المپیک لندن و پارادوکس “در فقدان” حزب حکمتیست

سرکار خانم ثریا شهابی از رهبری حزب حکمتیست بخش کورش مدرسی، در نوشته ای در سایت “آزادی بیان” سعی کرده است که به پارادوکسهای المپیک لندن بپردازد. وی در بخشی از نوشته اش، مثل همه نوشته ها و مصاحبه های رهبران این حزب می نویسد: “در این میان، در فقدان حضور یک نیروی سوسیالیست جدی و قابل توجه در سطح جهان، در غیاب حضور طبقه کارگری که پرچم کمونیسم و خلاصی از استثمار و بهره کشی انسان از انسان را در میدان سیاست در گوشه ای از جهان بلند کرده باشد …” این اساس همه بحثهای این دوستان شده است: “در فقدان” که در واقع هر جائی هم که صدائی بلند شود، اینها فقط “در فقدان” را می بینند. چنین به نظر می رسد که هر روز که این جماعت روزکار سیاسی خود را شروع می کنند، کورش مدرسی یک برنامه چند دقیقه ای برایشان می گذارد که “در فقدان” را به این دوستان یادآوری کند تا یادشان نرود دنیا “در فقدان” قلب طپنده برای انسانیت و آزادی در حرکت است. ادامه‌ی خواندن

در تقدیر صراحت مظفر محمدی

مظفر محمدی، از رهبران حزب حکمتیست، بخش کورش مدرسی، در نوشته ای تحت عنوان “دوستان مردم کیانند؟” تقریبا صریحا به نقد نظرات منصور حکمت پرداخته و در این نقد هم، مثل دیگر رهبران آن حزب چپ و کمونیسم و برابری طلبی را به تمسخر گرفته است. ادامه‌ی خواندن

جمهوری اسلامی فرانسه

فرانسه قرن ١٨، با انقلاب کبیرش، پیشقدم آزادیهای سیاسی زیادی و از جمله آزادی پوشش شد. انسان را از دست مذهب و کلیسا و ارباب و شاه رهاند. فکر اینکه می شود همه جا مذهب و شاه را به تاریخ سپرد، را به همه جا پاشاند. این حکم اما درباره فرانسه امروزه، فرانسه ای که به سارکوزی رضایت داد، فرانسه ای که نان به اسلامیون قرض می دهد صدق نمی کند. فرانسه دارد به طرف یک جمهوری اسلامی گام بر می دارد. به این خبر توجه کنید: ادامه‌ی خواندن

هوگو چاوز

اسم رئیس دولت ونزوئلا، هوگو چاوز را بار دیگر در اخبار بین المللی شنیدم. من نسبت به این اسم یک احساس دوگانه دارم. اولا اینکه ایشان را به خاطر دوستی نزدیکش به جمهوری آدمکش اسلامی تقبیح می کنم؛ بخصوص وقتی که اعتراضات توده مردم در سال ١٣٨٨ را توطئه آمریکا خواند و کنار احمدی نژاد قرار گرفت، یک افتضاح سیاسی تمام عیار به بار آورد. ادامه‌ی خواندن

چرا ما کارگران از لغو کار مزدی وحشت داریم

در سایت وزین “آزادی بیان” دو نوشته از دو تفنگدار “لغو کار مزدی”، ناصر پایدار و محسن حکیمی، درج شده اند که خواندنی اند. خواندنی ای نه از این جهت که راه حلی دارند، بلکه از این جهت که این دو سه نفر که به نظر می آیند خیلی طرفدار کارگران هستند، چقدر از شناخت کارگران بی بهره اند. ناصر پایدار بعد از تکرار اکابر درباره سرمایه داری، درباره اعتراضات یونان می پرسد: ادامه‌ی خواندن