برخوردار از دانش سیاسی پرسید، اما از آنجایی که مورد سوال قرار گرفته ام، سعی می کنم در حد سواد ناچیز خود به موضوع بپردازم، و آنجه در دل است را بیان می کنم، که بدون شک می تواند مملو از تناقض های آشکار و نهفته باشد. ادامهی خواندن