تاسی به اراده و خیزش توده ها

تیر ولی فقیه به سنگ خورد و توده های مردم بجان آماده، از تنها امکان خود( نه ی بزرگ) را ساختند و آنرا به میل مستقل خویش به سینه ی رهبر کوفتند و فعلا مصلحتی آرای خود را به حسن روحانی دادند. با این کار مردم از اراده رهبر خودکامه و تیم وابسته به او سر پیچیدند و یکبار دیگر کاملا روشن با او مخالفت آشکار نموده و طبعا از روی تمام نظام ولائی گذر کرده و سمتگیری اهداف خود را نمایان تر از پیش با این قیام آرام خود در برابر زور عریان دستگاه مکر و مردمفریبی نشان دادند. ادامه‌ی خواندن

رویاپردازی یا شرایط بروز خیزش توده دای , کدام؟

رویا یا استعدادِ بالقوه ی خیزش؟

اینجا و آنجا در سایت ها دوستان و رفقائی بوده اند که موضع: (شرایط خیزش تاریخی ـ توده ای مهیاست) مقاله ی مرا در پانویس های خود مورد نقد قرار داده اند.  به باور منتقدین چنان که من شرایط را باز گفته ام نیست؛ و بنا به برداشت من از اوضاع عمومی مردم و استیصال رژیم، چنین زمینه و شرایطی بالقوه ای وجود دارد و حتی استعداد فراروئی ذهنی و عینی اجتماعی برای مقابله ی جدی با رژیم در سطح کافی و بالاست. ادامه‌ی خواندن

با هم و یکصدا بپا شویم , شرایط خیزش تاریخی و توده ای مهیاست!

” نه، به سازش و نه به تشویق بی معنی بردباری”

 هر روزِ سازش، مدارا و بازی در این زمانه و میانه ی ایران اسلامی با ولی فقیه و اصولا نظام شیعه، درد بار تر و پُر مخاطره تر از پیش می شود و به سوزاندن فرصت رهائی و تعویق ایجاد فردائی آزاد، انسانی، برابر و بهتر که هدف همه ماست می انجامد و طبعا امکان تغییر ممکن فعلی از کف مردم ما می روبد. ادامه‌ی خواندن

جسارتی فراتر از تحریم انتخابات و چیزی در شأن تجربه ۵٧ !

“مناظره ی چندش آور”

یکمین مناظره چندش آور منتصبین شورای خلافت با هم آغاز شد. طنزِ ابراز نظر جمعی و کلی آنها در مورد برنامه دولت آتی و چگونگی آن در یک فضای بشدت امنیتی ـ پلیسی در صدا و سیمای رژیم با همه مصلحت سنجی ها، پوشید گوئی بنا بدستور آقا و محافظه کاری در بین خود آنها بنا بر اصل حفظ نظام برای تک تک شان برگزار شد. که در مجموع همگی، با ترس تأکیداتِ صریحی داشتند بر ابعاد خرابکاری ها، نزاع قدرتِ باند ها، تقلب و بی آبروئی ها، فساد مافیائی گسترده در میان مسئولین، ناتوانی مدیریت امور و همچنین تعمیق دست تطاول و چپاول اقلیتی در دستگاه ولایتِ باصطلاح امام زمانی به”بیت المال”که کشور را تسخیر آنها نموده و این تمامیتگرائی و خودکامگی زمینه رو در روئی مردم با رژیم را فراهم و امکان سقوط نظام الهی آنانرا میسر کرده است. ادامه‌ی خواندن

نه، ددِ جماران، انتخاب ِدخترِ بهاران ما نبود! / بهنام چنگائى

این فریادِ زخمی: در محکومیت کنفرانس لندن می باشد که قرار است در دوم ژوئن ماه آتی با بی شرمی تمام، سرپوش بر قتلعام هزاران زندانیان سیاسی سال های ۶۰ و ۶۷ و جنایات بیشمار دوران خمینی گذاشته و به تجلیل از خون آشام جماران بپردازد و همچنین ابرازِاعتراضِ مبرهنی ست به شرکت در انتخابات بی معنی “ولائی” ادامه‌ی خواندن

مگر، تحریم و فشار توده ای بشکست ساختار دیانت و ویرانی ولایت بینانجامد!

“تحریم همگانی انتخابات”

با رد صلاحیتِ بخشی از خودِ خودی ها، بیچارگی نظام و درماندگی رهبر وحشتزده، برجسته تر از تاریخ سیاه و خونین گذشته نظام در پیش چشم مردم اسیر ما و جهانیان مترقی و نوعدوست عیان تر و رسواتر گردید. ادامه‌ی خواندن

فرصتِ دیگر انتصاب یا دامگه پایانی مرگ؟

” کشور در تملک چند اقلیت مافیائی “

چه دلایلی از اینها محکم تر، برای رأی ندادن و ندادن حق بتحقیر آینده، ویرانی کشور و سرنوشت خویش! آیا ۳۴ سالِ بردباری در مقابل چند مافیای صاحب کشور با اینهمه تجربه های جنایت و چپاول هنوز کافی نیست؟ تا کی هربار پای صندوق امید رفتن و با پشیمانی و خودملامتگری های مکرر و تلخ به اول خط بازگشتن؟ بازگشتن به اول پله ی خمینی که می گفت: اگر سی میلیون بگویند آری من میگویم نه! باز گشت بتکراری که هر بار و هر چه بیشتر به مسدودتر شدن تاثیر اراده مردمی و تشدید خودکامگی رژیم ولایت انجامیده است. نه دیگر کافی ست؛ باید از این برزخ عبور کرد. آیا گذشته های برباد رفته، هنوز دلیل کافی و موجهی جهت عدم مشارکت در این قمار باخت باخت را ایجاب نمی کند؟ آخر ما، کجایِ کارِ وامانده ی خویشیم؟ ادامه‌ی خواندن

بازی انتخابات و تکرار انتصاباتِ ولایت

” ضرورت عبور از خامنه ای و کلیت رژیم “

همچنانکه در مقاله پیشین(دیالکتیکِ جمهوریت علیه ولایت) را توضیح دادم؛ این روند طولانی ستیز، تضاد و تناقض ذاتی جمهوریت با ولایت(نه، در مفهوم تنها رنیس جمهور بعنوان نماد نمایندگی مردم، که نیست و اغلب، فریب ساختار انتخابات بورژوائی ست، بلکه مستقیما اراده مستقل توده ای) بوده و باید هم باشد، منظور نظر است؛ ادامه‌ی خواندن

دیالکتیک جمهوریت علیه ولایت!

“سازش ناپذیری دین و دولت”

اغلب ما کم و بیش می دانیم که چندان طول نکشید تا اولین رئیس جمهور رژیم اسلامی، درهمان اوان و شروع قوام رژیم نو پا، در برابر ولایت زور مدار سر به اعتراض و شورش بردارد. چرا که آقای بنی صدر متوجه ذات تمامیتگرائی، خود رأئی اقتدارگرایانه و قدرت فرا قانونی ولایت فقیه بی مسئولیت شده بود و بتبع آن نیز ناچار گردید در مقابل زورگوئی، تحکمات و خود سری های آقای خمینِی هم مسلک، ولی «بنیادگرا» رسما بایستاد. ایشان خیلی زود به دیالکتیک تناقض و تضاد سازش ناپذیری دین و دولت، یعنی دشمنی بین (اراده الهی و منویات مدنی و مردمی) در قالب (ولایت) و (ریاست دولت) که (جمهوریت) با آن بیگانگی بارز و عریانی داشت پی برد و لاجرم با وجود اینکه خود یک (لیبرالِ مذهبی) تند و سر سختی بود اما، به رهبری روحانیت در اداره  مستقل کشور نه گفته و به اعتراض برخاست. ادامه‌ی خواندن