یک لحظه چشمهای خود را ببندید و سعی کنید تمام تبلیغات ضد-کمونیستی، و به ویژه نسخۀ ایرانی آن را -که ترکیبی از سوسیالیسمستیزی تاچر و الحادستیزی خمینی است- که دیده، شنیده یا خواندهاید، به سرعت و در چند دقیقه در ذهنتان مرور کنید. سعی کنید با نهایت سرعت این کار را انجام دهید چون مرور دقیق فقط عناوین و تیترهای این تبلیغات، تنها نیاز به روزها و بلکه ماهها وقت دارد! حال سعی کنید سنگینی آوار این تبلیغات را در مرکز قطب فرو پاشیده و اردوگاه در هم ریخته، در روسیه، در مسکو تصور کنید. اگر این تبلیغات تا حد قابل توجهی با واقعیات سیاسی و اجتماعی منطبق و بر آنها موثر باشد، از بیست و دو سال پیش تا کنون میبایست نسل کمونیستها منقرض شده باشد، آنها را باید در انجمنهای سری، کلوپهای مخفی، مراسمهای آیینی، در حفرههای تاریک و دور از چشم مردم جستجو میکردیم چرا که حتی اگر حکومت هم به آنها کاری نداشت، طبق تبلیغات رسمی مردم به خون آنها تشنه بودند و به محض اینکه میفهمیدند که یک نفر کمونیست است، به انتقام ”جنایات دوران استالین“ و ”سیاهکاریهای“ اتحاد جماهیر شوروی، او را از تیر چراغ برق آویزان میکردند و جسدش را میسوزاندند! ادامهی خواندن