یک فرق خیلی بزرگ

یک احساس خیلی شخصی برای پیوستن نسان به حزب و اظهار نظرهائی که در این رابطه شده است.

یکی اشتباهی آمده است و “دیگر نمی رود”. ایشان البته “مفسر” و “پراتسین” خود گمارده تاریخ کمونیزم کارگری هم هستند. همچون اجنه که وارونه انسان است. بودنشان اما، باعث قوت قلب کسی نیست. هست چون این حزب قلب بزرگی دارد.  ادامه‌ی خواندن

اندر باب لخت شدن ها و بر افروختن ها

آذر ماجدی بعد از انتشار تقویم “انقلابیون برهنه” به ابتکار مریم نمازی در مذمت لخت شدن ساکنین غیر اروپائی در اروپا و آن هم، نه در کنار سواحل که در برابر دوربین نظر داده اند. مشکل اما احتمالا معرفتی نیست شخصیتی است. می گوید این که هنری نیست که در اروپای آزاد زنی لخت بشود، اینجا که خطری ندارد. از این پس، اما، برای قضاوت در درست بودن یک حرکت اجتماعی باید روی میدان مین رفت تا از طرف خانم ماجدی پروانه عبور دریافت کنیم یا برای مقدس شدن مبارزه باید در گروه های چند نفره قاچاقی به ایران رفت تا از خانم ماجدی مدال قهرمانی بگیریم. البته چند نفر از همین “طرفدارن مریم نمازی” از ایران عکس های “هنجار شکن” به خارج فرستاده اند و اعلام همبستگی کرده اند. چه فایده که آنقدر شجاعت نداشتند که صورت خودشان را با شعار های ضد رژیمی نپوشانند. “مبارزین و انقلابیون پوشالی که جرات مبارزه قهرمانانه و تا پای جان را ندارند.” ادامه‌ی خواندن

بهمن شفیق و یک «فاکت»

سعید صالحی نیا مطالبی علیه لنین نوشته است و بهمن شفیق کشف کرده است که دلیل این ضد لنینیسم به منصور حکمت بر می گردد.  فاکت: ایشان می گوید منصور حکمت خودش گفته و افتخار هم کرده است که: «بسیاری از اعضای حزب نمی‌دانند لنین خوردنی است یا پوشیدنی». ببینیم منصور حکمت چه گفته است. ادامه‌ی خواندن