درسهایی از مبازرات پناهنده گی سال ١٩٩٢-١٩٩١، ١٠ روزی که اعتراضات جمعی و بین الملی دولت ترکیه را به زانو درآورد!(۴)

درسها یی از مبازرات پناهنده گی سال ۱۹۹۲-۱۹۹۱، ۱۰ روزی که اعتراضات جمعی و بین الملی دولت ترکیه را به زانو درآورد!

قسمت چهارم- زنده باد اوزالپ! ادامه‌ی خواندن

درسهایی از مبازرات پناهنده گی سال ١٩٩٢-١٩٩١، ١٠ روزی که اعتراضات جمعی و بین الملی دولت ترکیه را به زانو درآورد!(٣)

درسها یی از مبازرات پناهنده گی سال ۱۹۹۲-۱۹۹۱، ۱۰ روزی که اعتراضات جمعی و بین الملی دولت ترکیه را به زانو درآورد!

قسمت سوم

کابوسی در سفر اتوبوس

…….روزهای پنجشنبه پناهنده گان برای امضا به پلیس میرفتند. در تاریخ پنجشنبه ۹ ژانویه ۱۹۹۲ به تعدادی از رفقا به هنگام امضا دادن هفتگی، ابلاغ کرده بودند که دوشنبه هفته بعد به امنیت سرا(مرکز پلیس) مراجعه کنند چون قرار است که به «شهرستان» تقسیم شوند. روال ماهها و سالهای پیش بر این مبنا بود که پناهنده را در آنکارا نگه میداشند تا زمانیکه پرونده اش نزد UN تکمیل و سپس در اسرع وقت به یکی از شهرستانها منتقل میشد تا هم از تجمع پناهنده در آنکارا بپرهیزند و در عین حال بتوانند بیشتر بر آنها نظارت داشته باشند، چون کنترل در شهرستانهای کوچک آسانتر بود. ولی طی ماهها پنا هنده های بسیار کمی را به شهرستان تقسیم کردند و همه در آنکار ماندیم به این جهت فکر میکردیم که شهرستانها از پذیرش ما خودداری کرده اند، اگر آنرا به حساب خوش شانسی نمی گذاشتیم که«چه خوب که در آنکارا ماندیم و اکثریت دوستان اینجا هستند» هر چند خود این عدم انتقال در تناقض با روال عادی کار پلیس بود ولی ما دلیلی نمیدیدیم که نگران باشیم. ادامه‌ی خواندن

درسها یی از مبازرات پناهنده گی سال ۱۹۹۲-۱۹۹۱، ۱۰ روزی که اعتراضات جمعی و بین الملی دولت ترکیه را به زانو درآورد! قسمت دوم

……… در پایان قسمت اول به این اشاره نمودم که جمعی از فعالین کمونیست پناهنده، تلاشهای مهمی برای ارتباط با جنبش کارگری ترکیه بعمل آورده بودند که این پیوندها جدا از گامهای مثبت در زمینه همبستگی کارگری، توانستند حمایت اتحادیه های کارگری را به مبارزات پناهنده گان در ترکیه معطوف دارند. ادامه‌ی خواندن

درسهایی از مبازرات پناهنده گی سال ١٩٩٢-١٩٩١، ١٠ روزی که اعتراضات جمعی و بین الملی دولت ترکیه را به زانو درآورد!

مقدمه:

 در زندگی هر انسانی، لحظات و مقاطع خاصی وجود دارند که نسبت به هر لحظه و مقطع دیگری ویژه ترند و به همین جهت هم نه تنها گوشه ای از ته ذهن انسان را برای همیشه به خود اختصاص میدهند بلکه بعضا مسیر زندگی خود فرد و گاها انسانهای دیگری را هم تغییر میدهند. یکی از این مقاطع مهم در زندگی من، شرکت در مبارزه برای نجات جان ۱۰۶پناهنده(۲۳-۱۳ ژانویه ۱۹۹۲) که قرار بود دیبورت شوند و نجات آنها در شهرک  مرزی اوزالپ(مجموعا دیپورت بیش از ۵۰۰ پناهنده در دردستور کار دولت ترکیه بود و این ۱۰۶ نفر کاروان اول بودند) میسر شد که آخرین پاسگاه ترکیه به مرز ایران بود. ادامه‌ی خواندن

در رابطه با گرایشی که چوب لای روند، و بیان تاریخ انقلابی میگذارد!

در رابطه با گرایشی که چوب لای روند، و بیان تاریخ انقلابی میگذارد!

در این روزها نوشته ای از رفیقی به نام «یادگارهای جاویدان جنبش چپ کردستان» در یاد ۲ رهبر محبوب و برجسته(رفقا خسرو رشیدیان و عبه هوشیاران)را خواندم. محتوای و بخصوص هدف از نوشتن این نوع یاد کردنها، بسیار جای تعمق است. قصد مجادله و یا تقابل با شخص خاصی را ندارم، اما یک کرایش منفی در میان افراد مدعی چپ و آنهم از نوع نومیدانه اش، در« نقد سیاسی» و برخورد به شخصیتها دیده میشود، که لازم دانستم به شیوه دیالوگ نظر خودرا با شما خواننده گان گرامی، در میان بگذارم. ادامه‌ی خواندن

بانیان اصلی تراژدی جمعه شب پاریس چه کسانی هستند؟

گروه تروریستی داعش مسئولیت عمل جنایتکارانه جمعه شب پاریس را به عهد گرفته است، جنایت هولناکی که در نتیجه آن بیش از ۱۳۰ انسان بیگناه جان خود را از دست داده و تعداد بیشتری زخمی شده اند. همینجا و در مقدمه این سطور با مردم شهر پاریس و بویژه خانواده قربانیان و زخمی ها عمیقا ابراز همدردی میکنم. امّا واقعیت این است که داعش در خلق این تراژدی تنها نیست و همکاران دیرینه ای دارد. کافی است تسلیم برداشت رسمی ای که دول غربی تلاش میکنند از این رویدادها به مردم حقنه کند نشویم و از خود بپرسیم که مثلا: ادامه‌ی خواندن

سخنی با خواننده گان گرامی، به بهانه«روز لباس کُردی»!

سخنی با خواننده گان گرامی، به بهانه«روز لباس کُردی»!

این روزها (۱۵ اکتبر) در برخی صفحات شخصی، در مورد «روز لباس کُردی» سخن بعمل آمده بود. در مورد این روز، از چند رفیق صاحب نظر سؤال نمودم، هیچ یک اطلاعی از پیشینه این روز نداشتند. اما از جنبه های دیگری برایم سوال برانگیز شد. اگر چه ممکن است بازار گرمی تجارها وعمده فروشان بازار لباس کُردی باشد، اما من فراتر از آن و به زمینه های ستمگری ملی، و مقاومت مردم در حفظ لباس سنتی کُردی، اشاره مینمایم. ادامه‌ی خواندن

رفیق فواد مصطفی سلطانی، آنطور که من میشناسم!

رفیق فواد مصطفی سلطانی، آنطور که من میشناسم!

[ خواستم در سالگرد جانباختن کاک فواد، از وی یادی به عمل آورم و این نوشته قبلی را انتخاب کردم. همانطور که از نطر خواننده گان گرامی خواهد گذشت، مطلب زیر، ۱۴ سال پیش در چنین روز هایی نوشته شده است. در سایتهای آن زمان منجمله سایت آشتی برای بیش از یکبار در دسترس خواننده گان قرار گرفت. به نسبت امروزی، که چهار کتاب در مورد کاک فواد منتشر یافته، آن زمان،کتاب و نوشتاری برای شناخت از کاک فواد در دسترس نبود. ازافراد نامبرده در نوشته، تعدادی در حیات نیستند(منصور حکمت، بها ادب و..). از آن زمان تاکنون، خیلی از احزاب آرایش دیگری به خود گرفته و تغییرات فراوان در سیاست احزاب منطقه روی داده است. اما از حقانیت نوشته، از آنچه در مورد حزب آقای مهتدی پیش بینی میشد، کاسته نشده است. ۱۵ سال پیش عده ای با آغوش باز و آگاهانه مسیر خود را انتخاب کردند و با اهداف آقای مهتدی همصدا، و عده ای به دلیل توهمات و خوشبینی های ساده نگرانه، دنباله رو شدند. اما تاریخ و گذشت زمان ادعاها را محک زد، که این نوشته حلقه بسیار ضعیفی از بیان واقعیات است. سعی کردم محتوای نوشته را تغییر ندهم، که مهر زمان و تاریخ را، با خود داشته باشد، اما نکات تکراری را جهت کوتاه شدن مطلب، حذف نمودم.] ادامه‌ی خواندن

حق شناس ها، معرف پیشمرگ کومله بودند!

حق شناس ها، معرف پیشمرگ کومله بودند!

هر ساله در فصل زمستان و بارش برف، جوله هایی را با اکثریت نیروی نظامی خود به مناطق هه وتو- قره توره در دستور قرار میدادیم. این منطقه به قسمت جنوب جاده دیوانده- سقز و به منطقه مابین جاده های دیواندره به شهرهای تکاب و بیجار نام گرفته بود. ادامه‌ی خواندن