کوتاه، در جواب رشید شباهنگام

رفیق رشید شباهنگام در مطلبی زیر عنوان “عضو عجیب حزب کمونیست کارگری”، در اعتراض به‌‌ سعید صالحی نیا می‌‌نویسد: ” ایشان اما نمی تواند این را هم برای ما توضیح بدهد که چرا تا بحال هیچ انسانی مثل سگی پای کس دیگری را گاز نگرفته است؟” خوب، من به‌‌ جای صالحی نیا: انسان، کاش مانند سگ پای هم نوعانش را گاز میگرفت اما بر سرّ آنها بمب نمی ریخت، شکنجه نمی کرد، زندانش نمیکرد و غیره. ادامه‌ی خواندن

من و حامد خاکی، چند نکته و پایان بحث

رفیق حامد خاکی، آخرین مطلبش را  چنین شروع می‌کند: ” شاهو پیرخضرانیان  به اصطلاح جواب نوشته اخیر مرا داده است. مقداری بدو بیراه به من گفته و استدلالات مشعشی در رابطه با پراتیک سیاسی حزبشان بیان کرده. ادامه‌ی خواندن

رفیق حامد خاکی باز هم شانتاژ؟

ببین دوست عزیز!برداشت من این است که شما تصمیم گرفته‌اید که حزب کمونیست کارگری ایران آنگونه است که شما در باره‌اش می‌نویسید. من نمی‌توانم تصمیم شما را عوض کنم، بنا براین، نکات زیر را من، درست است که با شما به بحث می‌گذارم اما می‌دانم که مادام تصمیم شما این است، بحث اقناعی، آب در آونگ کوبیدن است، مگر اینکه امید داشته باشیم کسان دیگری بحث ما را بخوانند و به قضاوت بگذارند. ادامه‌ی خواندن

به یاد رویداهای بزرگ و انسانهای کوچک

رفیق سلام زیجی از رهبری حزب “حکمتیست” (شاخه سلام زیجی)، در بطن یک اتفاق به قول ایشان “بسیار کوچک،پیوستن یک نفر به یک سازمان” یک واقعه مهم را به اطلاع عموم می‌رساند:« فردین آرام با این نام سالهاست شناخته شده است.» خوب، تا اینجا رفع ابهام. فردین آرام هم اسم زیبا و با مسمائیست. تمام. ادامه‌ی خواندن

من هم چند نکته دارم که بگویم(در رابطه با پیوستن نسان نودینان به حزب کمونیست کارگری ایران)

¤ رفیق سنان نودینیان به حزب کمونیست کارگری ایران پیوست، من هم مانند بیشتر اعضای حزب خوشحال شدم و به او خوشامد  می‌گویم. او در اطلاعیه‌اش، به نظر من به درست، نوشته بود به حزب می‌پیوندد، نه اینکه بر می‌گردد. اما رفیق نسان نودینیان مانند بسیاری از رفقای دیگر، قبلا از حزب  انشعاب و در پروسه  تشکیل یک حزب جدید (“حکمتیست”) نقش داشته است. آنگاه، بنا به اهمیت شخص او به عنوان یک کمونیست با سابقه و پیگیر، بیشراز جانب رفقای سابقا هم حزبیش، کسانی که همان تجربه را داشته اند با این سوال روبرو می‌شود: چه اتفاقی افتاده است که شما این تصمیم را گرفتید؟ به قول رفیق عباس رضائی ” چه چیز تغییر کرده است؟ حزب کمونیست کارگری یا نسان؟” ادامه‌ی خواندن

حرف حرف پیش می‌آورد. در جواب رفیق سوران

رفیق سوران گرامی‌٬ شما حق دارید از هرکس که دلتان می‌خواهد قدردانی بکنید اما به نظر من قدردانی از کوروش مدرسی به این دلیل که او از شما نخواسته است مطالب دیگران را حذف کنید٬ بی‌مورد است. من فکر می‌کنم شما به خاطر احترام به آزادی بیان (هم سایت آزادی بیان و مفهوم ازادی بیان) نباید مدوین قدردانی از هیچ کسی٬ حتی “رهبر حزب مورد علاقه من” باشید. مطمائن باشید اگر از “رهبر حزب مورد علاقه من” هم٬ به این دلیل مشخص قدردانی می‌کردید٬ باز به نظر من عجیب و غریب و بی مورد بود. من باعینک هیچ جریانی نگاه نمی‌کنم. ادامه‌ی خواندن

یک قدردانی عجیب و غریب!!

رفیق  سوران٬ که مسئول سایت آزادی بیان است٬ از کوروش مدرسی به این دلیل قدردانی کرده است که او٬ در دورانی که لیدر حزب “حکمتیست” بوده است٬ حتی یک بار هم که شده به مسئولین سایت ننوشته است که مطالبی را که علیه‌اش  نوشته شده است٬ روی سایت نگذارد. چه بزرگ‌ منشی خارق‌القاده‌ای!! واقعا جا دارد قدردانی کرد. اما  سوالی که بلافاصله مطرح می شود این است: مگر قرار بود رهبران احزاب سیاسی برای سایتهای انترنتی خط و نشان بکشند؟ یااینکه اگر کوروش مدرسی از مسئولین سایت آزادی بیان می‌خواست مطالب مخالفین او را روی سایت نگذارد٬ چه اتفاقی می‌افتاد؟ ادامه‌ی خواندن

زنده باد لنین ۴

سخنی کوتاه:

من وقتی کتاب “روانشناسی توده‌ای فاشیسم” نوشته ویلهلم رایش را خواندم (برگردان علی لاله جینی٬ نشر باران٬ سوئد) اول فکر کردم؛ رایش هم مانند بقیه روشنفکران بورژوازی دارد “دست چرب هتلر را بر سر مارکس بیچاره می کشد” و کتاب را با بی میلی دنبال کردم. اما همینکه چند صفحه جلوتر رفتم با یک سوال روبرو شدم: “مشکل کجا بود؟” ادامه‌ی خواندن

زنده باد لنین ۳

رفیق صالحی نیا عزیز!
من به روش شما در پیشبردن بحث غبطه میخورم؛ شما با ینکه ما را عزیز میدارید (و من شک ندارم که تعارفی در کار نیست) در همان حال رودربایستی را کنار میگذارید. من فکر نمیکنم بتوانم به خوبی شما بحث را پیش ببرم. تجربه ای در این زمینه ندارم. اما به هر حال سعی خودم را خواهم کرد. ادامه‌ی خواندن

زنده باد لنین (۲)

رفیق سعید صالحی نیا، انتقادش به لنین را گسترش می دهد اما به نظر می رسد که از ریل افتاده است. من که از برخی از نظراتش در مورد حکم اعدام و عدم بست آزادی بیان در زمان لنین (بلافاصله بعد از انقلاب اکتبر) دفاع کرده بودم، اکنون باید علیه همان نظرات او بنویسم. نه به این دلیل که من نظراتم را تغییر داده ام (من به تمام آنچه که در نوشته قبلیم نوشته بودم پایبندم) بلکه به این دلیل که صالحی نیا از آن موضع بینابینی که در نوشته اولیش بود به یک موضع مطمئن تر رسیده است. این موضع مطمئن تر چیزی نیست جز نفی کامل لنین و این نفی کامل لنین البته منصفانه نیست و نمی تواند هم باشد. زیرا هیچ انسان منصفی نمی تواند نقش تاریخی لنین را در انقلاب اکتبر و به همین اعتبار تاثیرش نه تنها در روسیه بلکه در کل جهان و بیش از هر جای دیگر در اروپا، نادیده بگیرد. ادامه‌ی خواندن