گزارش من ازمحاکمه رژیم جمهوری اسلامی ایران به جرم جنایت علیه بشریت , لاهه، ٢۵ تا ٢٧ اکتبر ٢٠١٢

مرحله دوم دادگاه ایران تریبونال به مدت سه روز از ٢۵ تا ٢٧ اکتبر سال ۲۰۱۲ در سالن آکادمیک حقوق ساختمان صلح دادگاه لاهه برگزار شد. ساختمان صلح دادگاه لاهه، دربرگیرنده “دیوان بین الملی دادگستری”، “دیوان دائمی داوری” و “آکادمی حقوق بین الملی لاهه” است. سالن آکادمی، بمنظور ایجاد یک انگیزه قوی، برای توسعه کاخ صلح، بعنوان یک نهاد زنده، برای صلح و عدالت بین المللی ساخته شده است، که آن را به محلی، نه تنها برای مطالعه و توسعه عدالت و داوری، بلکه همچنین برای گفت و گو بین مردمی که برای برقراری صلح و عدالت تلاش میکنند، تبدیل می کند. ادامه‌ی خواندن

از شاهزاده رضا پهلوی تا ظهور مهدی موعود

در افسانه های کودکان مانند “سیندرلا” ، “زیبای خفته”، “سفید برفی” و … همیشه شاهزاده ای سوار بر اسب سفید آمده و “دختر جوان دربند” را نجات داده، و پس از آن، تا ابد با هم، در خوشی و خرمی زندگی می کنند. نکته کلیدی در همه این داستانها، ناتوانی و درماندگی افراد داستان است که یا خوابند، یا طلسم شده و قدرت انجام کاری را ندارند. آنان نیازمند یک “ناجی افسانه ای” هستند که یک تنه، مشکلات را کنار زده، دیوها و اژدها ها را از بین برده، راه های صعب العبور را طی کرده، اسیران را آزاد کرده و شادی و شادکامی را، برای همه به ارمغان بیاورد.  ادامه‌ی خواندن

از شورای ملی تا رسانه های غیر مستقل و اپوزیسیون بیمار

در ماه های جولای و آگوست سال ۲۰۱۲، شاهد مسابقات المپیک بودیم. بیش از ده هزار ورزشکار از دویست کشور جهان در این مسابقات شرکت کردند. ده ها هزار نفر در استادیوم های مختلف لندن از نزدیک این بازی ها را تماشا کرده، و میلیونها نفر دیگر در سراسر دنیا از طریق رادیو، تلویزیون، کامپیوتر و تلفنهای همراه این بازی ها را پی گرفتند. رسانه های بین المللی سراسر جهان در لندن حضور پیدا کرده و هر حرکت ورزشکاران را به سراسر دنیا مخابره می کردند. هرتیمی در جدول زمانی خود به زمین وارد شده و به مصاف تیم حریف رفت. در هر رشته ورزشی، بعد از چندین مسابقه، تیم برتر انتخاب شده و مدالهای خود را، در میان شادی و تشویق هزاران تماشاچی دریافت کردند.  ادامه‌ی خواندن

سکولاریزم

“سالها است که سردمداران رژیم جمهوری اسلامی با تبلیغات وسیعی که می کنند، تلاش دارند تا سکولاریزم را “دین ستیزی” تعریف کنند. فکر جدایی “دین از دولت” آنها را وحشت زده کرده و همه رسانه ها و وسایل تبلیغاتی خود را بکار گرفته اند، تا با دروغ پراکنی و تحریف، سکولاریزم را دشمن دین و مذهب معرفی کنند. آنچه در زیر می آید، ترجمه ای است که من از یک ویدئو(۱) در یوتیوب کرده ام. در این ویدئو یک جوان انگلیسی با توانایی و هنرمندی بسیار، سکولاریزم را تعریف کرده و از مبارزاتی که “انجمن سکولارهای انگلستان” برعلیه قدرت کلیسا در جامعه انجام می دهد، صحبت می کند. متاسفانه اسم واقعی او را نمی دانم، اما به کسانی که انگلیسی بلدند، پیشنهاد می کنم که حتما به “کانال یوتیوب” او رفته و بقیه ویدئو های او را هم تماشا کنند.”  ادامه‌ی خواندن

گزارشی از دادگاه مردمی ایران تریبونال در لندن – قسمت ششم

خانمی از جهرم به نام عصمت وطن پرست شهادت داد که سه برادرش، محمود، علی، و منوچهر وطن پرست، دو دخترش اعظم و جلیله صیادی، دامادش غلام خوشبویی، برادران دامادش، سیروس و ساسان خوشبویی، و پسر ۱۱ ساله خواهرش، جواد رحمانی اعدام شدند. ادامه‌ی خواندن

به یاد رستم های دهه ۶۰

بیش از ۳۰ سال است که از خود می پرسم، چه عواملی موجب شد تا رژیم جمهوری اسلامی، اینگونه با بی رحمی، عزیزان ما را، فرزندان ایران زمین را، اینگونه به خاک و خون بکشد؟ چگونه یک انسان می تواند انسانی دیگر را تنها به جرم دگراندیشی، از موهبت آزادی محروم کند، او را کتک زده، شکنجه و تحقیر کند و بعد هم در کمال بی انصافی تیرباران کرده و یا بدار کشد؟ بطور قطع عوامل بسیاری در خشونت های دهه ۶۰ و جنایت هایی که در سالهای بعد از آن اتفاق افتاد، دخیل هستند، اما من به شخصه فکر می کنم که یکی از بارزترین و مشخص ترین این عوامل، “ایمان” و “ایدئولوژی” بود. خمینی و یارانش آمده بودند تا همه را “به راه راست” هدایت کنند، و می خواستند “نه تنها دنیای مادی، بلکه دنیای معنوی” ما را هم درست کنند. آنها نه تنها به دنبال قدرت سیاسی ، بلکه خواهان “متنبه” و “ارشاد کردن” بقیه هم بودند.  ادامه‌ی خواندن

گزارشی از دادگاه مردمی ایران تریبونال در لندن-قسمت پنجم

خانم گلاویز حیدری شهادت داد که پدر، همسر، سه برادر و چند تن از اعضای خانواده اش را رژیم جمهوری اسلامی کشته است. او گفت” در ۲۰ مرداد ماه سال ۵۸ ما در خانه نشسسته بودیم که بناگاه با تیراندازی و ایجاد رعب و وحشت خانه ما را محاصره کردند، دختر ۶ ماهه ام در گهواره در تیر رس نیروها بود، و مرتب فریاد می کشید. اگر کسی سرش را از داخل زیر زمین بیرون می برد با تیراندازی مواجه میشد، تا اینکه همسرم، همراه با دو تن از دوستانش بیرون آمدند و اعلام کردند که هیچ کار خلافی نکرده اند، ولی آنها را دستبند زده، بردند و من توانستم کودک بیگناهم را درآغوش بگیرم و آرامش کنم. ۴ روز بعد، همسرم حبیب اله چراغی که عضو حزب دمکرات کردستان ایران بود، بهمراه ٨ تن دیگر، پس از صدور فتوای حمله خمینی به کردستان و اعزام صادق خلخالی به کردستان در دادگاههای فرمایشی او محکوم به اعدام شدند. در همان سال، حکم اعدام پدرم غیابا صادر شده بود. پدرم حاج عبدالرحمن حیدری، در اردیبهشت ماه سال ۱٣۵۹ کشته شد، او نه مسلح بود و نه عضو هیچ گروهی، تنها جرم او این بود که به تحصن کننده گان پاوه پیوسته بود. تمامی اموال پدرم را مصادره کردند و ما خانوادگی مجبور به ترک شهرمان پاوه و مهاجرت به کرمانشاه شدیم. در اثر فشارها و اذیت و آزارهای جمهوری اسلامی، مادرم پروین ذرتشتیان در آذر ماه سال ۱٣۵۹ در سن ۴۰ سالگی دچار سکته مغزی شد و فوت کرد.  ادامه‌ی خواندن

گزارشی از دادگاه مردمی ایران تریبونال در لندن-قسمت چهارم

این دادگاه که از ۱۸ تا ۲۵ ژوئن سال ۲۰۱۲ درمقر سازمان عفو بین الملل در لندن برگزار شد، و از کمیته ای حقیقت یاب، متشکل از حقوق دانان بین المللی, پروفسور اریک دیوید، حقوقدان بلژیکی، خانم مری لوئیز اسمال، همکار برجسته کمیسیون حقیقت یاب آفریقای جنوبی، پرفسور دانیل تورپ، حقوقدان کانادائی از مونترال، خانم آن بورکلی، محقق سازمان عفو بین الملل، پرفسور ویلیام شاباز، حقوقدان ایرلندی و پرفسور موریس کوپیتورن، گزارشگر سابق شورای حقوق بشری سازمان ملل در امور ایران تشکیل شده بود, که به بررسی پرونده های کشتار ها و جنایات های رژیم جمهوری اسلامی در دهه ۶۰ پرداخت.  در این مرحله از دادگاه، هشتاد تن از اعضای خانواده های جان سپردگان دهه شصت و جان به در بردگان از اعدام های دسته جمعی و کشتار زندانیان سیاسی در این دهه، به دادگاه فراخوانده شده و از آنان تحقیق به عمل آمد. شاهدان، از چهل شهر و استان  ایران و از میان همه ی گرایشات سیاسی انتخاب شده بودند، که رژیم جمهوری اسلامی، آنان و یا عزیزان شان را در دهه شصت اعدام و یا زندانی و شکنجه کرده بود. ادامه‌ی خواندن

گزارشی از دادگاه مردمی ایران تریبونال در لندن – قسمت سوم

دختر جوانی تعریف کرد که هنگامی که پدر و مادرش دستگیر شدند، مادرش او را حامله بوده، اما با اینحال، زن حامله را شلاق زده و شکنجه کرده بودند. او در زندان، چهل روز بعد از اعدام پدرش به دنیا آمده و تا ۴ ساله گی همراه مادرش در زندان بود. او می گفت: “تا وقتی که در زندان بودم، چون در آنجا به دنیا آمده و رشد کرده بودم، ایده ای از زندگی آزاد و دنیای بیرون نداشتم. اما بعدها که آزاد شدم، این خشم در من ایجاد شد، که چرا باید در چنان محیطی رشد کرده باشم.” و سپس اضافه کرد “باید از روانشناسان و متخصصین کودکان پرسید که شکنجه کردن مادر حامله، رشد آن کودک در زندان، اعدام پدر پیش از تولد فرزند، و مصائبی که کودکی که از پدر و مادر سیاسی در ایران بدنیا آمده باید تحمل کند، چه عواقب و اثراتی می تواند روی روح و روان آن کودک داشته باشد. قبل از تولد من، پدر و دوتا از عمو های من اعدام شدند، در نتیجه من چه در بیرون از زندان و چه در درون زندان در محیط شادی بزرگ نشده ام. این روی زندگی من اثر می گذارد هرچند که من مصر هستم که این تاثیرات را کم کنم.” عموی او “حمید جاودانی” در هنگام اعدام در سال ۱۳۶۰ تنها ۱۵ سال داشت، و کوروش جاودانی ۱۸ سال. ادامه‌ی خواندن

گزارشی از دادگاه مردمی ایران تریبونال در لندن-قسمت دوم

رویا رضایی جهرمی از مرگ چهار برادرش گفت. گریه امانش نمی داد. کاووس در سال ۶۱، بیژن و بهنام در سال ۶۲ و منوچهر در سال ۶۷ اعدام شدند. بیژن ۱۸ ساله بود که دستگیر شد. یک سال در انفرادی بود و قرار بود که آزاد بشود. او را به حسینیه اوین بردند و یکی از تواب ها او را شناسایی کرد. لاجوردی که از مقاومت یکساله او در زندان کینه به دل گرفته بود، او را یک هفته بعد از اعدام بهنام، اعدام کرد. مادرشان خانم طلعت ساویز، هر جمعه، اول به بهشت زهرا، بسر خاک کاووس و بیژن می رفت و پس از آن به گورستان خاوران (گلزار خاوران) بسر خاک بهنام و منوچهر. سرانجام نیز در این آمد و رفت ها، شب هنگام که از مزار عزیزانش در بهشت زهرا باز می گشت، دستش میان درب اتوبوس گیر کرده به زمین می افتد و پیکرش در زیر چرخ های عقب اتوبوس له شده به طرز فجیعی جان می سپارد. همه کسانی که به خواران می رفتند، جثه کوچک، چهره مهربان و سرودهایی را که زمزمه می کرد بخاطر دارند.  ادامه‌ی خواندن