بخاری نفتی

با عجله از پلکان درب ورودی بیمارستان مرکزی شهراستکهلم پائین می آیم. در پله آخر نزدیک پاگرد ( رامپ، جایی که معمولا مردم سالخورده  و معلول با ویلچر خود منتظر میایستند تا یک وسیله نقلیه –تاکسی- پیدا کنند ) ، پیره زنی با صدایی نحیف و گرفته که احساس درد و سرما از آن بخوبی معلوم بود در حالیکه از سرما خودش را بیش از معمول جمع و جور میکرد مرا صدا کرد. ادامه‌ی خواندن

رفاه بدون سود … گزارش تظاهرات بزرگ امروز این شبکه اجتماعی در سوئد

امروز ۱۷ سپتامبر یکروز قبل از بازگشایی پارلمان سوئد، تظاهرات بزرگی در مرکز شهر استکهلم و در میدان معروف به سرگل توری از جانب این شبکه بزرگ فراخوانده شده بود. ادامه‌ی خواندن

یک دیالوگ در پیتزایی*(۳)

آخرین قسمت
با علاقه فراوانی گفتگوهای نشست ۵+۱ را که در مورد توافق احتمالی در خصوص محدود کردن برنامه های اتمی ایران است، هم در مسکو و هم در ترکیه دنبال می کنم. گرچه مطلقا نمیتوان هیچ گونه امیدی برای رسیدن به یک توافق اصولی از جانب ایران را انتظار داشت، بلکه برعکس جمهوری اسلامی در واقع با شرکت در این نشستها، برای خود فقط وقت میخرد تا بتواند با تغییر در آرایش سازمانی و داشتن یک پوزیسیون بهتر در مقابل فشار غرب از یک طرف و مقابله با فشار مردم عصیان زده از جانب دیگر، سیاست از این ستون به آن ستون فرجی است را دنبال کند. ادامه‌ی خواندن

یک دیالوگ در پیتزایی*(۲)

ساعت حوالی ۱۰ صبح است. امروز خیلی زود احساس گرسنگی به سراغم آمده. از خودم مبپرسم چرا اینقدر زود گرسنه ام شده امروز؟ بعد خودم به خودم جواب میدهم که خب معلومه امروز کارتو ساعت ۴ صبح شروع کردی، معلومه که ساعت ۱۰ صبح گرسنه ات میشه و باید ناهار بخوری. ادامه‌ی خواندن